سفر به سرزمین وحی (21)

نجف زراعت پیشه
بیستم شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۱۶ مراسم جشن غدیر و اتمام مراسم حج تمتع از سوی کاروان در نمازخانه هتل برگزار شد و جوایزی از سوی مدیریت هتل به مدیران و خدمه کاروان اعطا شد و هدایایی که از سوی کاروان منقوش به مکه و مدینه همراه با پخش شیرینی و کلیه اعضای کاروان داده شد و بعد از سخنرانی و ذکر مداحی توسط حاج اقا اصیل زاده این عید بزرگ را جشن گرفتیم و شب  نیز به بیت الله الحرام رفته و مراسم انس با قرآن را با به عهده گرفتن قرائت قرآن برگزار نمودیم که با توجه به استفاده از قرآن های چاپ سعودی و به صورت دستجمعی مقابل بیت الله الحرام اثرات خوبی در میان افراد پیرامون گذاشت ؛  بعد از پایان قرائت قرآن به همراه حاج آقا سجادیان به سمت ساختمان مرتفع ساعت مکه ملک عبدالعزیز و مشرف به کعبه که موقوفه بود رفتیم چهار طبقه فروشگاهی از البسه و کفش و عینک و برندهای خاص بود و همچنین خوراکی و ادامه طبقات مسکونی بود که با پله برقی زیادی بالا رفته که باعث گیجی سر می شد. فروشگاه‌های بزرگ را دید زدیم که تجربه خوبی بود و بعد از آن به هتل برگشتیم .
بیست و یکم شهریور ماه.طی صحبت با حاج آقا قرار شد بر اساس طرح معین به ذکر خاطره در مورد مواجه شدن با اتباع خارجی و نوشتار آن اقدام کنند که من هم خاطره مسلمانان اندونزیایی در منا را به عنوان سلفی ترین تاثیرگذار نوشته و ارئه نمایم و طبق برنامه نیز شب  مجدداً به بیت الله الحرام و برنامه انس با قرآن را برگزار نمودیم که در ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه برگزار و بعد از اتمام محفل به مطاف آمده و با انجام طواف مستحبی ثواب آن را به همسر و بچه ها پدر، مادر و همه اطرافیان و شهیدان  فرستادم و لحظاتی نیز با قرار گرفتن در کنار کعبه و دعا برای همه انسان ها و عاقبت به خیری خود و فرزندان و همه جوانان سپری کردم ، در این ایام سعی می نمودم هنگام حضور در بیت الله الحرام یک روز  نماز قضا برای مرحوم پدرم که برای ما زحمت زیادی کشیده بخوانم .
با درخواست اعضای کاروان برای انجام عمره مفرده به صورت ناخواسته در جریان آن قرار گرفته و مسئول جمع آوری پول  به مبلغ 20 ریال سعودی شدم که رفتارهای ناشایست از سوی برخی از میزان و مقایسه با کاروان‌های باعث شد کمی آزرده خاطر شوم اما مگر سفر حج سفری برای امتحان تحمل و صبر و گذشت از خویش به نفع دیگران نیست و همین من را در ادامه کار مصمم تر می نمود ؛ افراد ثبت نام نموده با اتوبوس برای محرم شدن و آغاز عمره مفرده به سمت مسجد تنعیم به راه افتادند و من در هتل ماندم و راس ساعت 22 به بیت الله الحرام رفته و در طبقه دوم مشغول قرائت قرآن شدیم در حالی که اعضای کاروان سرگردان به دلیل همراه شدن حاج آقا با نفرات عمره تمتع بودند اما امشب حضور دکتر را بعد از مدت ها شکستگی پا شاهد بودیم که برای اولین بار در برنامه حرم حضور دارد بعد از بازگشت افراد از عمره مفرده باقیمانده پول به میزان 11 ریال برگرداندم.

ساختمان ساعت حج تمتع 1396


صبح امروز نیز به همراه حاج آقا به دفتر فرهنگی و در هتل ویولنت رفتم و متاسفانه نتوانستم رمز وای فای را برای استفاده پیدا کنم ظاهراً حاج آقا هم از ما کم روتر بود اما نکته قابل توجه به حضور کاروانهای تهران البرز و خراسان شمالی در این هتل مجهز بود و نمی‌دانم آیا حج ما مقبول تر است یا اونها ....... حس ناسیونالیستی حاج آقا برای دریافت هدایای بیشتر برای اعضای کاروان خود ستودنی بود و موفق شده بود برای کسانی که اندکی با زبان عربی آشنایی دارند یک جانماز هدیه دهد ضمن اینکه در مراجعه به کاروان متوجه شدیم که یک پوستر محلی از کعبه و جانماز نیز از طرف مدیریت کاربران قرار است به جانبازان و ایثارگران بدهند. قرار شد جلسه کاروان با موضوع انتقال به مدینه از ساعت 16 در نمازخانه برگزار و شب نیز بعد از جلسه انس با قرآن قرار شد یک مراسم وداع با خانه خدا به صورت دسته جمعی و با حضور همه حجاج برگزار شود ، با رفتن به طبقه دوم بیت‌الله الحرام مقابل حجر اسماعیل جلسه انس با قرآن برگزار شد ؛ با انجام طواف مستحبی و نماز به همراه حاج آقا به هتل برگشتم ؛ حاج آقا در برگشت شرحی از سفرهای گذشته حج خود را داد که برایم جالب بود چرا که افق های دیگری از نحوه برگزاری حج را مطابق با سنت نبوی برایم روشن ساخت که در نگاه برخی حج لاکچری به نظر می آید .
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_21
#ساختمان_ساعت
#عمره_مفرده
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی (18)

