چهلم زندگان 


◄سید وحید بلادی
بعد از دستور عقب‌نشینی در عملیات خیبر در شرق دجله و پشت اتوبان العماره بصره، به دلیل نی‌زارهای بسیار متراکم و نبود قایق برای جابجایی نیروها و شدت آتش دشمن، لحظات بسیار سخت و طاقت‌فرسایی بر ما گذشت و باعث شد تا تعدادی از نیروها وسایل خود را رها کنند و با شنا کردن در آب‌های سرد هور خود را به عقب برسانند.


از طرفی نیروهای زخمی به دلیل مجروحیت روی سیل بند در سنگرهای منطقه عملیاتی گرفتار بودند و تعداد دیگری به دلیل گم کردن مسیر و سرگردانی در هور به اسارت دشمن درآمده و یا به شهادت رسیدند.


بعد از پایان عملیات خیبر، بنیاد شهید و تعاون سپاه که از وضعيت هر نيروي مفقودي خبری نداشتند او را شهید اعلام می‌کردند بعضي از خانواده حتی تا چهلمین روز براي فرزندان خود مراسم ختم گرفته و عزاداری می‌کردند اما وقتی راديو عراق اسامی آنها به‌عنوان اسیر اعلام می‌کرد باعث خوشحالی آنها می‌شد و همه اعلامیه‌ها و پارچه‌های تسلیت را از سر در خانه‌ و در سطح شهر از روی دیوار بیرون می‌آوردند.


اما خانواده‌هایی هستند که با گذشت 33 سال از پایان جنگ متأسفانه هنوز هیچ خبری از فرزندانشان ندارند و چه پدر و مادرانی که در فراق و چشم‌انتظاری فرزندان خود از دنیا رحلت کردند. یاد و نام همه شهدای جنگ همیشه جاودان باد.

#عملیات_خیبر
#شرق_دجله
#مفقودالاثر
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
http://telegram.me/safeer59
http://www.safeer.blogfa.com/

اعتراض مدنئ در جبهه


◄نجف زراعت‌پیشه
بیستم آذرماه سال 1362 بعد از دوبار تلاش ناموفق و در پیش گرفتن سیاست قهر و اعتصاب غذا سرانجام به هر سختی که بود توانستم مادرم را راضی کنم و با یک کاروان هفتاد نفره به سمت جبهه آبادان اعزام و به مقر یگان تیپ 15 آبی خاکی امام حسن مجتبی (ع) منتقل شدیم.


به دلیل کمبود جا، نیروهای اعزامی در اماکن عمومی مثل مدارس و دیگر ساختمان‌های اداری خالی مستقر می‌شدند. محل اسکان ما در مدرسه امیرکبیر آبادان بود، روزهای اول تا مشخص شدن وضعیت ساماندهی و تقسیم‌بندی، از فرط بیکاری با پرسه زدن در اتاق‌ها و دفتر مدرسه و سرک کشیدن به پرونده‌های دانش آموزان و چرخیدن در سطح شهر سعی می‌کردیم اوقات فراغت خودمان را پر کنیم. بعد از گذشت چند روز نیروها را به خط کردند و برادر صفر احمدی فرمانده گردان پنج (گردان ابوالفضل ع) اعلام کرد به دلیل تکمیل گردان چهار ما باید به گردان جدیدی كه ترکیبی از نيروهاي شوش و ديگر شهرهای استان خوزستان است ملحق شویم.
اما از همان ابتدا صدای اعتراض ما بلند شد و دو روز در حیاط مدرسه به‌نوعی تحصن کردیم و با شعار یا گردان چهار یا بهبهان بر اعتراض مدنی برای تحقق خواسته‌مان پافشاری ‌کردیم. اما اعتراض بی‌فایده بود و عبدالعلی بهروزی جانشین تیپ حتی به قیمت برگشت ما به بهبهان هم زیر بار نمی‌رفت!


با وساطت محسن اکبری، حجت‌الله اخلاص نیا و پدر اولادی، خواسته ما به اجابت رسید و پس از تقسیم‌بندی مجدد، نیروهای اعزامی از بهبهان به گردان 4 در مدرسه شهید قاضی طباطبایی آبادان منتقل و مستقر شدند و سپس در گروهان سوم به نام القارعه به فرماندهی حجت‌الله اخلاص‌نیا و محسن‌اکبری تقسیم شدیم و با یک جابجایی دیگر و موافقت فرماندهان من به گروهان فلق به فرماندهی داوود دانایی و اکبر دهدار پیوستم.


پنجم اسفند 1362 دو ماه بعد از طی کردن دورهای آموزشی آبی خاکی، در کنار نیروهای لشکر 5 نصر خراسان در عملیات خیبر با بالگرد به جاده خندق اعزام و با نیروهای دشمن در محور العزیر نزدیک رودخانه دجله وارد یک نبرد سخت شدیم. نیروهای دشمن از هوا و زمین با تجهیزات پیشرفته به‌طور کامل پشتیبانی می‌شدند. شدت نبرد به حدی سخت بود که در برخی نقاط به دلیل فاصله کم، دو طرف با پرتاب نارنجک دستی سعی می‌کردند ورق را به سمت خود برگردانند. با وجودی که ما هیچ‌گونه حمایت پشتیبانی، تدارکاتی و تسلیحاتی نداشتیم اما مقاومت سرسختانه ما سبب شد تا نیروهای دشمن نتوانند محور العزیر را به تصرف در آوردند.
در ادامه درگیری، ساعتی از ظهر نگذشته بود که ابتدا خبر شهادت فرمانده شجاع گردان پنج، برادر صفر احمدی در حال شلیک با آر.پی.جی اعلام شد و در ادامه پاتک‌های شدید دشمن یوسف حمیدی فرمانده گردان 4 نیز بر اثر شلیک مستقیم تانک موجی و زخمی شد که به‌سختی توانستیم او را به عقب منتقل کنیم. نبرد ادامه داشت و در نیمه‌های شب یک گردان از لشکر نصر جایگزین نیروهای ما شد و توانستیم برای استراحت و ساماندهی مجدد به جاده خندق برگشتیم.

#بسیجی
#عملیات_خیبر
#شرق_دجله_العزیر
#گردان_امام_حسین_4
#گردان_ابوالفضل_5
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
http://telegram.me/safeer59
http://www.safeer.blogfa.com/

گربه خواب‌ها (کُلو برده) 


◄ حسن تقي‌زاده
يك روز قبل از دستور عقب‌نشینی عملیات خیبر در سال 1362 با نيروهاي گردان سیدالشهدا در سمت راست سه‌راهی محور خندق (الحچرده) مستقر بوديم. عراق به دليل تسلطش روي منطقه طلائيه تمام توان خود را روی جاده العماره به بصره مستقر كرده بود و با پيشروي خود قصد انجام عمليات بزرگی داشت. با توجه به حضور لشکر 5 نصر به فرماندهی مرتضی قربانی در منطقه چندین بار به ایشان پیشنهاد داديم که اجازه دهد یا جاده العماره را برای جلوگیری از ورود دشمن مسدود کنیم، يا با انهدام پُل ارتباطی، مسیر را برای عبور دشمن ببندیم حتی پیشنهاد دادیم در صورت عدم توافق با این دو طرح، حداقل با زدن چندین تانك مسير پل را مسدود کرده تا جلوی حركت بقيه تانک‌ها گرفته شود. اما برادر قربانی مخالفت می‌كرد و دلايل خاص خود را داشت و اصرار ما بر اجرایی شدن یکی از این سه‌راه حل بی‌فایده بود. هر کسی هم با ایشان صحبت می‌کرد به هیچ عنوان زیر بار نمی‌رفت و قبول نمی‌کرد. در مراجعه آخر که توسط چند نفر از فرماندهانی که تجربه بیشتری داشتند، قربانی با عصبانیت و با شلیک رگبار زیر پایشان، آنها را مجبور به برگشت کرد!


خلاصه هر طور بود آن شب سرد را به سر برديم، هوا داشت روشن می‌شد که مهدی باعثی مثل مشهدي برون كه تکه کلامش منِ گُني بود با تكه كلام همیشه، ما را از خواب بیدار کرد و گفت: گلو برده‌ها (گربه خواب‌ها) بيدار شويد ببينيد چقدر تانك در منطقه مستقر شده؟! من بالاي خاكريز رفتيم حدود يكصد تانك به‌صورت پيكاني آرایش عملیاتی گرفته بودند و آماده پیشروی به‌سوی سیل بندي بودند كه همه ما پشت آن مستقر بوديم!


موقعيت منطقه به‌گونه‌ای بود كه تا كيلومترها پشت سر ما فقط آب بود و به‌راحتی نمی‌شد عقب‌نشینی کرد. دشمن با بررسی دقیق منطقه قصد داشت با آتش پشتیبانی و حمایت ادوات زرهی ضربه نهايي را به ما وارد کند و هر طور شده مناطق تصرف شده را از دست ما خارج کند.


اما با رشادت‌های عزيزاني مثل منصور ملک پور، ناصر باعثی، جمال شریعت جعفری، ناصر ارجمند پور و دیگر نیروها، عراقی‌ها با آن‌همه تجهیزات به عقب رانده شدند. هنگامی‌که دستور عقب‌نشینی نیروها به جاده خندق صادر شد علی‌رغم محاصره کامل و تسلط دشمن بر سه‌راهی العزیر-البیضه با شجاعت و دلیری نیروهای گروهان علی‌اکبر به فرماندهی اسدالله سگوند، سه‌راهی خندق آزاد شده و به هر سختي كه بود توانستیم مسيري براي برگشت نيروها باز کنیم و دشمن باز هم در اهداف خود ناكام ماند.

