راوی : نصرالدین آقا میری

در جریان عملیات والفجر هشت غروب یکی از روز های بهمن ماه سال۶۴ گردان سید الشهدا(ع) به فرماندهی زنده یاد کمال صادقی و معاونت حاج یداله مواساتی با قایق ها از آبادان به سمت فاو حرکت کردیم.در ورودی شهر فاو اسکان داده شده و قرار بود شبانه عملیات انجام دهیم ولی بنا به دلایلی به روز بعد موکول شد.

صبح زود بعد از خواندن نماز با نفربرها ،نیروهای گردان را به سمت محل عملیات در جاده فاو ام القصر حرکت دادند.بعد از طی مسیری از جاده همه بچه ها پیاده شدند تا مابقی راه را تا خط مقدم ادامه دهیم . شب قبل لشکر 27 حضرت رسول(ص) عملیات انجام داده بوده و قرار بر استقرار گردان ما در منطقه تصرف شده و دفع پاتک های دشمن بود.

شهید اکبر دهدار

 گردان پیاده به صورت ستونی در دو سمت جاده ام‌القصر در حرکت بود ، آتش دشمن به شدت در حال شخم زدن زمین منطقه بود که ناگهان چند خمپاره به سطح جاده آسفالته فاو ام القصر برخورد کرد که تعدادی از همرزمان نظیر داوود دانایی فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) از ناحیه دست و  امیر نجفی از ناحیه صورت مورد اصابت ترکش قرار گرفتند و فرماندهی گروهان را برادر اکبر دهدار به عهده گرفت.

هر چه به خط نزدیک تر می شدیم به علت انفجارات و ترکش خمپاره ها تعدادمان کمتر می شد.بالاخره ظهر حدود ساعت یازده به خط رسیدیم که فوراً از جانب فرماندهی محور و لشکر 27 دستور داده شد باید همین الان عملیات انجام شود ولی مسئولین گردان با توجه به خستگی راه و اشراف دشمن حاضر نبودند عملیات در آن زمان انجام شود.

با اعلام تکلیف بودن دستور و از دست رفتن مناطق متصرف شده در صورت عدم تک ما ، فرماندهی گردان قبول نموده و نیروها آماده هجوم و پیشروی به سمت دشمن شدند ؛ بالاخره همگی جهت پیشروی به سمت سرپل  راه افتادیم ، در این موقع تانک های عراقی بر روی جاده مستقر شدند و به طرف بچه ها هجوم آورده و شلیک می کردند.ساعت ها این درگیری با نیروهای دشمن که در حمایت زرهی دشمن بودند ادامه داشت و تعداد زیادی از نیروها زخمی یا به شهادت رسیده بودند در حالی که هیچگونه پشتیبانی لجستیکی و تسلیحاتی صورت نمی گرفت و علاوه بر آن به دلیل دور بودن منطقه درگیری از منطقه امکان پشتیبانی آتش ادوات نیز نبود.

قبل از پل یک خاکریز بود که بچه ها پشت آن پناه گرفته بودند.فرمانده گروهان اکبر دهدار یک دست لباس فرم سپاه به تن داشت و بادگیری هم روی آن پوشیده بود که مشخص نباشد.به محض این که تانک ها به  نزدیکی نیروها رسیده و حلقه محاصره آنها در حال شکل گیری بود  اکبر  به ما چند نفر که اطرافش بودیم گفت : شماها سریع عقب نشینی کنید.

به یاد دارم که به اکبر گفتم :"اکبر خودت چی؟" که با تندی به من گفت: برو می گم. و او ماند و ماند و ماند. نه تنها او بلکه بقیه عزیزانی چون عبدالله غلام فضلی،عبدالنبی قنبریان،محمد رضا وصلتی،محسن محمدجعفری و بقیه عزیزان گردان حضرت سیدالشهدا ع.

سال ها بعد پیکر مطهر اکبر دهدار و تعداد دیگری از شهدا که در منطقه فاو کنار جاده فاو ام القصر به شهادت رسیده بودند توسط برادران تفحص کشف و به شهرستان بهبهان انتقال که در میان حصرت و اندوه دوستان و همرزمان به خاک سپرده شد.

#اکبر_دهدار

#عملیات_والفجر8

#فاو_جاده_ام_القصر

http://telegram.me/safeer59

http://Www.Safeer.blogfa.com

https://www.aparat.com/najaf46