پاییز پرماجرای 1365 


پاییز 1365 عجب فصلی بود.......
آبستن حوادثی که می توانست تاریخ ساز باشد......
۳۴چهارم آذر 1365 ، جنگنده های عراق با ۵۴ هواپیما به مدت ۱۰۵دقیقه به صورت مداوم شهر اندیمشک و مناطق پیرامون رو بمباران کردند......
به اندازه زمان یه بازی فوتبال .........
مردم ترسیده بودند و از بین رفتن خانواده و خونه زندگیشون رو می دیدند اما نمی توانستند کاری انجام دهند مگر امداد رسانی ............
این طولانی‌ترین بمباران هوایی در جهان پس از جنگ جهانی دوم با بیش از ۳۰۰ کشته و ۷۰۰ زخمی بود................................
به غیر از اندیمشک اهواز نیز آماج حملات مکرر هواپیماهای دشمن قرار داشت ............
سال ششم جنگ بود .........
جنگ به حالت فرسایشی در امده بود......


سازمان منافقین از فرانسه اخراج و با استقبال صدام در پایگاه اشرف تشکیل ارتش آزادی بخش به اصطلاح ملی داده بودند........
آبان ماه قضیه مک فارلین که در ازای آزادی گروگان های غربی زمینه ساز تهیه موشک های ضدزره و ضدهوایی و قطعات هواپیما بود لو رفته و با افشاگری ایران و تحقیر ایالات متحده قصد ضربه زدن به ایران را داشت.....
نفتکش های به مقصد ایران هدف موشک های اگزوسه عراق قرار می گرفتند......
علاوه بر کاهش شدید صادرات نفت قیمت آن به 5 تا 6 دلار رسیده بود.............................
کشور در تحریم کامل قرار داشت و بسیاری از جنگنده های نیروی هوایی به دلیل فقدان قطعه و موشک قابلیت پرواز نداشتند و یا ماموریت مناطق حساس و تامین امنیت در خلیج فارس را به عهده داشتند....
برای تعیین سرنوشت جنگ و کشور سال 1365 را سال سرنوشت نامیده بودند...............
سپاهیان یکصد هزار نفری محمد رسول الله ص در قالب 300 گردان قصد باز نمودن گره کور جنگ را داشتند ...............
ایا این بار ایران موفق می شود با رسیدن به دروازه های بصره اراده خویش را به ارتش بعث تحمیل نماید ؟
باید منتظر زمستان ماند........
و چه زمستان پرماجرا و خونینی............................
#بمباران_اندیمشک
#سال_سرنوشت
#قضیه_مک_فارلین
#سپاهیان_محمد
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/safeer59

هندوانه خوشمزه : 


نجف زراعت پیشه
از اردیبهشت 1365 ارتش عراق تحت استراتژی دفاع متحرک اقدام به تهاجم به 12 محور عملیاتی نمود شاید بتواند تا اندازه ای به نیروهای خویش روحیه داده و از فضاحت از دست دادن رودخانه اروند رود (شط العرب) بکاهد ، یکی از این نقاط مهران بود ، فرماندهان عراق عنوان نموده بودند مهران به جای فاو ....
اواخر مهر ماه بود ، گرمای هوا ، خاک نرم و جانواران موذی و آتش شدید دشمن از مشخصات ویژه منطقه عملیاتی کربلای یک بود ، تیپ 15 امام حسن مجتبی همگام با سایر یگان های عملیاتی رهسپار صالح آباد مهران شد ، در این زمان به همراه برادر عباس حیدری طبق دستور برادر حشمت ما در منطقه شط علی و هور العظیم مستقر بودیم ؛ ظاهراً عراق قصد تحرکات زیادی در محورهای عملیاتی داشت و هورالعظیم نیز یکی از این مناطق بود که باید تحرکات دشمن را پیگیری و به اطلاع قرارگاه می رساندیم