#عملیات_خیبر
#شرق_دجله
#نبرد_شجاعان
#الصخره_البیضه_العزیر_جاده_خندق
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
http://telegram.me/safeer59
http://www.safeer.blogfa.com/

دل نبستن به دنیا


راوی : قدرت الله قاسمپور
از ابتدای کودکی تا دوم دبیرستان تمامی کلاسهای درس را با "شاهرخ یوسفی" گذاراندم. شاهرخ همیشه یک شاگرد ممتاز بود و ازهیج کوششی درکمک به دانش آموزان ضعیف دریغ نمی کرد. تابستانها تمامی کارهایمان با هم بود. خانواده او تمام امکانات رفاهی از جمله تویوتای صفر كیلومتر و موتور سیکلت 125 یاماها را كه در آن زمان كمتر جواني در شهر داشت دراختیارش گذاشته بودند تا او را از رفتن به جبهه منصرف کنند اما بی نتیجه بود . او هرگز دلبسته مادیات نبود و همه آنچه داشت به فقرا و یا به جبهه کمک می کرد.


مادرش می گفت : حرکات این بچه بسیار عجیب است ، تمام خرجي خانه دست اوست ، اما موقع خرید برای خودش ، از من پول طلب می كند ؛ وقتي من علت را می پرسیدم می گفت : دوست دارم برای خريد مايحتاج خودم از دست مادرم پول بگیرم چون احترام به پدر و مادرطبق دستورات ديني واجب است. چون فرزند اول بود و از طرفي پدرش هم در كويت كار مي كرد مسئوليت خانواده بيشتر بر عهده او بود براي همين خانواده او نزد آیت الله منتظری به قم رفته و مجوز نرفتن به جبهه وی را گرفتند اما او خود را مقلد امام مي دانست و برای نرفتن به جبهه قانع نشد.


بسیار با نظم بود و در منطقه هم هميشه به ديگران كمك مي كرد ، گاه از فرط خستگی وقتي همه خواب می رفتند ، شاهرخ بیدار می ماند و سلاح های سایر دوستان را شبانه تميز می کرد . شب قبل از عملیات خيبر شاهرخ بيدار بود و مي گفت : اگر بدانید فردا چه روز بزرگی است هیچ کدام خواب نمی رفتید و سرانجام فردای آن روز در عملیات خیبر "شاهرخ یوسفی" به جمع دیگر شهدا پیوست و به آرزویش رسید.


#شاهرخ_یوسفی
#بی_اعتنایی_به_دنیا
#گردان_سیدالشهدا
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
#عملیات_خیبر
#شرق_دجله
http://telegram.me/safeer59

حنظله های جنگ


راوی : مسعود مبشرنژاد
"حمید بهمئی" یکی از فرماندهان دسته گروهان ما بود ، حدود یک هفته از ازدواجش مي گذشت. عملیات خیبر شروع شده بود.روز ششم اسفند 1362 درمحور الصخره در شرق دجله وقتی می خواست آرپی‌جی شلیک کند مثل اکثر شهدا از سمت راست صورت ، نزديك چشم راست تیر خورد و آسماني شد.


#حمید_بهمئی
#گردان_سیدالشهدا
#عملیات_خیبر
#شرق_دجله
#فرهنگ_جبهه
http://telegram.me/safeer59

ناله‌هائ دشتئ


◄جهانشاه معماریان
اسفند 1362 عصر روز قبل از اعزام به عملیات خیبر در سایت خیبر، بچه‌ها به‌طور خودجوش دور هم جمع شدند تا به‌عنوان آخرین دیدار در کنار هم باشند و آرام عزاداری کنند. امير سبكبار شروع به نواختن ني كرد و يكي از دوستان هم با نوای دشتی با اشعار جانسوزی او را همراهی می‌کرد. همه آرام اشك می‌ریختند از چهره‌هاي نوراني و معنوی بعضی افراد می‌شد شهادت آنها را در این عملیات حدس زد. اما در بین دوستان ناله‌های جانسوز برادر خوش‌اخلاق و مهربان ناصر ارجمندپور تمامی نداشت!


با تلاش من و مجيد محسني و ديگر دوستان ساعتی بعد از مراسم توانستیم اين عزيز را كمي آرام کنیم. فردا صبح درهمان لحظات آغازین عملیات خیبر با انفجار خمپاره 120م.م ناصر ارجمندپور که در نزدیک من بود از شدت موج انفجار به هوا بلند شد و به شدت به زمین خورد و با كلمه آخی دا.(آخ مادر) و با اصابت ترکش به سر و سینه‌اش در دم به شهادت رسيد. همان لحظه یاد گریه‌هاي عصر او افتادم که برای شهادت بی‌تابی می‌کرد و گویی از شهادت خود و رسیدن به قافله دوستان شهیدش خبر داشت و از فرط شوق وصال، گريه مي‌كرد.


#ناصر_ارجمندپور
#عملیات_خیبر
#شهادت
http://telegram.me/safeer59

سکانی

راوی : یدالله پازند ، محمود صراف و نجف زراعت پیشه
عبدالحمید گوهری ، پاسدار خوش اخلاق و شجاعی بود که در اولین ديدار همه را جذب خود می كرد . قبل عملیات خیبر به جمع نیروهای سکانی تیپ که بعدها گردان نوح نبی(ع) نام گرفت پیوست و بعد از عملیات خیبر به گردان امام حسین (ع ) رفت و مشغول آموزش های آبی خاکی شد. درعملیات بدربه همراه نیروها طی 2 شب از اذان مغرب تا طلوع صبح در قایق های چینکو پشت سرنیروهای گروهان خط شکن غواصی ذوالفقار به عنوان پشتیبان در حال پارو زدن درهورالهویزه برای رسیدن به سواحل شرقي دجله بوديم.


تجربه و آموزش های عبدالحمید در این لحظات حساس بسیار راهگشا بود ، دقیقاً هنگام شکستن خط که همراه با آتش شدید نیروهای دشمن بود و همگام با شکستن خط دشمن توسط غواص ها ، نیروهای پشتیبانی باید قایق ها را روشن کرده و به سیل بند الصخره در شرق دجله می زدند تا عملیات تعقيب نیروهای دشمن کامل شود .


سکانی و موتور قایق ما به دلیل اصابت ترکش خمپاره با مشکل روبرو شده بود ، هر چه طناب موتور را مي كشيديم روشن نمی شد ؛ تجمع قایق ها در آبراه باریک و شدت انفجارات ناشی از شلیک خمپاره ها و رگبارهای دشمن بیم تلفات زياد و شکست عملیات در محور بود. در آن لحظات سخت عبدالحمید از قایق مجاور به قایق ما پرید و با سختی و مشقت توانست قایق را روشن كند تا خود را به سیل بند برسانیم و پاکسازی آن جا را شروع كنيم . در همین درگیری ها "عبدالحمید گوهري"هدف گلوله تیربار چی دشمن واقع شده و به آرزوی خود رسید.

#عبدالحمید_گوهری

#عملیات_بدر
#فرهنگ_جبهه
#تپه_عرفان
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/safeer59

واگویه های نی زارهای هور (4) و قسمت پایانی

نجف زراعت پیشه
ابرهیم همت با اندک نیروهای باقیمانده خویش در خط مجنون جنوبی به مقاومت می پردازد و به دلیل کمبود نیرو با کاظم رستگار فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا ع نزد قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ثارالله آمده تا یک دسته برای نگهداری خط مجنون جنوبی از وی بگیرد ؛ واگویه های حاج ابراهیم همت از  نگاه و دید تلخ قرارگاه نشینان و متهم نمودن همت به ناکارآمدی و از طرف دیگر نگاه نیروهای تحت امر همت به خاطر به عهده گرفتن این ماموریت های سخت فاقد امکان موفقیت سبب آزردگی همت شده و کاظم رستگار در این لحظات سردار خیبر را دلداری می داد اما ابرهیم همت دلتنگ بود و .... قاسم سلیمانی قول یک گروهان را به وی داد؛ هنگام برگشت و در هنگام رسیدن به نزدیک خط خودی بود که با انفجار توپ دشمن همت نیز به خیبریون پیوست و ساعت ها سر و پیکر همت  و همراهش در کنار جاده افتاده بود ؛قبل از آن خرازی نیز با قطع دستش منطقه عملیات را ترک کرده بود.
اینک از دستاوردهای عملیاتی خیبر تنها جزیره مجنون شمالی و بخشی از جزیره مجنون جنوبی باقی مانده بود که به دلیل دارا بودن ذخایر نفتی و تعدادی حلقه چاه  از رازش اقتصادی بالایی برقرار بود . دشمن آتش پرحجم خویش را بر جزایر مجنون متمرکز نمود ، سانت به سانت آن را شخم زد ، دیگر نایی برای مقاومت باقی نمانده بود ؛ عده ای با توجه به فقدان نیرو و امکانات تقاضای عقب نشینی از مجنون را داشتند که با اطلاع امام  وی دستور به حفظ جزایر نمودند و در این جا سپاه با تمام نیرو و فرماندهانش به میدان آمد تا این دستور امام تحقق یابد حتی اگر منجر به از بین رفتن ساختار سپاه شود و این گونه بود که علی رغم بکارگیری همه امکانات به لحاظ عده و عده که آماری بالغ بر 1800000 خمپاره و توپ را در این وسعت و زمان کم بر جزایر ریخت اما جزایر مجنون حفظ شد و با ایجاد پاسگاههای آبی مقابل جزایر و ادامه آن در هورالعظیم تا چذابه این منطقه تثبیت و تامین شد........ و بن بست جنگ که بعد از فتح خرمشهر آغاز شده  با انجام عملیات های رمضان ، والفجر مقدماتی ، والفجر یک  ادامه و اینک با نرسیدن به اهداف عملیات در خیبر کلاف به هم پیچیده سرنوشت جنگ وارد مرحله حساس تری شد.