نجف زراعت پیشه
از جمرات به سمت خروجی ها به راه افتادیم با عبور از مسجد خیف به دلیل بسته بودن قادر به ورود به آن نبودیم و با طی پانصد متر با انحراف به سمت راست و بالا رفتن از پله ها به طرف ورودی تونل ملک فقط به راه افتادیم شلوغی و ازدحام مقابل تونل های رفت و برگشت تعدادی زیادی اتوبوس‌ها و همچنین جمعیت حجاج موج می‌زد که خیره کننده بود و هر صورتی بود در تونل قرار گرفتیم و چون به سمت مکه شیب داشت راحت تر حرکت می کردیم و تا حدودی خستگی ناشی از اعمال را جبران می کرد با خروج از منا و تونل ملک فهد فاصله ما تا هتل ۱۷۰۰ متر بود که در بین راه با اصابت پای مدیر به میله های بین راه سبب شکستگی استخوان جلوی پای وی  و تا مدتی از تحرک باز می‌ماند با رسیدن به هتل مدیر و خدمه ایرانی از زائران با آب میوه و آب سرد استقبال نمودند ،  به دلیل رسیدن همزمان کاروان ها آسانسورها فوق العاده شلوغ بود به همین خاطر با نشستن در لابی هتل با خانواده در شهرستان تماس گرفته و خبر ورود به هتل در مکه را دادم ، پس از رفتن پس از  حمام و  صرف شام به دلیل خستگی به خواب عمیقی فرو رفتیم و ادامه اعمال حج برای روزهای بعد ماند چرا که به دلیل شلوغی موجود در مطاف و جمعیت زیاد طواف کنندگان امکان پذیر نبود و در ضمن هیچ اتوبوسی نیز به سمت بیت الله الحرام حرکت نمی کرد و ورودی ها به دلیل شلوغی مسدود شده بود و پیاده نیز مسیری طولانی بود از طرف دیگر نمی‌توانستیم تاکسی بگیریم چرا که هزینه آن با توجه به افت قیمت ریال ایران در مقابل دلار برای ما سخت بود. قبل از رفتن به اعمال تشریق حجاج پول‌ها و اشیاء قیمتی خود را در  پلاستیکی پیچیده و دور آنها  را چسب زده تا در گاوصندوق مدیریت نگهداری شود و بعد از برگشتن مجدداً تحویل بگیرند .
 چهاردهم ذی الحجه مصادف با چهاردهم شهریور ۹۶ صبح زود قبل از اذان حاج نادرشهامت به اتاق آمد تا برای انجام طواف حج حرکت اما با مشاهده شلوغی موجود در مطاف که از تلویزیون اتاق به صورت مستقیم پخش می‌شد منصرف شدیم ساعتی بعد به پشت بام رفته و مشغول شستن لباس های احرام و شخصی با توجه به خلوتی جمعیت در آنجا شدیم ؛ در پشت بام ۱۲ عدد لباسشویی دوقلو در مجاورت هم گذاشته و شستن لباس ها صورت می‌گیرد که بیشتر اوقات نیمه های شب اقدام می کردم چرا که خلوت بود و بعد از شستن آنها را روی طناب ها  به هم گره زده تا توسط بادهای شدید روز زمین یا در خیابان نیفتد یا اشتباهی جابجا نشود.

 

اتمام مراسم تشریق و برگشت از جمرات به هتل در مکه


 پانزدهم و شانزدهم شهریورماه ۹۶ در هتل بودیم عدم امکان رفتن به مطاف و انجام باقی اعمال و کل کل کردن های اعصاب خورد کن و خسته کننده  برخی افراد که از طولانی شدن مراسم خسته شده بودند  اکثر اوقات را بیرون از هتل یا به کارهای نوشتاری سپری می کردم ؛ ساعت ۱۶ اعلام شد جلسه ویلچری ها می باشد و روحانی و مدیر کاروان اعلام کردند که افراد جوان کاروان به دلیل خستگی و مریضی ناشی از اعمال نمی توانند مسئولیت همراهی حجاج ناتوان و سالمند را با هل دادن و همراهی ویلچر انجام دهند و باید طبق هماهنگی قبلی که در جلسات توجیهی شهر گفته شده افراد فوق با کرایه ویلچر توسط عمال سعودی استخدام و اعمال آنها کامل شود. با فرا رسیدن شب به همراه حجاج  عوضیان ، اکبری ، شهامت و سبزی کار یک ماشین شخصی را با ۵۰ ریال سعودی کرایه و به سمت بیت الله الحرام به حرکت درآمدیم در حالی که ترافیک شدیدی بود و مجبور شدیم در میانه راه پیاده شویم ؛ از تونل ملک عبدالعزیز که بسیار طولانی و روشن بود پیاده عبور کردیم در حالی که ماشین‌های سعودی هم به سرعت هر چه تمام‌تر در حال حرکت بودند و با طی مسیری طولانی سرانجام از ساختمان ساعت از باب ملک عبدالعزیز وارد بیت الله الحرام شدیم ، با عبور از سالن‌ها و ستون‌های زیاد وارد مطاف شدیم  ، قرار بود که ادامه اعمال و طواف حج را با همراهی همدیگر انجام دهیم تا محرمات حج از سر ما برداشته شود. طواف را از حجرالاسود شروع و با گفتن ذکر و دعا در حالت معنوی خویش فرو رفته بودیم که یکی از همراهان با صدای بلند شروع به اذان گفتن نمود که با فریاد من قطع کرد چرا که هرگونه اعلان و گفتاری خلاف سنت سعودی‌ها می‌توانست دستگیری و زندان را به دنبال داشته باشد.
با پایان  طواف حج پشت مقام حضرت ابراهیم دو رکعت نماز طواف را به جا آورده و سپس بدون توقف برای ادامه سعی صفا و مروه به مسعی رهسپار شدیم در این مسیر مسعی به دلیل کولر و تهویه های متعدد و همچنین آبسردکن های زیاد باید از سرماخوردگی خود را حفاظت نماییم .
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_18
#طواف_حج
#نماز_طواف_حج
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی (17)