شهید سعید زربخش،برادران زاده حسن و نگارنده


با پخش مارش عملیاتی من و عباس حیدری به سمت مهران به راه افتاده و در مقر تیپ به سایر برادران طرح و عملیات پیوستیم .
ماموریت های سپرده شده به تیپ سه بار عوض شد و سرانجام پاکسازی شهر مهران و پیشروی در روستاهای فیروزآباد و ایجاد یک خط پدافندی به نیروهای تیپ سپرده شد. بعد از پیشروی و استقرار در خاکریز احداثی خودی منتظر پاتک های دشمن شدیم ؛ با روشن شدن هوا و تابش اولین اشعه های افتاب گرمای فلج کننده ای که امکان تحرک را از انسان سلب می کرد منطقه را فرا گرفت ، نداشتن امکانات اولیه بخصوص اب آشامیدنی نیروها را به شدت ازار می داد ضمن این که اتش توپخانه و ادوات عراق کل منطقه پدافندی را آماج خود قرار داده بود ، به دلیل اینکه منطقه عملیاتی تیپ روبروی شهر مهران کفی وهموار بود تردد نیرو و خودروها را با مشکل روبرو ساخته بود ، در همین زمان که برای بازدید منطقه با موتور به خط 27حضرت رسول ص رفته بودم با انبوه بشکه های اب آشامیدنی و قوطی های فلزی شربت حاوی اب لیموی خنک شبیه نوشابه های امروزی روبرو شدم که فعال بودن نیروی تدارکات و امکان پشتیبانی لجستیکی را نشان می داد در حالی که در خطوط ما اثری از پشتیبانی مشاهده نمی شد.
در برگشت به خط خودمان متوجه شدم که یک عدد لندکروز پر یخ را اورده اند ولی از اب آشامیدن خبری نبود لذا مجبور شدیم مقداری یخ بخوریم که بر تشنگی ما می افزود ؛ به دلیل اتش پرحجم دشمن مجبور شدیم با وسایل ابتدایی سنگرهایی احداث و در انها برای در امان ماندن ترکش های فراوان بیرون نزنیم.. تشنگی ، پرحجم بودن آتش دشمن ، گرمای شدید و نبود خاک ریز در خط پیش رو همه از دشواری خط دفاعی تیپ 15 امام حسن (ع) در عملیات کربلای یک در منطقه مهران بود.
انفجاراتی را در این منطقه درون سنگر احداثی به چشم دیدم که هیچگاه ندیده بودم ، لحظه انفجار و دیدن آتش هسته درون آن که براستی مرگ را روبروی انسان مجسم می کرد . لحظاتی قبل ماشین حامل تدارکات پس از ساعت ها از روبروی ما گذشت اما تا بسته های تدارکاتی به ما برسد ساعتی طول می کشد ضمن این که ما جزو نیروهای گردان نبودیم یعنی از قلم افتاده بودیم البته برخی اوقات این شرایط اجتناب ناپذیر می باشد .


در این لحظه در 5 متری سنگر هندوانه بسیار کوچکی را میان خاکها مشاهده کردم ، بلافاصله با یک پرش و جهش در میانه آتش شدید دشمن بیرون رفته و هندوانه که از رطوبت اطراف ان با خاک های نرم لایه ای گل آلود آن را احاطه کرده بود را به داخل سنگر اورده و معجزه وار از انفجارات توپ و خمپاره های اطراف هم در امان ماندم ؛ درون سنگر البته اگر بشود نامش را سنگر نهاد با یک مشت هندوانه را شکافته و با دست و روی خاکی و گلی و در شرایط کاملاً بهداشتی!!! مشغول خوردن هندوانه شدم شاید در عمرم چنین هندوانه خوشمزه ای نخورده ام هرچند رنگ ان به سفیدی گرایش داشت وگلی وخاکی و در غیر بهداشتی ترین وضعیت وگرم اما بسیار مزه داد. یادش به خیر اون روزها که هر سختی قابل تحمل بود برای ایران اسلامی در شرایط یکرنگی و یکدلی.........
#کربلای_1_مهران
#استراتژی_دفاع_متحرک
#فرهنگ_جبهه
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/safeer59