درس های خیبر :
عملیات خیبر که در به نوعی جهش در جنگ محسوب می شد و اولین عملیات آبی خاکی در جنگ تحمیلی  در ابتدا با رشادت ، جسارت و البته با  رعایت غافلگیری توسط بچه های شناسایی سردار گمنام هور علی هاشمی در قرارگاه نصرت بود ثابت نمود حتی اگر بهترین طرح و برنامه توسط طراحان مجرب نوشته شود در صورتیکه در مرحله اجرا اصول و قواعد حاکم بر آن موضوع به درستی رعایت نشود منجر به شکست و نرسیدن به اهداف مد نظر می شود.
جنگ یک سری اصول و قوانین از جمله وحدت فرماندهی ، تجمیع و صرفه جویی در قوا ، اصل غافلگیری و ..... دارد که متاسفانه در خیبر تمامی این اصول و قواعد در مرحله اجرا و عمل نتوانست محقق شود و با عدم تامین امکانات مورد نیاز و هماهنگی های لازم  سبب شد تا اهداف  بالا و مهم خیبر برای استقرار نیروها از روستای البیضه تا القرنه (محل اتصال رودهای دجله و فرات)در کنار رودخانه دجله و از القرنه تا تنومه و بعد از  آن به نهر کتیبان در شمال کانال پرورش ماهی تنها به جزیره مجنون شمالی و بخشی از جزیره جنوبی ختم شود که مسایل ناشی از پدافند از این مناطق ناشی از وضعیت محیطی و سایر موارد سبب شد تا بخش عمده ای از نیروی ما را صرف نماید.ادامه این روند باعث ادامه شرایط فرسایشی جنگ شده و با هرز رفتن نیرو و امکانات در درازمدت سبب عوارض و چالش های فراوانی می شود که نتایج آن غیر قابل جبران بود.
با ورود به سال 1363 این سوال در ذهن پیش می آید که آیا فرماندهان با درس گرفتن از شکست در خیبر می توانند زمینه طراحی یک عملیات مهم و تاثیر گذار را در سال بعد فراهم نمایند یا اختلافات و چالش های موجود گسترده شده و بدون تلاش برای راه حلی اساسی به روزمرگی و فرسایشی شدن رهسپار می شویم که در این صورت تجربه جنگ های گذشته ثابت نموده که عاقبت خوبی در انتظار نخواهد بود.

#عملیات_خیبر
#هورالعظیم_شرق_دجله
#عملیات_آبی_خاکی
#آسیب_شناسی_جنگ
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/najaf46

واگویه های نی زارهای هور (3)

نجف زراعت پیشه
با ورود نیروهای لشکر 14 امام حسین با یک طرح ابتکاری که روی نفربر زرهی اجرا نموده بودند توانستند در طلاییه مقداری پیشروی نمایند اما مجدداً شدت آتش دشمن آنها را متوقف نمود ؛ رها سازی آب در منطقه نیز بر پیچیدگی موضوع افزود ، دشمن با تثبیت وضعیت خویش در طلاییه  از ناحیه جنوب جزیره مجنون شمالی پاتک های خود را برای تصرف جزایر آغاز نمود .
در همین زمان نیز که هفت روز از عملیات خیبر گذشته بود نیروهای مستقر در شرق دجله نیز در حالی که از پشتیبانی آتش و لجستیک محروم بودند در مقابل فشارهای زرهی دشمن که از پل های روی دجله گذشته بودند مقاومت کرده و در برخی نقاط به درگیری تن به تن رسیده بود ، کارزار مقابله آرپی جی با تانک های تی 72 علی رغم شجاعت و ایثار بچه ها در نهایت منجر به شهادت و زخمی شدن نیروها شده بود با تصرف  روستای الصخره نیروهای تیپ 15 امام حسن مجتبی ع و لشکر 5 نصر به سمت آخرین روستای واقع در خشکی منطقه یعنی البیضه سرازیر شدند در حالی که دشمن از مواد شیمیایی گسترده در عقبه و خط مقدم استفاده کرده و روند ارتباطات خط مقدم با رده های مستقر در شط علی را مختل نموده بود. با تصرف منطقه العزیر  نیروهای خودی مجبور به عقب نشینی شده و همه در جاده خندق تجمع نموده که بالغ بر چندین هزار نفر می شد و جمعی چهارصد تا پانصد نفره نیز در جناح البیضه منتظر رسیدن قایق ها و انتقال آنان به عقب بودند .
متاسفانه در محور شرق دجله چون فرماندهی قرارگاه نصر همزمان فرماندهی لشکر 5 نصر را هم به عهده داشت نتوانست در زمینه ساماندهی و هماهنگی بین امکانات و نیروها درست عمل نماید به گونه ای که حتی فرماندهی تیپ 15 امام حسن ع یک ماشین یا حتی موتور برای سر زدن به نیروها در اختیار نداشت و پیکرهای شهدا در منطقه به همین دلیل نتوانست به نزدیک اسکله انتقال یابد و در همین زمان نیز بهروز غلامی فرمانده تیپ 15 امام حسن به شهادت می رسد.


تکاپوی شدیدی از جانب فرماندهان برای انتقال نیروهای شرق دجله صورت می گیرد و به سختی موفق می شوند در آخرین لحظات که نیروهای دشمن به چند صد متری نیروهای خودی در روی جاده خندق رسیده بودند با گسیل صدها قایق در ساعت دو نیمه شب نیروها را از آنجا تخلیه نموده و به سمت جزیره مجنون انتقال دهند و  در آخرین لحظات تعداد صد اسیر عاقی که در اختیار نیروهای خودی بود با سخنرانی عبدالعلی بهروزی فرمانده تیپ 15 امام حسن ع و بر اساس رافت اسلامی آزاد ضدند ؛متاسفانه به دلیل ناهماهنگی یاد شده نیروهای مستقر در البیضه هیچ قایقی اعزام نشد و با تنگ‌تر شدن حلقه محاصره و شهادت تعداد زیادی از رزمندگان تعدادی تن به آبهای سرد هور در تاریخ هشتم اسفند ماه 1362 زده تا شاید بتوانند خود را نیروهای خودی برسانند آنهم با چهل کیلومتر آب و نیزار (برخی در نیزارها بعد از چند شبانه روز توسط گشتی های دشمن به اسارت درآمده و برخی نیز توسط گشت های خودی پیکر نیمه جان آنها از آب گرفته شد) باقیمانده نیروها در روستای البیضه به اسارت دشمن در آمدند در حالیکه از شدت آتش دشمن بر این روستا تمامی منطقه در آتش در حال سوختن بود.این بحث ناهماهنگی بین قرارگاه نصر و یگان های تحت امر از مکالمات بجا مانده از فرماندهان خیبر متفق القول و مشهود می باشد.
 

#عملیات_خیبر
#هورالعظیم_شرق_دجله
#عملیات_آبی_خاکی
#آسیب_شناسی_جنگ
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/najaf46

واگویه های نی زارهای هور (3)

نجف زراعت پیشه
با رسیدن زمان عملیات همه محورهای سه گانه آماده انجام اولین عملیات آبی خاکی در سطح وسیع بودند ، برای انحراف توجه دشمن عملیاتی ایذایی نیز در تنگه چذابه در منتهی الیه شمال هورالهویزه با محوریت تیپ 57 ابوالفضل لرستان و نیروهای طرح لبیک استان خوزستان در قالب گردان حضرت ابراهیم ع و ....با نام والفجر 6 انجام شد تا ضمن گیج نمودن دشمن پشتیبانی لجستیکی و پشتیبانی از ناحیه العماره به هور را توسط دشمن مسدود نماید.
بار اصلی عملیات بر دوش یگان های دریایی و هوانیروز بود اما متاسفانه تعداد 70 بالگرد اختصاص داده شد در حالی که 230 بالگرد نیاز بود ضمن این که بالگردها سیستمی که قابلیت پرواز در شب را داشته باشد نداشته و تنها با ابتکارات و شگردهای خاص در باتلاق گاوخونی تمرین نموده و در منطقه عملیاتی نیز ابتکارات فرماندهان باعث استفاده موفق از آنان شد. 
تعداد 2000 قایق برای نقل و انتقال نیروها مورد نیاز بود اما تنها 700 عدد قایق از انواع مختلف فراهم شد و به دلیل سوار نمودن بیش از ظرفیت قایق ها از نیروها برخی در میانه راه در آبراهه ها واژگون شده و برخی دیگر به دلیل پیچیده شدن لاشه های نی های گندیده پراکنده در آبراهه ها به دور پروانه ها متوقف شده بودند و برخی دیگر نیز به دلیل تصادم یا فشار بر موتور قایق ها به دلیل راندن بد یا سرعت بالا و یا ظرفیت زیاد موتور قایق ها جام کرده و از کار افتاده بودند.
به هر حال نیروهای محور هور علی رغم همه مشکلات فوق با بخشی از استعداد خویش توانستند به سرعت و بدون درگیری قابل ملاحظه خود را به رودخانه دجله رسانده و حتی بخشی از آنان با گذشتن از رودخانه دجله در کنار اتوبان العماره بصره مستقر شدند ؛ دلیل سرعت رسیدن به اهداف در چهل کیلومتری عمق دشمن بدون درگیری نداشتن نیروی مدافع دشمن در این منطقه بود چرا که ارتش کلاسیک باتلاق های هورالهویزه را بدون داشتن تجهیزات تخصصی کامل و نیروهای ماهر عملی نمی داند.