نجف زراعت پیشه
فردا روز سوم اعمال تشریق می باشد و بسته به رجم سوم در جمرات باید منی را ترک نموده و به هتل محل سکونت برگردیم و در اولین اقدام خانم ها و افراد ناتوان در شب  در شب با اتوبوس های تهیه شده توسط کاروان بود و از آنجایی که هیچ وسیله ای وجود نداشت و چند اتوبوس به کل کاروان های ایرانیان از جانب عربستان اختصاص می یافت  و اعتراضات و درخواست برای ترک منی قبل از رجم سوم سبب شد که حوادث عجیبی به وقوع بپیوندد که هنوز خاطره تلخ آن رهایم نمی کند.در ابتدای شب حاج مهران خیاط در توضیحاتی این معضل را در راه انتقال محدود افراد را بیان کرد اما سختی این سه روز و شرایط سخت برخی را کم طاقت و به اعتراض در زمینه های مختلف واداشت و اعتراضات رنگارنگ افراد با بهانه‌های  از هزینه‌های ثبت نام حج گرفته تا پذیرایی و ....... و خلاصه  مسئله انتقال به هتل شروع شد و قوانین می شدند .


 

جمرات و حج تمتع 1396


با اوج گیری تنش و سر و صدا من هم بلند شده و با بیان سختی های حج و لزوم خویشتن داری تقاضای صبر و حوصله و حتی کرایه ماشین برای متقاضیان در قبال اخذ وجه را مطرح نمودم اما ظاهراً برخی دل پر خونی داشتند و گفتند که  ما پول نمی دهیم و وظیفه کاروان است که در این زمان یکی از حجاج محترم  پیشنهادی مبنی بر تقبل خیرین برای کرایه اتوبوس را مطرح کرده و در نهایت دکتر قبول کرد که هزینه ها را بدهد؛  درگیری لفظی ادامه و تا نیمه شب نیز برخی با پوشیدن صورت و ارائه خود تقاضای رفتن به هتل را می کردند  که در ادامه با اعتراض جدی یکی از عزیزان به من که به عنوان مسئول خطاب می کرد ، من گفتم زائر هستم اعتراض به من وجهی ندارد شما باید این مسائل و اعتراضات را به مراجع ذیربط انتقال دهید که ایشان ضمن ادامه اعتراض مشتی هم حواله قفسه سینه ما نموده که به دلیل وجود پیس میکر یا همان باطری قلبی شرایطم جسمی من به هم ریخت که خدا را شکر سر پا شدیم  البته ایشان از وضعیت جسمی من آگاه نبود.(اما آن شب در این اندیشه بودم آیا ما هزینه های مکه را برای خوراک و مسایل رفاهی تنها داده ایم یا وظیفه ما برای انجام دستور الهی بوده است خدا کند که ارزان این متاع را نفروشیم)

حاجی پرهیزکار جای خود را به من داده و به استراحت پرداختیم ،12 شهریور و ذی حجه با فراهم شدن اتوبوس به نوبت ابتدا خانم‌ها ، افراد مسن و در ادامه با دادن پول توسط دکتر و کرایه اتوبوس متقاضیان رفتن به هتل از جمع کاروان در منا جدا شده و به هتل برگشتند که تا ظهر هم ادامه داشت. با برقراری نماز صبح مشاهده کردیم که چادر تقریباً خالی شده ؛ بعد از نماز جماعت صبح حاج آقا عنوان نمود دو گزینه برای رجم سوم در ابتدای صبح یا ساعت 14 (با توجه به گروما و خستگی شدید)داریم که با توجه به مسیر طولانی برگشت به چادرها تصمیم گرفته شد تا بعد از ظهر انتخاب تا بعد از پایان اعمال از همان جمرات به هتل در مکه برگردیم . لذا به سرعت به جمع آوری وسایل درون چادر کرده و قمقمه ها را با کمک برادران اسدیان و مصفر پر از یخ کرده و تعداد زیادی از شیشه‌های آب معدنی در ساک‌های خویش گذاشتیم و با یک ابتکار توسط برادر مصفر یک ویلچر که درون آن کلمن کائوچویی بزرگی مملو از شیشه‌های آب معدنی و اب میوه گذاشته شده بود در عقب کاروان در حرکت بود. سرانجام لحظه موعود راس ساعت ۱۴ و ۳۰ دقیقه به سمت جمرات به حرکت درآمده در حالی که سر را پوشانده و با عینک دودی و و شیشه‌های آب خنک در طریق و مسیر جمرات به راه افتادیم در حالی که  آبسردکن های متعدد در راه حجاج را سیراب و افشانه های آب به ارتفاع ۱۰ تا ۱۵ متر روی زائران در گرمای شدید ریخته می شد من در این مسیر ۶ تا ۷ شیشه آب خنک همراهم بود ، کاروان‌ها در ثبت چپ جاده به صورت منظم و آهسته حرکت به سمت جمرات را آغاز نمودند ، از شدت پاشیدن آب خنک به سر و صورت روی زائران به هوا می پریدیم و الحق و انصاف سعودی‌ها سنگ تمام گذاشتند میزان توزیع آب و آب پرتقال در خیابان سوق العرب چشمگیر بود و آب پاش ها بی شما پاش ها بی شمار در مسیر را به خصوص اطراف پل در جبهه‌های جمرات روح و روان حجاج را تازه می کرد ؛ بر خلاف تصور ما در مورد مشکل بودن اعمال در بعد از ظهر به نسبت صبح ، آسفالت مسیر به دلیل تابش آفتاب خشک شده و با وزیدن باد در مسیر سبب تسهیل در حرکت حجاج ایجاد شده بود که به جرئت اعمال روز سوم برخلاف تصور با آسان‌تر از دو روز قبل بود ؛ با زدن هفت سنگ و انجام رمی جمرات در روز سوم اعمال تشریق به پایان رسید در حالی که نائبان افرادی که وظیفه نیابت برای زدن سنگ های آنان را داشتند از پا در آمده بودند و من در این اندیشه بودم که ما چگونه به راحتی بار خویش را بر دوش دیگران می افکنیم؟؟؟؟؟