قادسیه دوم 


قادسیه محل نبردی است که در آن سپاهیان اعراب مسلمان بر سپاهیان ایران و یزدگرد ساسانی در سال 14ه ق 635 میلادی غلبه نمودند صدام در سپتامبر 1980 میلادی، جنگ عراق با ایران را «قادسیه دوم» نامید. این نامگذاری به منظور تاکید بر برتری اعراب بر ایرانی‌ها بود. جنگ قادسیه صدام (به عربی: معرکة القادسیّة صدام) عنوان تبلیغاتی (پروپاگاندا) صدام حسین عبدالمجید التکریتی بود که به منظور اتحاد کشورهای عرب‌زبان علیه جمهوری اسلامی ایران، در جنگ ایران و عراق مطرح ساخت.

#قادسیه_دوم
#صدام_حسین
#جنگ_عراق_علیه_ایران
#معرکه_القادسیه
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/safeer59

اولین ترکش 

نجف زراعت‌پیشه


23 دي‌ماه سال 1365در منطقه پنج‌ضلعی شلمچه به دليل حجم بالاي آتش توپخانه و حملات هوایی دشمن هنوز منطقه تثبیت نشده و خاکریز ها بین ما و دشمن ردوبدل می شد ، یگان زرهی عراق تا این زمان فرصت قدرت نمایی نداشته و روبروی ما قرار نداشت.
در کنار برادران رضا شرفی، نظری و هاشمی فرماندهان موشک‌انداز تاو مشغول پر كردن خاک در گونی‌های نخي برای استحكام سنگر بوديم، كه متوجه يك کوله پر از گلوله آر.پي. جی عمل نشده زير خاك شدم، آن را برداشتم و خواستم آن را گوشه بگذارم تا بعداً از آن استفاده كنيم.


همان لحظه هواپيماهاي دشمن وارد آسمان منطقه شدند به شوخي و خنده به برادراني كه كنارم بودند گفتم: خدا می‌داند اگر هواپيما شليك كنند و تركشي به اين گلوله‌های آر.پي. جی كه دست من است بخورد چه اتفاقي رُخ می‌دهد؟! هنوز حرفم تمام نشده بود كه خودم را بین زمین و آسمان دیدم و در کانال مجاور پرتاب و بی‌هوش شدم! چند لحظه بعد کمی به هوش آمدم حالت تهوع، سرگيجه و سردرد شديد داشتم و کاملا گیج بودم، احساس می‌كردم دستم از بدنم جدا شده است!
به هر سختي بود خودم را از كانال بيرون کشیدم، تازه فهمیدم هواپیماهای دشمن با بمب‌های خوشه‌ای منطقه را بمباران کرده و چند نفر به شهادت رسیده و تعدادی دیگر زخمی شده بودند. از بچه‌های ضدزره برادر زمانی به شهادت رسید و رضا شرفي هردو پايش از پوست آويزان بود و می‌گفتیم پاهای او حتماً قطع می‌شود! برادران نظري و هاشمی هم به‌شدت مجروح بودند، علاوه بر موج گرفتگی، ترکشی بزرگی ساعد دست راستم را شکافته و از پشت آن بیرون زده بود و خونریزی داشت.
با كمك بچه‌ها و زير آتش شديد به‌سختی با لندکروز به بهداری شلمچه منتقل شدم و پس از اقدامات اولیه درمانی بلافاصله مرا به بیمارستان شهید بقایی اهواز منتقل کردند و چون توانایی حرکت داشتم با قطار، همراه دیگر زخمی‌ها مرا به بیمارستان نکوئی قم اعزام کردند و بعد از چند هفته مداوا مجدد به جمع دوستان در منطقه عملیاتی برگشتم.


(منبع: کتاب تیپ 72 ملت: خاطراتی از رزمندگان تیپ 15 امام حسن مجتبی ع، نوشته نجف زراعت پیشه و امیر رضا فخری ، تهران، صریر؛1401)
#اولین_ترکش
#کربلای_5_پنج_ضلعی_شلمچه
#فرهنگ_جبهه
#تیپ_72_ملت
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/safeer59