منطقه عملیاتی خیبر اسفند 1362


در محور زید ارتش جمهوری اسلامی با لشکرهای 14 امام حسین اصفهان و 7 ولی عصر عج به خطوط دشمن حمله برد اما بر اساس پیش بینی قبلی و هشدار فرماندهان ارتش با استکامات و موانع بسیار روبرو و با آتش شدید دشمن  نیروها مجبور به عقب نشینی با شرایط بد و ناهنجاری شدند و در ساعات اولیه دستور خاتمه عملیات  در محور پاسگاه زید زده شده و لشکرهای 14 و 7 سپاه به محور طلاییه و هور مامور شدند.
همه نگاهها به طلاییه دوخته شده بود ، نیروهای حمید باکری لشکر عاشورا به همراه لشکر نجف اشرف بعد از تصرف جزیره مجنون شمالی که نیروی چندانی نداشت به سمت مجنون جنوبی رفته و قرار بود با پیشروی به سمت پل شحیطات با لشکر 27 حضرت رسول تهران که از طلاییه به سمت آنها می آمد الحاق نموده و بعد از تصرف پل به سمت نشوه در کناره شط العرب و روبروی بصره استقرار یابند .
زمانی که نیروهای حمید باکری و احمد کاظمی در نقطه مورد نظر رسیدند یکی از اشتباهات و خطاهای مرگبار جنگ رخ داد ؛ گویی لشکر 27  از آخرین هماهنگی ها در این محور  عملیاتی خبردار نشده و هنوز در دو کوهه اندیمشک بودند و اینجا بود که با هشیار ارتش عراق و تمرکز زرهی دشمن در منطقه فضای عملیاتی منطقه صحنه خون به خود گرفته و فرزندان این مرز و بوم هر چند نبردی عاشورایی از خود به نمایش گذاشتند اما نبرد گوشت و زره .........
زمانی نیروهای حاج همت به طلاییه رسیدند که روشنایی روز فرا رسیده بود و دید و تیر منطقه را ارتش دشمن با استقرار زرهی و آتش شدید توپخانه و ادوات در اختیار خود گرفته بود، دستور زدن به خط در روز برای اولین بار به گردان های حاج همت داده شد اما خط مستحکم دشمن غیر قابل نفوذ بود و آتش پر حجم و تیر تراش دشمن نیروها را مثل برگ خزان بر زمین می ریخت .....................
گردان بعدی وارد می شد و باید از روی پیکرهای گردان قبلی عبور می کردند و باز هم .... فرماندهان لشکر عنوان می کردند نمی شود  اما فرماندهان قرارگاه و فرماندهی جنگ تاکید بر بر شکستن خط طلاییه داشتند چرا که سرنوشت خیبر در طلاییه مشخص می شد.........

#عملیات_خیبر
#هورالعظیم_شرق_دجله
#عملیات_آبی_خاکی
#آسیب_شناسی_جنگ
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/najaf46

واگویه های نی زارهای هور (2)

نجف زراعت پیشه
زحمات طاقت فرسا و شبانه روزی نیروهای گمنام و بی نام و نشان سردار هور علی هاشمی به نتیجه رسید و با اعلام امکان انجام عملیات و پیشروی سریع در منطقه هور بر خلاف محورهای خشکی عزم ها بر انجام عملیات استوار گشت . کم کم دایره اطلاعات منطقه عملیاتی گسترده شده که ضمن دلخوری و ناراحتی برای برخی فرماندهان و مسئولین از دیر مطلع شدن اما بارقه امیدی بود تا سرنوشت جنگ را تغییر دهد .
برای وسایل و تجهیزات مورد نیاز مشکلات عجیبی رخ داد چون تامین صدها قایق موتوری و همچنین لباس های غواصی و موارد مورد نیاز عملیات آبی خاکی در فرصتی اندک می توانست زحمات هشت ماهه نیروهای اطلاعاتی را خنثی نماید ، با شگردهای عجیب وسایل فوق از بنادر جنوبی و شمالی با رده طبقه بندی و شبانه به دشت آزادگان منتقل شد در حالی که این تجهیزات غالباً نو وآکبند بودند که در میانه عملیات مشکل ساز شد.
برای آموزش شنا ،قایق رانی و آشنایی با عملیات آبی خاکی که برای اولین بار در دفاع مقدس صورت می گرفت ابتدا قرار بود در استخرهای سرپوشیده انجام شود اما فقدان استخر کافی و محدودیت زمانی باعث شد صرفنظر نموده و نیروها در اواخر پاییز و زمستان 1362 در آبهای سرد رودخانه های کارون و دز مشغول آموزش شوند که اگر انگیزه و روحیه قوی رزمندگان برای این امر مقدس نبود در لحظات عادی امکان یک لحظه انجام آن نبود.
تیپ 15 امام حسن مجتبی ع به عنوان اولین یگان آبی خاکی مشخص شده و علاوه بر آموزش های خاص توسط تکاوران نیروی دریایی ارتش دارای گردانی سکانی با گذراندن دوره های فنی تعمیر و راه اندازی قایق  گشت که در آغاز عملیات علاوه بر نقل و انتقالات تیپ ، تحت امر قرارگاه سایر نیروهای عملیاتی را نیز پشتیبانی می کرد.
در محدوده تقسیم کار فرماندهان ارتش چند هفته قبل از عملیات از موضوع آگاهی یافتند و به شدت از این امر ناراحت بودند اما استدلال فرماندهان سپاه رعایت حفاظت اطلاعات و عدم آگاهی ستون پنجم دشمن برای انتقال اخبار و لو رفتن عملیات بود . با آرام شدن فرماندهان ارتش توسط آقای هاشمی رفسنجانی که به تازگی فرماندهی عالی جنگ را به عهده گرفته بود محورهای عملیاتی هور و طلاییه به نیروهای سپاه سپرده شده و محور پاسگاه زید به ارتش جمهوری اسلامی سپرده شد که با توجه به سختی و مشکل بودن کار در این منطقه بواسطه موانع و استحکامات دشمن که عبور از آن را تقریباً غیر ممکن ساخته بود سبب شد تا دامنه اعتراض ارتش گسترده شود و عبور از این محور را شکست خورده تلقی نمودند . 
برای کسب رضایت ارتش نیروهای دو لشکر عملیاتی از سپاه به نام های 7 حضرت ولیعصر عج و 14 امام حسین ع برای شکستن خط اول و پیشرو بودن برای ارتش در رده عملیاتی آنها قرار گرفت هر چند دامنه اعتراضات اندکی فرو نشست اما یکی از افسران ارشد ارتش طی نامه ای به فرماندهان قرارگاه ضمن برشمردن اشکالات عملیات عدم دقت در انجام آن و برطرف نمودن اشکالات را باعث ایجاد تلفات بالا و نرسیدن به اهداف مورد نظر برشمرد .


محور هورالهویزه و استقرار در شرق دجله و اتوبان العماره بصره به عهده لشکر 5 نصر و تیپ 15 آبی خاکی امام حسن مجتبی ع سپرده شد تا در اولین ساعات آغاز عملیات با استقرار در حاشیه دجله از روستای البیضه تا القرنه جناح راست عملیات تامین شود. مهمترین مشکل این محور تامین وسائط نقلیه موتوری ، بالگرد ، لندی گراف و .... برای نقل و انتقال نیرو ، تجهیزات و امکانات پشتیبانی بود و به دلیل مسیر طولانی امکان حمایت آتش ادوات و توپخانه و حتی هوایی در شرایط تحریم وجود نداشت و تمان نگاههای این محور معطوف به طلاییه و زید بود که با پیشروی نیروهای خودی  به منطقه خشکی متصل و حمایت شوند.
محور اصلی و حیاتی عملیات خیبر طلاییه بود که به نیروهای لشکر 27 حضرت رسول ص ، 31 عاشورا ، 8 نجف اشرف و ... سپرده شده بود تا پس از تصرف مجنون شمالی و ورود به مجنون جنوبی از طریق پل شحیطات با هم الحاق نموده و به سمت نشوه در روبروی بصره به پیش روند.