#سفرنامه_حج_تمتع_1396_17
#منی_جمرات
#پایان_اعمال_تشریق
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی (16)

نجف زراعت پیشه
با اعلام قربانی گوسفندان توسط حاج آقا دستور حلق نمودن سر به عنوان حاجی شدن همه حاجیان صادر شد و دلهره همیشگی من از قبل از مراسم حج تا الان فرا رسید شاید تنها دلمشغولی من از قبل از آمدن تا کنون  تراشیدن سر با تیغ و چگونگی آن بود ؛ حاج‌آقا سجادیان از وقتی دلهره من را دید  گفته بود خودم سرت را حلق می کنم اما در آن هنگامه که همه در تکاپو برای انجام این عمل بودند شلوغی خارج از وصفی در تمام کاروان ها ایجاد شد و من هم کمی عجله نمودم ، با وجود استرس و اضطراب من  یکی از حجاج عزیز با تکیه بر مهارت خود خلاصه من را به سمت خویش برد و به همراه یکی دیگر از حجاج عزیز به سمت کاروان اصفهانی ها رفته در حالی که پریز برای زدن ماشین موذر به سختی گیر می آمد و موهای سر را باید یکجا با تیغ می تراشید ؛ در  گوشه ای از خیمه ها تعدادی آرایشگر آفریقایی نیز با اخذ ۱۰ ریال سعودی سرهای حاجیان را حلق می نمودند.

 


ابتدا سر حاجی همراه را حلق نموده و من  هم با آوردن آب در این کار کمک نمودم و زمانی که نوبت به من رسید حلاق سرش گیج می رفت و همان شد که از آن می ترسیدم  با هر بار  لمس تیغ به سر من با اون بالا رفته و پایین می آمدم و باعث خون آلود شدن سر من شد ، البته وی می گفت پوست سر شما  ظریف و حساس است و علت خون آمدن همین امر است.سوزش سر و خون الود شدن آن باعث شد تا ...... حلق سر من با اعمال شاقه به پایان رسید و سخت ترین لحظات عمر را در آن لحظات به چشم خود دیدم (در ذهنم آمد در توصیه به حجاج آینده پیشنهاد آوردن ماشین اصلاح شارژی آورده تا قبل از کاربرد تیغ با آن موها را کوتاه و بعد تیغ زده شود چرا که در آن شلوغی آب و صابون و ... به سختی تهیه می شود)؛ بلافاصله به حمام رفته و پس از استحمام نیز هنگام برگشتن به کاروان پیش دکتر محمد حسنی در چادر مجاور  رفته و با گذاشتن چندین گاز و باند در سر مجبور به تحمل این وضعیت شدم. با انجام عمل حلق حوله های احرام را بیرون آورده و با لباس های شخصی و گذاشتن کلاه مخصوص حج به فکر ادامه اعمال بودیم .

حج تمتع 1396 منی


شب را نیز با این وضعیت جدید در کنار گرما تشنگی رطوبت هوا و نیز زدن افراد تا صبح سپری کردم ولی عجب لحظاتی بود هنوز در یادم مانده است. یازدهم ذی الحجه مطابق با یازدهم شهریور ۹۶ بعد از نماز صبح دومین روز اعمال زدن سنگ به جمرات سه گانه بود و در اولین لحظات صبح زمانبندی کاروان ما مشخص شده بود و ما باید طبق تقویم سازمان حج به سمت جمرات به راه می‌افتاد برای تقویت خود  کیک شیر و همچنین بطری‌های متعدد آب در اختیار حجاج گذاشته بودند.  به دلیل مجاز بودن پوشیدن لباس شخصی  و نداشتن احرام و همچنین کلاه لبه دار برای در امان ماندن از اشعه آفتاب استفاده می‌کردیم چراکه در صورت عدم استفاده از آن با توجه به برهنگی سر ناشی از حلق و گرمای شدید گرمازدگی حتمی و ۱۰۰ درصد بود ؛ با قرار گرفتن در خیابان اصلی مشاهده کردیم که سیل کاروان‌های ایرانی در حال عبور هستند و با کمک راهنمایان کاروان ها و نیروهای امنیتی عربستان به نوبت از گذرگاه عبور کرده و وارد خیابان سوق العرب شدیم  که در نهایت به جمرات ختم می شد. علی رغم اینکه در اوایل صبح بود و هنوز آفتاب کاملاً زمین را پوشانده بود اما گرمای ناشی از رطوبت زمین و گرمای ابتدایی آفتاب در مسیر و طریق بیداد می‌کرد ، امروز وظیفه داشتیم هرسه جمره را هر کدام با هفت سنگ زده تا اعمال روز دوم را نیز انجام داده باشیم ؛ همچون روز اول شاهد استقبال و برخورد بسیار عالی نیروها و راهنمایان سعودی در برخورد با حجاج ایرانی بودیم و با تکرار عبارت های خوش آمدید و  بفرمایید .... و ضمن پذیرایی با بسته های آب میوه و اب معدنی  صحنه های ماندگاری بعد از دو سال قطع رابطه دو کشور خلق شود. البته ذکر این نکته لازم است که بگویم در اعمال امروز تعدا کمتری از کاروان عازم جمرات شدند چرا که برخی بیمار شده و برخی دیگر شاید تمارض نموده و تمایل به شرکت در رمی جمرات نداشتند و زحمت نیابت رمی جمرات انان به تعداد 21 سنگ بر دوش سایر افراد افتاده بود که با توجه به تعداد زیاد آنان میزان سنگ ریزه هایی که باید زده می شد با توجه به شلوغی جمرات کتف های آنان را از کار انداخته بود و در نهایت این افراد نیز ابراز ناراحتی کردند دلیل این شرایط گرمازدگی ناشی از رمی جمرات دیروز در دهم ذی الحجه و ترس و وحشت ناشی از آن و سابقه حج و معنای سال ۱۳۹۴ بود.
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_16
#منی_جمرات_حلق
#عید_قربان
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی (15)