 

خیبر از دیدگاه ارتش


#عملیات_خیبر
#هورالعظیم_شرق_دجله
#عملیات_آبی_خاکی
#آسیب_شناسی_جنگ
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/najaf46

واگویه های نی زارهای هور (1)

نجف زراعت پیشه
بعد از سه سال بن بست در جنگ و رکود در جبهه ها که ناشی از استحکام خطوط پدافندی دشمن در جبهه های زمینی جنوب بود در ابتدای سال 1362 باتلاق های هور الهویزه نظر فرماندهان سپاه را به خود جلب کرد ، ساکت و چراغ خاموش بدون اطلاع دادن به مسئولین نظامی و سیاسی و حتی ارتش شناسایی های منطقه که چاله ای از آبهای دجله و نیزارهای متراکم بود توسط علی هاشمی و نیروهای گمنام قرارگاه سری نصرت آغاز شد.
کشور آبستن حوادث متعددی از جمله جنگ شهرها ، اختلافات ارتش و سپاه ، تنگناهای اقتصادی و فرسایشی شدن جنگ  بود و لازمه تغییر این وضعیت تحرک جدی در جبهه های جنگ بود اما چگونه؟
نقطه قوت ارتش بعث عراق زرهی با حمایت هوایی و آتش توپخانه بود بر همین اساس باتلاق های هور برای ناکارآمد نمودن قدرت زرهی و همچنین کم نمودن اثرات آتش توپخانه و بمباران های هوایی بهترین گزینه بود اما چهل کیلومتر پشت سر گذاشتن آبراهه های هور و تامین پشتیبانی و لجستیکی  نیروها امری مهم بود که در صورت تحقق آن می توانست ضمن پشت سر گذاشتن بن بست جنگ تحولی بزرگ و تاثیر گذار در سرنوشت کشور داشته باشد.
هدف عملیات خیبر از سه جناح بود :
1.محور هورالهویزه با عبور از چهل کیلومتر باتلاق ها توسط قایق ها ، لندیگراف و بالگرد حد فاصل روستای البیضه در شرق دجله تا تقاطع رودهای دجله و فرات در القرنه 
2. محور طلاییه برای تصرف جزایر مجنون شمالی و جنوبی و الحاق در طلاییه و پیشروی تا نشوه در مقابل بصره
3. محور پاسگاه زید تا با پیشروی نیروها و رسیدن به نهر کتیبان در شمال کانال پرورش ماهی
به نظر می رسید با رسیدن به اهداف فوق که نظر کارشناسان نظامی و سیاسی در جلسات سه گانه در حضور امام خمینی ره بعد از فتح خرمشهر بود می توانست ضمن تامین نقطه قوت ما در روی میز مذاکره باعث دور شدن تهدید از مرزهای خودی در خوزستان شده و از سوی دیگر با خارج شدن شهرهای مرزی ما از زیر برد توپخانه دشمن دست برتری را برای ما ایجاد نماید .
ظاهراً طرح خوب و بدون عیب و نقصی بود و در صورت تهیه امکانات و نیازمندی های ارائه شده ایران می توانست سرنوشت جنگ را به سرانجام برساند اما در مرحله عمل اتفاقاتی بوجود آمد که هر سه محور با مشکل روبرو شدند...................

 


 

خیبر و اهداف عملیاتی در صورت موفقیت

در صورت دستیابی به اهداف عملیات خیبر  نیروهای ما به پشت رودخانه شط العرب رسیده و بصره بزرگترین بندر عراق و دومین شهر بزرگ عراق در دید و تیر ما واقع شده و توازن جنگ کاملاً به نفع ما بود . در نقشه  اهداف عملیات خیبر در صورت دستیابی به صورت نوار قرمز نشان داده شده است.

#عملیات_خیبر
#هورالعظیم_شرق_دجله
#عملیات_آبی_خاکی
#آسیب_شناسی_جنگ
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/najaf46

محدوده روشن : 29

راوی: نجف زراعت پیشه
محور الصخره :
لبه سیلبند تا سطح آب هور دو متری ارتفاع داشت و بر اثر بالا و پایین رفتن آب هور و تردد بیش از اندازه نیروها کناره آب گل آلود شده و بازار سرسره بازی فراهم شده بود و کمتر عبوری بود که پاها در آب فرو نرود یا در آب غوطه ور نشوند و به همین خاطر عبور و مرور به آهستگی و با احتیاط صورت می گرفت.
بافرا رسیدن تاریکی هوا درعین حال که نبردی شدید در جناحین جریان داشت نیروهای رزمنده در مقابل الصخره در سنگرها به صورت یک در میان وبه مدت 2ساعت تا صبح شروع به نگهبانی دادند تا ازمنطقه حفاظت نمایند و از حرکت های نفوذی توسط دشمن از روبرو جلوگیری نمایند چرا که ما دید کاملی نسبت به آن سوی سیلبند نداشتیم و امکان پاتک و نفوذ دشمن در این منطقه وجود داشت اما دشمن هیچگونه تحرکی در این منطقه از خود انجام نداد.
البیضه طلسم شده :
باروشن شدن هوا در 23/12/63 به دلیل این که یگانهای ذوالفقار و عاشورا به عنوان پشتیبانی نتوانسته بودند منطقه روستای البیضه را به دلیل مقاومت شدید دشمن وحمایت لجستیکی وتسلیحاتی آن ازطریق بالگردها به تصرف خوش در آورند ، دسته یک گروهان امام حسین (ع) به فرماندهی اکبر دهدار به همراه تعداد دیگری نیروهای گروهانهای سیدالشهدا(ع)به فرماندهی شهیدابراهیم نیک پور و محرم به فرماندهی محمد رضا حسنی زاده وحمید پورسعید جهت نبرد در جناح راست وتصرف روستای البیضه اعزام شدند .

نقشه عملیاتی بدر اسفند ماه 1363


اما مقاومت نیروهای دشمن مثال زدنی بود و اجازه نفوذ به نیروهای ما به هیچ عنوان داده نمی شد و باران گلوله و ترکش بود که روانه نیروهای ما می شد و از هر ترفند و ایثاری استفاده شد تا شاید بتوان این طلسم را شکسته و روستا را به تصرف خویش در بیاورند نتجه مثبتی به دنبال نداشت و در جریان این تلاش و شجاعت عظیم نیروهای خودی بسیاری از نیروهای زبده تیپ به شهادت رسیدند و پیکر مطهر آنها در منطقه ماند.
قرارگاه بر تیپ برای تصرف البیضه فشار می آورد و تیپ نیز پی در پی نیروهای خود را سمت البیضه می فرستاد اما محیط جغرافیایی منطقه که یک سیلبند و جاده در دل هور بود اکنون توسط دولول و تیربارهای دشمن به صورت تیرتراش اجازه هیچ گونه حرکتی را نمی داد و اصرار و تلاش مجدد تنها به تلفات بیشتر در این روند منجر می شد و بدلیل مقاومت شدید دشمن با شکست روبرو شده وآنها را مجبور به عقب نشینی می کردند .
نماز در حالت اضطرار :
در صبحدم روز 24/12/1363 نیروهای دسته ما به فرماندهی یونس ستونه برای باز نمودن این قفل و گره گشایی از آن در عملیات بدر به سمت البیضه به راه افتادیم.به خاطر وضعیت حساس منطقه وهمچنین آتش شدید دشمن درروی سیل بند پدهای عمود برآن ناچار به اقامه نمازصبح درحین حرکت و دویدن بودیم تا از اصابت گلوله های بی امان دشمن درامان بمانیم. گلوله های رنگارنگ دشمن در هوای گرگ و میش صبحگاهی و زوزه های و وزوز آن دل قوی می خواست تا در جا نزنی ...اما کار روی نیروهای تیپ امام حسن ع طی ماه های گذشته از این مردان روحیه ای پولادین ساخته بود که حتی این شرایط سخت و گلوله ای و انفجارات فوق نیز نمی توانست خللی در روحیه آنان ایجاد نماید و علی رغم این که چند بار تلاش برای فتح البیضه با شکست روبرو و تعداد زیادی از برادران را فدا نموده بودیم برادران با روحیه ای بالا به سمت دشمن می دویدند چرا که ما بر اساس نظر امام ره موظف به انجام تکلیف هستیم و پیروزی و شکست فرع مسئله می باشد و شهید شدن فوض عظمایی است که نصیب خوبان می شود .
زمرمه تعقب نشینی :
با شدید شدن آتش دشمن از زمین وآسمان و بحرانی شدن منطقه عملیاتی که شرایط پیشروی و حتی  ماندن در آنجا را غیرممکن ساخته بود و با توجه به شرایط کلی منطقه عملیات که دسترسی به اهداف آن را با توجه به امکانات ونیروهای کم ناممکن شده بود ، به دستور فرمانده تیپ15 امام حسن(ع)از طریق بیسیم به صورت رمز اعلام نمودند که به سمت لگن ها (اسکله و محل استقرار قایق ها) بیایید شروع به عقب نشینی نمودند ؛ درحالی که دشمن قدم به قدم با آتش فراوان در حال پیشروی و جلو آمدن بود. 
#محدوده_روشن_29
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
#طلسم_البیضه
#محور_الصخره_البیضه
#منطقه_عملیات_بدر
http://telegram.me/safeer59

محدوده روشن : 28

راوی: نجف زراعت پیشه

الحاق و خط پردرسر :

 به دلیل انجام الحاق نیروهای تیپ 15 امام حسن مجتبی (ع) با تیپ الغدیر در جناح چپ و بعد از آن لشکر 14 امام حسین(ع) و لشکر5نصر و جابجایی و تغییر محل ، مرتب مکان استقرار ما تغییر پیدا می کرد و عملیات حفر سنگر توسط سرنیزه و بیلچه های همراه  نیز مجدداً آغاز می شود و بدلیل اصابت ترکش ناشی از انفجار خمپاره ها و بمباران های هوایی احتمالی در فردای عملیات ضرورت و نیاز حیاتی محسوب می شد.