نجف زراعت پیشه
ساعت یازده اولین مراسم رجم شیطان بود که باید طبق تقویم بعثه و مسئولین عمل می کردیم و تخطی از آن موجب تکرار واقعه تلخ دیگری می شد ، برای در امان ماندن از گرما و شرجی تعداد زیادی با خود آب معدنی برداشته و قمقمه خود را نیز پر از آب می نمودیم ، از چادرها بیرون زده در حالی که سعی می کردیم نظم را رعایت نماییم ، مسئولین حج ایران و عربستان الحق و الانصاف همکاری تنگاتنگی داشته و همه تلاش می نمودند تا سر ساعت و به ردیف پشت سر هم طبق تقویم ارائه شده راهی جمرات شویم ؛ اشعه آفتاب مستقیم به سر و صورت ما می تابید ، آب بود که حجاج روی سر و صورت خویش می ریختند و زمین به شدت خیس و به دلیل تبخیر و بخار حاصله تنفس را مشکل ساخته بود ، با گذر از زیر گذرها در خیابان سوق العرب رسیدیم که کشتار منی در آن صورت گرفته بود ، در آن لحظات که همه شرایط و عوامل برای ایجاد شرایط مناسب برای انجام اعمال با ضریب اطمینان سلامتی بالا در جریان بود باز در این مسیر تشنگی ، گرما ، شرجی و ... امان همه را بریده بود و در آن شرایط من به این نتیجه رسیدم که واقعه منی با توجه به نبود آب ، فشار جمعیت ، عدم هماهنگی بین عوامل حج ایران و عربستان و تنش بابت تعارض دیدگاه های عربستان و ایران در یمن ، عراق و سوریه و نهایتاً عدم رعایت برنامه مدون جهت حضور در جمرات اجتناب ناپذیر بود با عبور از طول خیابان سوق العرب که برخی خدمه عربستان در حال توزیع آب معدنی و آب میوه در میان حجاج بوده و همچنین از حضور سایر حجاج به مسیر ایرانی ها جلوگیری می کردند به فضای بازی رسیدیم که هوای آزادی صورت و بدن ما را نوازش می داد و ساختمان چند طبقه جمرات هویدا شد که بر اساس فقه اهل سنت برای آنها بالا یا پایین بودن زدن سنگ به سمت جمرات اشکالی ندارد اما شیعیان باید از طبقه همکف به سمت اجرای برنامه می رفتند.

منی جمرات حلق و عید قربان


سالن به شدت مملو از جمعیت بود و با قرار گذاشتن جهت جمع شدن به سمت اولین جایگاه رفته و شروع به پرتاب هفت سنگ به جمره نمودیم و بعد از آن در کنار ستون کناری جمع شدیم ، از ابتدا تا انتهای برنامه من سعی نمودم عکس و فیلم های متنوعی از این اعمال در جمرات بگیرم که این روزها با نگاه به آنها هر صحنه آن خاطره انگیز و غرورآفرین است . با پایان عمل زده سنگ در روز اول که فقط هفت عدد به یکی از ستون ها بود به سمت چادرهای محل استقرار کاروان به حرکت درآمدیم ؛ هوای درون سالن نسبت به بیرون از زمین تا آسمان تفاوت داشت آنقدر هوا گرم و شرجی بود که دو تن از حجاج کاروان گرمازده شده و دکتر و معاون وی برای روبراه نمودن آنها مانده و ما بدون راهبر به سمت عقب برگشتیم که متاسفانه با گم کردن مسیر اصلی مدتی را در هوای جهنمی منطقه سرگردان بودیم ؛ همه کلافه شده بودند و راهی برون رفت وجود نداشت سرانجام از یک شکاف در بین فنس ها استفاده و با قرار گرفتن در مسیر اصلی و راهرو مسقف صدای رسای راهنمایان ایرانی بود که حجاج را به سمت کاروان های خویش هدایت می کردند و به سمت خیمه ها براه افتادیم ساعت 13 بود که به چادرها رسیدیم و هم روی زمین افتاده در حالی که رمقی در بدن نداشتند و در این جا حجاج خواهری که باید شبانه برای رجم می رفتند با زدن شربت خاک شیر در کتری ها به فریاد ما رسیدند که توانست نیروی از دست رفته حاجیان را به آنها برگرداند و ساعتی بعد این خستگی رفع شد اما خاطره آن در ذهن برخی حجاج  و ترس از گرمازدگی و تکرار منای ۹۶ در اعمال بعدی سبب چنان هراس و ترسی شد که برای بار دوم و سوم رجم  برخی تمایل به آمدن به جمرات نداشته و می‌خواستند کسی به نیابت از آنها  عمل سنگ زدن به شیطان را انجام دهد. شرایط سخت جمرات و همچنین ادامه گرما و کمبود جا باعث خلق صحنه‌های ناپسندی در جهت دستیابی به آب پرتقال مشابه غذا که به صورت پرخاش و جدل مشاهده می نمودند که من به عنوان یک حاجی نمی‌توانستم در ذهنم  حلاجی نمایم اما اینجا حج است و باید گذشت.نماز ظهر و عصر را به جماعت به جا آوردیم و بعد از آن هنگامی که قصد صرف نهار را داشتیم با اعلام این که گوسفندهای خریداری شده به نیت هر کدام از حجاج در کشتارگاه با نظارت معاون کاروان حاجی مهران خیاط قربانی شده است باید عمل سوم در این روز که حلق و تراشیدن سر بود را انجام می دادیم تا بتوانیم حوله های احرام را بیرون آورده و لباس عادی بپوشیم .
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_15
#منی_جمرات_حلق
#عید_قربان
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی (14)

نجف زراعت پیشه
سوار بر اتوبوس شده و به سمت مشعرالحرام رفتیم ، مسیر شلوغ و سرعت کم بود در حقیقت آن ساعت باید بیش از سه میلیون حاجی را به مشعر انتقال می دادند  هرچند اتوبوس ابتدا مسیر را اشتباه رفته اما بلافاصله مجدداً به محل اسکان ایرانیان برگشته و طبق توصیه روحانی کاروان در کنار مجموعه سرویس های بهداشتی جای مناسبی روی زمین و کنار فنس  انتخاب و با زیراندازهای کوچک که در اختیار ما گذاشته بودند زمین را فرش و مستقر شدیم ، جای عجیبیست ، بیابانی برهوت ، فاقد امکانات و تنها مناظر موجود در این بیابان سرویس های بهداشتی و فنس های پیرامون برای مشخص نمودن محدوده و خطرات احتمالی ناشی از عبور ماشین ها با سرعت می باشد.
دوربین را به خدمت گرفتم ، عکس ها و فیلم های تهیه شده به هیچ وجه نمی تواند احساسات حاجیان در آن لحظات ناب را بیان کند ، گویی صحرای محشر است همه در کنار هم برای اطاعت امر پروردگار و لبیک گفتن به دستور وی برای وقوف در این صحرای سیاه باید تا صبحگاهان حضور داشته باشند.هر کس به چیزی مشغول بود ، برخی استراحت را برای آمادگی صبح فردا انتخاب کرده و بیشتر افراد راز نیاز و عبادت معبود بی همتا را برگزیده که تا نیمه های شب طول کشید ، صحنه های زیبایی در زیر نور آبی چراغ های آویزان در منطقه در حال خلق شدن بود اما نمی توانستم به خلوت آنها با گرفت عکس و فیلم ورود نمایم و ترجیح دادم کناری تماشاگر باشم ،  لحظات روحانی و معنوی که تنها در آن شب در بیابان های مشعر الحرام در حال خلق شدن بود که قابل وصف نیست و باید به عینه تجربه کرد و تایید حرف برادر و دوست عزیزم حاج کاظم که رویایی ترین شب زندگی بیتوته در مشعر است و بس.

مشعرالحرام و منی حج تمتع


صبح روز دهم ذی الحجه مصادف با دهم شهریور ماه ۹۶ فرارسید ، قبل از اذان صبح از خواب برخاسته و پس از گرفتن وضو نماز جماعت صبح را به جماعت خواندیم و کاروان حاجیان در تاریکی صبحگاهان به سان قطره ای میان اقیانوس چند میلیونی حاجیان به سمت منی به صورت پیاده راه افتاده است درنگ لحظه ای جایز نبود و هر گونه تعلل موجب جا ماندن از کاروان و دردسر های آن برای مدیریت و کل کاروان بود ، هر کاروان تلاش می نمود هر چه سریعتر مشعر را ترک نموده و به سمت منی برود اما باید تا اولین اشعه های طلایی آفتاب صبر نمود ، تراکم جمعیت در مسیر به نهایت خود رسیده بود با نگاهی به اطراف خود را در میان گونه ای مختلف نژادی و قومی مشاهده می نمودی که نقطه مشترک آنها دین ، خدا،کتاب و پیامبر واحد بود و براستی چه ملاتی محکم تر از این می توانست آنها را به هم پیوند دهد ، خدا کند که اختلافات سیاسی روزی کنار رفته و عظمت از دست رفته جهان اسلام با تکیه بر منابع و ارزش های بیشمار آن سبب اعتبار و سربلندی آنان شود. 
در میانه راه باید از وادی محسر بگذریم حجاج با گذشتن از این وادی مُحَسِّر و بدون اینکه در آن توقف کنند وارد منا می‌شوند. بر اساس روایات تاریخی، اصحاب فیل و سپاهیان ابرهه در وادی مُحَسِّر هلاک شدند و بنا بر توصیه های مذهبی باید اینجا توقف نموده و سریع رد می شدیم. با طی نمودن این تنگه چادرهای منی و به عبارت بهتر شهر چادرها در حال پدیدار شدن بود هر گروهی باید به سمت چادرهای تعیین شده خود می رفتند که جایگاه هر کشور نیز خود مشخص شده بود ولی آنقدر چادرها در کنار هم احداث و کوچه وار و تنگاتنگ ایجاد شده که در صورت عدم توجه حاجی گم شده و تلاش زیادی با کمک راهنمایان ایرانی که در این سال به وفور یافت می شدند باید برای پیدا نمودن مکان خویش انجام می دادند.
سرانجام با رسیدن به محل استقرار در دو چادر اختصاص یافته ، مردان در یک چادر و زنان نیز در چادر دیگر مستقر شدند ضمن این که یک چادر کوچک نیز برای مسئول و خدمه بود که برخی در آن جای گرفتند ؛ چادر نمور و فوق العاده گرم بود و با توجه به فضای کم جهت استقرار سبب کلافه نمودن حجاج شده بود، با صرف صبحانه با همکاری چند تن از حجاج تلاش نمودم سر و سامانی به نحوه اسکان در چادر و در چهار ردیف منظم بدهم اما برخی مخالفت ها و .... سبب شد تا عطای آن را به لقایش بخشیده و به صورت یک آواره به سمت بیرون از فضای چادرها بروم ؛ این روزها و ساعت ها به سرعت در حال گذر بود و عدم بهره برداری از آنها مایه پشیمانی در آینده می باشد.
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_14
#منی_جمرات_حلق
#عید_قربان
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی (13)