جهت استحکام سنگرهای احداثی در سیلبند که به دلیل بافت نرم آن در حال ریزش بود و مرتب دیواره های آن فرو می ریخت نیاز به گونی خاک جهت دیوار چینی اطراف سنگر بودیم لذا به اتفاق تیربارچی  که من کمک او محسوب می شدم به آن سوی جاده به سمت دشمن رفته تا از سنگرهای اجتماعی دشمن  تعدادی گونی بیاوریم چرا که سنگرهای آنان به دلیل استفاده از تعداد زیادی گونی خاک از استحکام بالایی برخوردار بود ؛  در هنگام برگشت از روی جاده که عرض آن هفت تا هشت متر بود به یک باره دشمن متوجه و تیربارچی آن جاده را آماج رگبارهای خویش قرارداد به طوری که گلوله های گرینوف ما بین پاهای ما اصابت می کرد و دیدن این صحنه باعث شده دیگر فیلم های اکشن سینمایی برایم جذبه ای نداشته باشد ،  اما به هر ترتیبی بود با سرعت عمل و مارپیچ دویدن خویش را به جناح خودی رساند و عملیات استحکام سنگرها را با گونی های دشمن به اتمام رساندیم و برای لحظاتی خواب و بیدار در سنگر به استراحت پرداختیم ، با فرارسیدن اذان صبح نماز را با شرایط ویژه به جا آوردیم.

منطقه عملیاتی بدر شرق دجله محور الصخره

مقاومت سرسختانه دشمن :

صبحدم روز 21/12/62 به دلیل بافت جغرافیایی منطقه که در میانه هور بود و تنها خشکی منطقه سیل بند و پدهای(در منطقه هور جاده هايي انحرافی نسبت به جاده های اصلی  در داخل آب احداث شده بود كه به نام پَد معروف بودند ، اين  جاده ها و پدها قتلگاه بودند و تیربارچی ها و  آر . پي . جي زن ها هر چه روي جاده بود مي زدند ) اطراف آن با فواصل منظم بود و اطراف آن را مردابهای عظیم هورالعظیم و نی زارها فراگرفته بود و این خود بهترین مانع بر سر راه مانور و عبور یگانهای زرهی دشمن که نقطه اتکا و عامل موفقیت آن محسوب می شد و مهمترین پارامتر و عامل موفقیت دشمن در صحنه نبرد به شمار می رفت ما شاهد پاتک های سنگین به مثابه خیبر، والفجر مقدماتی ، رمضان و... نبودیم و فشار دشمن برای عقب راندن رزمندگان در  عملیات بدر در سمت راست  جبهه در منطقه البیضه و در جناح  چپ به منطقه العزیر مقابل لشکر 14 و لشکر 31 عاشورا متمرکز بود و نبردهای سخت و بعضاً تن به تن در این نواحی جریان داشت .

هدف عملیات بدر :

 هدف عملیات بدر همچون خیبر البته در سطحی محدودتر به تسلط بر اتوبان العماره-بصره و جدایی سپاه های سوم و و هفتم عراق بود تا با الحاق آن با سایر یگانهای رزم خودی در منطقه پایین دست در جنوب خط ممتد پدافندی ایجاد شود و به کمک یک مانع پدافندی مناسب نظیر شط العرب که بالا دست به مردابهای هورالعظیم، هورالحمار و هورالسناف و در پایین دست به خلیج فارس متصل می شد می توانستیم از هجوم دشمن به سمت نیروهای خودی جلوگیری و با اصل صرفه جویی قوا و تصرف یک نقطه مهم در عراق ، از این طریق با بدست آوردن یک برگ برنده در میز مذاکرات احتمالی برای پایان دادن به جنگ و دفاع از حقوق ایران براساس معاهده 1975 الجزایر دشمن را نیز محکوم نموده و وادار به پذیرش خواسته هایمان نماییم.

شهادت عبدالحمید :

در لحظات نزدیک به ظهر بود که خبر شهادت دوست عزیزم عبدالحمیدگوهری راشنیدم که شدیداً ناراحت شدم اما این راهی است که او و همه ما به میل خودمان انتخاب کرده ایم و هر لحظه باید منتظر باشیم البته وی در اوایل صبح به شهادت رسیده بود اما ما به دلیل درگیر بودن برای ایجاد سنگر و حواشی آن متوجه نشده بودیم .

قارقارک های گوشخراش :

صدای آتش انفجارات سنگین نشان از درگیری شدید در جناح راست و چپ را می داد و هواپیماهای دشمن که با تعداد زیاد به صورت مرتب در فضای منطقه به پرواز در می آمدند و لی هدف اصلی آن زدن عقبه تدارکاتی و لجستیکی بود و بیشتر آن توسط هواپیماهای قارقارک صورت می گرفت که به دلیل ساختار آن برای قایق های در حال حرکت در آبراه ها متمرکز بود چرا که به دلیل سبک بال بودن و توانایی قدرت مانوری آن به راحتی آنها را در طول مسیر تعقیب کرده و آنها را آماج راکت های خویش قرار می دادند و بسیاری از فرماندهان  ما در قایق ها به همین صورت هدف قرار گرفتند.

#محدوده_روشن_28

#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی

#شکستن_خط_مقدم_دشمن

#محور_الصخره_البیضه

#منطقه_عملیات_بدر

http://telegram.me/safeer59

محدوده روشن : 27

راوی: نجف زراعت پیشه
شکستن خط دشمن :
طولی نکشید که صدای الله اکبر نیروهای خط شکن غواص به همراه صفیر رگبار تیربارهای دشمن سکوت منطقه را شکست و انفجار گلوله ها و خمپاره ها فضای منطقه عملیاتی را پر کرد. آسمان منطقه با باران گلوله های رنگارنگ پر شد و چنان از روبروی ما رد می شد که گاهی خود را به چپ و راست کج کرده تا به زعم خویش به ما برخورد ننماید و انجارهای متعددی که در کنار ما اتفاق می افتاد اما به دلیل این که انفجار ها در آب صورت می گرفت از شدت موج و ترکش های آنها کاسته می شد ، با اعلام شکسته شدن خط و دستور حرکت نیروهای پشتیبانی به سمت سیلبند برای ادامه کار نیروهای خط شکن قایق های پشتیبانی ما نیز دستور روشن نمودن موتورها و پیشروی به سمت سیل بند را صادر کردند تا جهت پاکسازی خط دشمن به نیروهای خط شکن کمک کنند.
ترافیک در معبر :
 به دلیل انفجارهای زیاد و شدید دشمن سکانی ما مجروح و با اصابت ترکش به موتور قایق عملاً قایق ما سد راه عبور سایر قایق ها شد ، به دلیل باریک بودن معبر و آبراه و مانع شدن قایق ما جهت عبور سایر قایقهای پشت سر برای رفتن به جلو، برادر عبدالحمید گوهری که قبلا سکانی قایق بوده و آموزشهای ویژه آن را دیده بود درون قایق ما آمد و سعی کرد موتور قایق را روشن کندکه موفق نشد و ما محبور شدیم با پارو زدن مسیر فوق به سمت سیل بند را طی نماییم ، تعداد دیگری از قایق های پشتیبانی نیز همین وضعیت برای انها اتفاق افتاد و به دلیل  اصابت ترکش به قایق پا سکانی یا نقص فنی موفق نشدند که قایق های خویش را روش کنند و مجبور به پارو زدن شدند .
در این جا مجدداً شاهد الطاف الهی بودیم چرا که مجموعه قایق ها با تعداد زیادی رزمنده درون آن در یک جا دور هم گره خورده و به دلیل باریکی معبر نمی توانستند عبور نمایند و اگر چند انفجار در این نقطه خاص اتفاق می افتاد اصلاً تصور آن نیز برای ما و حشتناک بود چرا که تمرکز این مجموع قایق و رزمنده را در منطقه را تارومار کنند اما  اداره الهی بر چیز دیگری استوار بود و در این میان تعدادی از برادران به دلیل وضعیت حساس و نیاز به سرعت عمل در رسیدن به ساحل در هوای سرد اسفند ماه در آبهای سرد هور به داخل آبهای هور پریده و قایق ها را نیز هدایت و یا برخی را که به هم پیچیده و درهم تنیده بودند جدا ساخته و به جلو هدایت می کردند از خصوصیات مناطق خشک اقلیم بسیار گرم در تابستان و بسیار سرد در زمستان می باشد که آبهای این مناطق نیز همین ویژگی را داشته و آن قدر آب در این لحظات سرد بود که در حین پارو زنی اگر پاروی یکی از همرزمان سبب پرتاب آب به هوا و ریختن روی ما می شد از شدت سرما سریع به وی تذکر می دادیم .
پاکسازی سیلبند الصخره :
 خلاصه به هر ترتیب برادران رزمنده با سرعت عمل در سیل بند و جاده و سیلبند حد فاصل البیضه و الصخره عراق پیاده و به پاکسازی خط مشغول شوند .پس از پیاده شدن روی سیلبند سریع به سمت جناحین به صورت ستونی به حرکت درآمده و شروع به پاکسازی  سیلبند و سنگرهای دشمن نمودیم تا از تلفات احتمالی جلوگیری نماییم ، برادران آرپی جی زن و تیربارچی با آتش مداوم باقیمانده نیروهای دشمن را به هلاکت رسانده و برخی که فرصت پیدا کرده و می توانستند از محیط طبیعی منطقه استفاده نموده و از طریق آبها و نیزارهای پشت جاده به سرعت به عقبه خویش فرار کرده و منتظر فرصت برای پاتک شدند.
 در روی جاده به دستور فرماندهی گروهان با رعایت فاصله چند متری شروع به احداث سنگرههای انفرادی نمودیم تا برای پاتک های صبحگاهی که معمولاً توسط نیروهای ویژه عراق یا همان گارد ریاست جمهوری عراق صورت می گرفت آمادگی داشته باشیم ضمن این که از لحظاتی بعد سیل گلوله های توپخانه و ادوات دشمن به سمت ما سرازیر می شد و ما باید جان پناهی برای خود ایجاد می کردیم .

محور عملیاتی تیپ 15 امام حسن مجتبی ع عملیات بدر شرق دجله محور الصخره


جغرافیای بدر :
خط دشمن روی سیلبند متشکل از یک جاده شوسه بود که طبق تجربیات قبلی توسط مستشاران شرقی ایجاد شده و به جرات می توانم بگویم از جاده های آسفالته ما استحکام آن بیشتر بود به طوری که با انفجار توپ تنها سوراخ کوچکی در آن ایجاد می شد و سطحی صاف و عالی داشت ، سنگری اجتماعی دشمن در سمت غربی سیلبند بود که مستحکم ، جادار و ایمن برای راحتی آنها ساخته شده بود اما سنگرهای نگهبانی آنان دقیقآ روبروی نیروهای ما به شیوه کاملاً حساب شده و بهتر بگویم به شیوه تیر تراش طراحی شده بود که مماس با آب هر جنبنده ای را هدف قرار می داد و در صورت عدم رعایت اصل غافلگیری نیروهای ما را قبل از رسیدن به خاکریزهای آنان مورد هدف قرار می داد و عملیات را ناکام می گذاشت.
#محدوده_روشن_27
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
#شکستن_خط_مقدم_دشمن
#محور_الصخره_البیضه
#منطقه_عملیات_بدر
http://telegram.me/safeer59

بدر و طلسم البیضه

راوی : نجف زراعت پیشه،امیر نجفی
بدر اساسا به این دلیل بود که باید می جنگیدیم به خاطر نیروهای اعزامی و نیاسودن دشمن و اگر متوقف می شدیم کلاب سردرگم بن بست جنگ پیچیده تر می شد.توقف در جنگ فرو رفتن در منجلاب را به دنبال داشت بر خلاف خیبر که انتخاب منطقه به منزله غافلگیری در تاکتیک و مکان بود اما بدر در ادامه خیبر برای رفع نارسایی های عمده تاکتیکی و عملیاتی انجام شد و لذا از نظر تاکتیکی مکان و احتمالا زمان غافلگیری وجود نداشت.تفوق استراتژی دشمن مانع از پیروزی های اولیه داشت و اگر نیرو و امکانات داشتیم وضعیت تفاوت می کرد.

نقشه عملیات بدر و موقعیت روستای البیضه


در قسمت اصلی و نوک پیکان عملیات بدر در شرق دجله نیروهای لشکر امام حسین ع و 31 عاشورا بودند و پاتک اصلی روبروی آنان قرار داشت اما در منطقه عملیاتی البیضه و الصخره عمده نگاه ها به قسمت انتهایی بود که شبیه یک قیف عمل می کرد و نیروهای دشمن اگر موفق به تثبیت موضع در البیضه می شدند قدم به قدم می توانستند به سمت ما پیشروی کرده و موقعیت همه نیروها را در منطقه شرق دجله به مخاطره اندازند به همین خاطر از منطقه تیپ امام حسن به موقعیت مهم نام برده و فشار عمده قرارگاه روی تصرف البیضه بود به همین خاطر تمام گردان ها و واحدهای رزمی تیپ به نوبت و طی سه روز برای تصرف البیضه اعزام شدند.
دوستانی که اون شب بودن میدونن که حرکت از اسکله و آنتنی اول به سمت البیضه از یک عملیات سخت تر بود چون ما کنار آب حرکت می کردیم و جان پناهی نبود و کافی بود یه نفر لیز بخوره بیفته تو آب که دیگه محل عبور لیز میشد و مرتب به آب رو سیم خاردار می افتادن ما در یه خط راست حرکت میکردیم و حتی عراقیها میتونستن بجای سلاح سنگین و نیمه سنگین با پرتاب سنگ هم میتونستن از نفوذ نیروهای ما جلوگیری کنند.
 صبح زود روز سوم از طرف تیپ دسته ما به فرماندهی یونس ستونه از کنار سیلبند به سمت روستای البیضه به راه افتادیم با هر گام به جلو مشاهده می کردیم که گلوله ها دقیق تر به کنارمان اصابت می کند و میزان انفجارات هم لحظه به لحظه بیشتر می شود. 
چون فرصت  نبود نماز صبح را با لباس خونی ،نجس  و در حالت دو یدن در حالیکه مجبور بودیم مرتب به حالت سینه خیز روی زمین بخوابیم اقامه نمودیم و عجب نمازی شد آن در حالیکه بین برخی از اجزای آن فاصله می افتاد.

...... به نقطه ای رسیده بودیم که قدمهای ما نمی توانست سریع تر برود و مجبور بودیم پشت هر عارضه ای ایستاده تا از اصابت گلوله ها جلوگیری و از تلفات زیاد جلوگیری شود.
 در نقطه ای چند صد متری  روستای البیضه متوقف شدیم ،دیگر اجازه سر بلند کردن و نگاه به اطراف نیز از ما سلب شده بود که در این هنگام به حالت رمز به فرماندهی دسته و با اشاره گفته شد که به نزد دریاچه آب برگردید ،که یعنی عقب نشینی به طرف اسکله بود . 
نیروها سریع به سمت اسکله برگشتیم در حالی که رگبار گلوله های دشمن امان ما را بریده بود  و سالم برگشتن ما در آن روز بیشتر به معجزه شبیه بود .
به نزدیکی های اسکله رسیده بودیم، غوغایی برپا بود  نیروها همه در کنار اسکله تجمع کرده بودند ولی از قایق خبری نبود ، برخی بچه ها به آب زدند و قصد داشتند شنا کنان به عقب برگردند اما مگر یک کیلومتر است یا ... فاصله ما تا خشکی عقبه بالغ بر چهل کیلومتر و تا پاسگاه های خودی به بیست کیلومتر می رسید .
دو نفر را مشاهده نمودم که سوار بر طراده خراب شده و به زور قصد هدایت به عقب را داشتند اما نمی رفت تجربه خیبر در حال تکرار بود و همه فکر می کردیم یا باید عاشورایی جنگیده و یا آماده اسارت شویم.
واقعا لحظات سختی را در حال گذران بودیم در حالی که دشمن قدم به قدم در حال نزدیک شدن بود که به ناگاه تعداد زیادی قایق را از روبرو مشاهده نمودیم که در حال نزدیک شده به اسکله بودند ، بله یگان سکانی از طرف فرماندهی مامور به عقب آوردن نیروها را داشت . 
نیروها به تدریج سوار قایق ها شده و به سمت عقبه برگشتیم و برادر حسین برای اطمینان از تخلیه کامل نیروها خود با قایق ذوالفقار که به دوشکا مجهز بود به کنار سیل بند رفته در حالی که ما از آن دور می شدیم لبته به نوعی علاوه بر خطر آن نوعی دادن اعتماد به نفس میان نیروها هم بود.

سیلبند عملیات بدر شرق دجله


در قایق ها همه سر در گریبان برده و برخی در حال گریه و زاری بودند چرا باید دوباره عقب نشینی نماییم ؟ چرا خیبر دوباره تکرار شود؟باید یکسال دیگر صبر نمود تا عملیاتی دیگر و شاید توجهی دیگر از ذات باریتعالی برای پیروزی و مهم تر از آن مزد پیروزی که شهادت می باشد... 
... در این لحظات سخت و غمگین بناگاه از بلندگوهای تبلیغات درون قایق ها سخن امام از جماران که توسط سید احمد از بیسیم پخش شده بود به گوش رسید:که فرزندان عزیزم نگران نباشید شما که برای پیروزی و شکست نمی جنگید هدف شما انجام تکلیف الهی است حال یا پیروز می شوید و یا شکست ظاهری اما به واقع با انجام تکلیف شما پیروزید و این گونه بود که با پیام و نفس مسیحیایی اما رزمندگان جانی دگر گرفته تا برای عملیات بعدی آماده شوند
#عملیات_بدر
#تیپ15_امام_حسن_مجتبی
#شرق_دجله
#روستای_البیضه
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/najaf46

اعتراض مدنی در جبهه

بیستم آذرماه سال 1362بود که به سختی توانستم پس از قول و قرار های عجیب و غریب رضایت مادرم را جلب کرده و همراه با کاروان اعزام نیرو که حدوداً هفتاد نفر بودیم به سمت جبهه های حق علیه باطل اعزام شوم ، ظن ما این بود که اکثریت بچه هایی که در دوره آموزشی مقدماتی جبهه را در پادگان شهید بخردیان گذرانده بودند در یک یگان نزد هم خواهند بود زیرا در طول دوره بیست و سه روزه ارتباطات دوستی و عاطفی خوبی شکل گرفته بود.

پس از سازماندهی نیروها در مدرسه شهید رجایی اهواز و انجام کارهای مقدماتی نظیر واکسیناسیون، تحویل لباس و پوتین نظامی و آشنایی با برخی مقررات که توسط مسئولین صورت گرفت سرانجام بعد از چند روز همه نیروها با چند دستگاه اتوبوس به سمت آبادان انتقال داده شدند چون مقر یگان تیپ 15 آبی خاکی امام حسن مجتبی ع در شهر آبادان قرار داشت و به دلیل فقدان یک مکان و پادگان منسجم برای استقرار نیروها ، گردان ها و واحدهای رزمی و ستادی آن در مدارس و ساختمان های دولتی و یا شخصی به صورت جدا از هم در نظر گرفته شده بود.