نجف زراعت پیشه
در بین راه کاروان‌های دیگر حجاج ایرانی  مراسم دعا و مناجات برقرار بود اما با رسیدن به کاروان خویش متوجه شدیم که همه یا خوابیده و یا مشغول صحبت های متفرقه هستند که با بیان این مسئله تعدادی  تلاش نمودند مراسم دعا و مناجات را برقرار کنند برخی هم در چادر و برخی نیز زیراندازی برداشته و در گرمای بیرون در محوطه و خیابان مشغول راز و نیاز شدند ؛ماشین کامیون گازوئیلی در محوطه بود که روشن بود و راننده با روشن کردن کولر درون کابین استراحت می‌کرد اما دود ناشی از آن همه ما را آزار می‌داد و برخی زائران از جمله دکتر مظفری و حاج مهران خیاط در مجاور آن مشغول دعا و مناجات بوده و گرما و آلودگی منطقه خارج از وصف می باشد ، ساعتی بعد حجاج کم کم  به استراحت پرداختند ، من هم در این لحظات از طریق هدفون و موبایل به دعاهای وارده گوشی گوش داده و زمانی که دیدم شرایط در چادر مناسب نیست به بیرون چادر آمده که با توجه به شرایط گرمای شدید و همچنین دود ناشی از اگزوز ماشین ماشین کامیون مجدداً به چادر برگشتم اما به هر حال ساعاتی عجیب بود که به سرعت برق و باد می گذشت و خوشا به حال کسانی که توشه برچیدند.
با فرارسیدن روشنایی روز هر کسی به کاری مشغول بود و چون وظیفه واجبی نداشتیم و باید تا غروب آفتاب در سرزمین عرفات می ماندیم تنها دعای عرفه بود که می توانست سختی این لحظات را برای ما در این سرزمین سوزان قابل تحمل سازد ، درست است که در چادر کولر گذاشته بودند اما گنجایش تهویه هوا برای این همه حاجی درون چادر را نداشت ، پس از برگزاری نماز جماعت روحانی اندیمشکی به ایراد سخنرانی طولانی و ذکر مصیبت پرداخت که با اعتراض من و برخی حجاج مواجه شد چرا که بعد از این همه نشستن در گرما و سخنرانی و مصیبت دیگر حالی برای دعای عرفه که تا ساعتی بعد برگزار می شود وجود نداشت و همه خسته و ناتوان می شدند ؛ با خوردن نهار و کمی استراحت به سمت چادر بعثه براه افتادم شاید در آن مکان شرایط محیطی بهتری برای دعای عرفه وجود داشته باشد اما به محض رسیدن مشاهده نمودم جایی برای نشستن وجود ندارد و ناچار در مقابل خیابان روبروی بعثه کنار فنس ها تکه مقوایی پیدا کرده و روی آن نشسته و به دعای عرفه همگام با نوای پخش شد از بلندگو پرداختم .

مراسم دعای عرفه حج تمتع 1396 ، چادر بعثه و خیابان مجاور


هنوز باور نمی کردم که خدا ما را به سرزمین خویش دعوت نموده و اینک در صحرای عرفات زیر آفتاب سوزان در حال زمزمه دعای مولا و مقتدایمان حسین به علی بودیم ، سوز دعا و روان شدن اشک ها بی وقفه در این لحظات گرمای سوزان و بی امان را کنار می زد که یک لحظه داغ شدن قفسه سینه شده و بدون اغراق بگویم گرمای باطری در قلب را با تمام وجودم حس می کردم ، در حقیقت در آن لحظات هیچ امیدی به ادامه حیات بابت این وضعیت نداشتم در حالی که سیل اشک سرازیر بود و چفیه را به سر و صورت خویش کشیده بودن متوجه ماشینی در لاین خیابان شدم که بسته بندی های آب را حمل می کرد و اگر کسی هم به سمت آن می رفت دست خالی برنمی گشت ؛ من حتی توان بلند شدن و درخواست آب را نداشتم در ناامیدی دست راستم را به جانب ماشین دراز نمودم و در همین فضا مشاهده نمودم یک بطری آب معدنی کوچک به سمتم غلطان می آید ...... با نوشیدن آب هر چند گرم بود رمقی به جسمم برگشت و با توجه به شرایط سختی که برایم ایجاد شده بود ماندن در آفتاب گرم و کنار خیابان را جایز ندانسته و به چادر کاروان برگشته و همگام با سایر حاجیان دعای عرفه را به پایان سپرده و استراحت پرداختیم. در همین زمان نیز با توجه به انجام مراسم برائت از مشرکین درون چادر بعثه شعار ها هم از آنجا و توسط بلندگوها در محوطه چادرهای ایرانیان به گوش می رسید.
با فراسیدن غروب آفتاب در حالی که وسایل را جمع کرده بودیم آماده اتقال به مشعر الحرام شدیم در حالی که خانم ها و افراد ناتوان ، مسن و مریض مقدم بودند چرا که تنها توقف کوتاهی در مشعر نموده و شبانه آنها به چادرهای منی منتقل می شوند اما ما باید شب تا طلوع آفتاب صبح فردا  را بیتوته نماییم . نماز مغرب و عشا را به جا آورده و شام مختصری صرف شد چرا که مشعر بیابانی خشک و خالی و دارای امکانات اندکی می باشد و باید از هر حیث آمادگی داشت ؛ در همین زمان ناراحت و غمگین کنار بلوار به سیل جمعیت در تکاپوی حرکت به سمت مشعرالحرام می نگریستم و در این فکر غوطه ور بودم که اگر کسی در عرفات فکر کند که بخشیده نشده به خدا جفا نموده است و ادامه آن حفظ این موهبت که در آینده از رفتار کردار و گفتار خویش دقت بیشتر داشته باشم مبادا این سرمایه عظیم را با متاع های ناچیز دنیوی از دست دهیم .