 

اولین اعزام به جبهه در کنار همرزمان عازم به شرق دجله محور العزیر

بر خلاف پیش بینی ها و تلقی ما نیروهای اعزامی از بهبهان،آقاجاری و شوش دانیال را به سمت مدرسه امیرکبیر برده و در آنجا منتظر تحولات و اقدامات بعدی شدیم.ترکیب نیروها از لحاظ فرهنگی و شهری متفاوت و به نوعی احساس غریبی در آن موج می زد.

ساعات زیادی در مدرسه در حال رفت و امد بودیم چون کسی کاری به کار ما نداشت ما هم فرصت  را غنیمت شمرده و به گوشه کنارهای مدرسه امیر کبیر سرک کشیده و کنجکاو می خواستیم از نوع ارتباطات در مدارس این شهر نیز مطلع شویم.مدرسه بسیار بزرگی بود که نمونه آن را در شهر خویش نداشتیم و با نگاهی به داخل فایل ها و مدارک دانش آموزان که در گوشه کنار انداخته بود حس کنجکاوی ما را برانگیخته بود چرا که عکس های الصاقی به به پرونده دانش آموزان نشان می داد که آنها ترکیبی از دختران و پسران بودند و گویای این مطلب بود که مدرسه مختلطی از دانش آموزان دختر و پسر بوده است و این امر برای ما که از یک شهر سنتی و مذهبی که این گونه مسایل را ندیده و حتی نشنیده بودیم کاملاً عجیب بود.

آفتاب در حال جمع کردن دامن خویش در افق بود و نوید غروب آفتاب را می داد که همه را به حیاط مدرسه فراخواندند ، به ستون چهار شده و نگاه ها به سمت جلو دوخته شد ، مردی با سینه ستبر روبروی ما ایستاد و با نعرفی خود به نام برادر صفر احمدی علام کرد که فرمانده گردان پنج می باشد و به دلیل تکمیل شدن ظرفیت چهار گردان قبلی هم اکنون بر اساس تصمیم فرماندهان تیپ گردان 5 برای سازماندهی ، آموزش و آمادگی جهت ماموریت های آتی تیپ در حال شکل گیری می باشد.

با گفتن این سخنان گویی آب سردی بود که روی من و نیروهای بازمانده دوره 16 ریخته شد و صدای اعتراض ما در همین لحظه به آسمان بلند شد اما گویی هیچ کس صدای ما را نشینده بود و جمع نیروهای گردان با بلند شدن صدای قرآن و اذان مغرب آماده برگزاری و ادای نماز جماعت شدند در حالی که ما دلتنگ یاران و پیوستن به آنها بودیم.

هر چند ناراحت وضعیت پیش آمده بودیم اما این امر باعث نشد که وظایف خویش را انجام ندهیم و همراه با سایر نیروها به پاکسازی محوطه مدرسه و کلاس ها برای استقرار و محل استراحت شدیم ، به دلیل تازه تاسیس بودن گردان و فقدان تدارکارت و پشتیبانی در محل تا نیمه های شب در یک بلاتکلیفی برای برای دریافت امکانات از جمله پتو بودیم تا این که ساعت اندکی از 12 گذشته بود که ماشین تدارکات شلیف (گونی های بزرگ) پتو و زیر انداز را برای استراحت نیروها به مدرسه آورد و همه در حال که به شدت خسته بودیم به سرعت به خواب رفتیم.

با اذان صبح از خواب بیدار شده و این شرایط برای نوجوانانی مثل من بسیار سخت بود اما پادگان نظامی بود و کاری نمی شد کرد و بعد از شرکت در صبحگاه و خوردن صبحانه ، نیروهای معترض در گوشه ای جمع شده و صدای اعتراض خویش را با صدای رسا به فرماندهان گردان اعلام نمودند اما باز هم گوش شنوایی برای شنیدن اعتراض و درخواست ما وجود نداشت زیرا بر اساس اصول و مقررات نظامی  چون و چرا در زمینه فرامین و تشکیلات وجود ندارد اما ما بسیجی بودیم و کم سن و یال که با طی نمودن 23 روز آموزش لباس نظامی پوشیده بودیم که به دلیل بزرگی لباس ها برخی از بچه ها قیافه خنده داری پیدا کرده بودند و تنها جای یک دوربین عکاسی برای این لحظات خالی بود.

 

برادر صفر احمدی فرمانده گردان پنج از تیپ 15 امام حسن مجتبی ع که در محور العزیر در شرق دجله در 5 اسفند 1262 طی عملیات خیبر به شهادت رسید

استدلال های فرماندهان در میان ما هم گوش شنوایی نداشت و همه روی خواسته خویش برای انتقال به گردان چهار اصرار داشتند و دامنه اعتراض بچه ها به فرماندهی تیپ رسید اما آنها به شدت با انجام این کار مخالف بودند زیرا معتقد بودند که با انجام این کار شیرازه امور از هم می پاشد و به قول معروف سنگ روی سنگ بند نمی شود ؛ صدای اعتراض بچه ها کم کم بلند و بلندتر شد و همه یکصدا می گفتند یا چهار یا بهبهان....... اما فرماندهان نیز به هیچ وجه قصد کوتاه آمدن نداشتند و حتی برادر عبدالعلی بهروزی جانشین تیپ گفته بود به قیمت برگردان نیروهای معترض به شهر خویش علی رغم نیاز شدید به نیروها برای عملیات آینده حاضر به لغو دستور و برگردان نیروها به گردان چهار نمی شود.

دو روز تمام این اعتراض و نافرمانی مدنی ادامه داشت و هیچکدام از طرفین حاضر به عقب نشینی از خواسته های خویش نبودند و در این بین سه تن از فرماندهان در گردان چهار شامل پدر اولادی ، محسن اکبری و حجت الله اخلاص نیا در میان جمع ما حاضر شده و تلاش می نمودند این مساله به خوبی فیصله یابد اما گویی مرغ ما یک پا داشت و از طرف دیگر مقاومت فرماندهی در مقابل اعتراض ما که کاملاً به حق بود در مقابل آن قرار داشت.

سرانجام روز سوم اعتراضات ما و با وساطتت و کدخدامنشی فرماندهان یاد شده با فرماندهی تیپ نتیجه داد و فرماندهی تیپ راضی شد تا این جمع معترض هفتاد نفره در پایان روز سوم به مدرسه قاضی طباطبایی محل استقرار گردان چهار منتقل شوند و با ورود آنان گروهان سوم به نام القارعه به فرماندهی حجت الله اخلاص نیا و معاونت نحسن اکبری و عبدالله رنجبر تشکیل شود .

اما هنوز کار ما نیمه تمام بود و من می خواستم در کنار بچه ها در گروها فلق به فرماندهی داود دانایی و اکبر دهدار که همه دوستان در آنجا جمع بودند بروند باشم و به یکی دو واسطه سرانجام به نزد آنان رفتم.

هر چند اعتراض مدنی ما در انتقال و جدایی از گردان پنج به چهار نتیجه داد اما در عملیات عظم خیبر که دو ماه بعد صورت گرفت هر دو گردان چهار و پنج پشت سر هم در محور العزیر عراق در شرق دجله وارد عمل شدند و بیش از 48 ساعت نیروهای هر دو گردان در کنار نیروهای لشکر 5 نصر خراسان به مقابله با ارتش تا دندان مسلح عراق پرداختند و حماسه ای ماندگار از خود به جا گذاشتند خصوصاً فرمانده گردان پنج صفر احمدی که با رشادت در مقابل هجوم زرهی ارتش بعث ایستادند و سرانجام در حین شلیک آرپی جی به شهادت رسیدند. روحشان شاد

این الخیبریون


بازگشت شهدای عملیات خیبر سال 1362 در شرق دجله که مقاومت چهار روزه آنان کارشناسان نظامی را به حیرت انداخت چرا که عبور رزمندگان با قایقهای ابتدایی و ماهیگیری آن هم در چهل کیلومتر عقبه آبی بدون پشتوانه آتش توپخانه و حمایت هوایی مسئله ای بود که از دیدگاه تئوری های کلاسیک مردود و جایگاهی نداشت اما رزمندگان دلیر ایران زمین و خصوصا بچه های تیپ 15 آبی-خاکی امام حسن مجتبی ع که تحت هدایت قرارگاه نصر و به همراه لشکر 5 نصر خراسان توانستند با استقرار در پشت رودخانه دجله و اتوبان العماره-بصره این امر را محقق سازند که با توجه به ناکامی سایر نیروها در طلاییه و زید و عدم الحاق نیروها ناگزیر به عقب نشینی به جزایر مجنون گردیدند و تعدادی از شهدا در منطقه العزیر ،الصخره و البیضه ماندند که اینک با عملیات تفحص در حال برگشت هستند. عملیات بدر نیز در سال 63 انجام شد که شرایط مشابهی با خیبر داشت و شهید ولی الله نیکخوی همراه شهید داود دانایی در حال برگشت هدف گلوله های دشمن قرار گرفته و پیکر مطهر وی در قایق و در نیزارهای منطقه باقی می ماند که وی نیز آمده تا جامعه ساکت و قبرستانی کنونی را تحرکی بخشیده و یادآوری کند که از یاد ارزش ها غافل نشویم و این که سوال می کنند با میراث ما چه کردید؟

شهیدان :

حمدالله خواجویان،نعمت الله خانی،مهدی بخردی نسب،جابرخندانی(عملیات خیبر)

ولی الله نیکخوی (عملیات بدر)

 

شهدای عملیات خیبر بهبهان

شهدای عملیات خیبر و بدر بهبهان