وداع با عرفات
چقدر زود دیر می شود......
شب وداع با صحرای عرفات ...ساعاتی عجیب و تاثیر گذار به درازای عمر انسان.....
جایی که شک در بخشش و عفو الهی گناهی نابخشودنی است.....
خوشا به حال آنان که بخشوده شدند ......
و خوشا آنان که این دستاورد گرانبها را حفظ نمودند.....
در همین لحظات نیز پیامکی از دوست عزیزی به دستم رسید.....
نجف ..... مشعر را دریاب ..... شب رویایی در انتظار است....
خدایا چه رمز و رازی در این سرزمین است..... به ظاهر خشک و برهوت است اما میراث دار بشریت برای گذر از جهل و نادانی و رسیدن به نور و قله های سعادت می باشد........
باشد که مورد مهر و عنایت صاحب عرفات واقع شویم.....................
کنار بلوار نشسته بودم و در انتظار ........
 

لحظه وداع با سرزمین عرفات مغموم و ناراحت ....


#سفرنامه_حج_تمتع_1396_13
#دعای_عرفه
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی (12)

نجف زراعت پیشه
در چادر ما ۱۲۰ نفر اسکان یافته بودند که ۸۰ نفر از مردان کاروان دکتر مظفری و ۳۵ نفر از کاروان حجاج اندیمشک استقرار یافته بودند  آن قدر  جا کم بود که ساکها  با فاصله سانتی متری در کنار هم چیده شده بود و در حقیقت با توجه به پوشش احرام و جای کم و گرما باید ۲۴ ساعت در این شرایط به سر می بریم ، شام آن شب در عرفات برنج و تن ماهی بود که با توجه به گرمای هوا به سختی  و اجباری صرف شد اما بعد از آن با یک لیوان چای لیوان چای جبران شد ؛ گوشه سمت راست در ابتدای چادر به تدارکات کاروان اختصاص داده شده بود که خدمه کاروان سعی در انجام امور خود را با تمام وجود داشتند که در همین لحظات بود که که انسان به سختی کار مدیر و خدمه کاروان واقف می‌شود در زمانی که همه در حال استراحت بودند مدیران و خدمه کاروان بی وقفه در فکر آسایش و تامین نیازمندی‌های حجاج کاروان بودند و ارزشی که این تامین نیازهای حجاج برای سفر معنوی و الهی که فقط خداوند می تواند اجر آن را محاسبه نماید.

 

جبل الرحمه حج تمتع 1396


 ساعتی از زمان استقرار در چادر نگذشته بود که به فکر رفتن به محوطه منطقه عرفات و همچنین بالا رفتن از کوه جبل الرحمه افتادیم لذا با هماهنگی برخی از دوستان و برای این که فضای کاروان برای رفتن یکباره ملتهب نشور یک به یک به سمت پشت چادر و دور شدن از محوطه کاروان راه افتادیم که یک دفعه دکتر مظفری روبروی ما ظاهر شد و از مقصد ما سوال کرد که گفتم : می رویم گشتی در محوطه عرفات بزنیم چرا که اگر هدف اصلی را گفته بودم حتماً از رفتن ما و سایر دوستان ممانعت می‌کرد ، به همراه برادران شهامت ، اکبری ، درویش پسند، عوضیان ، دکتر فرنیا و ...  هفت هشت نفری بودیم که حرکت را آغاز کردیم ، از خیابان استقرار حجاج ایرانی گذشته و وارد مسیر چادرهای مستقر در عرفات از کشورهای دیگر شدیم ؛ گویی تمامی اقوام و نژادهای انسانی در دنیا را در یک برش مقابل خود می دیدیم ؛ یک زائر تهرانی نیز در بین راه به ما پیوست و شروع به بالا رفتن از کوه نمود.
از دور کوه جبل الرحمه مثل پارچه سفیدی در دل شب نمایان بود چرا که تعداد زیادی از حجاج با لباس احرام در سرتاسر کوه آن را تبدیل به صفحه سفیدی کرده بودند که انسان از دیدن آن لذت می برد ؛ خدایا اینجا جایی است که مولا و مقتدایمان حسین بن علی ع در پایین کوه نماز گذارده و با خلوص و حالتی وصف ناپذیر دعای پررمز و راز عرفه را زمزمه نموده است ؛ چه رمز و رازی در این صحرا نهفته که ماندن در این ساعات را در آن و استغفار نمودن با پاک شدن انسان از گناهان دانسته گویی که تازه متولد شده است ؛ این زمان و مکان موهبتی است که نصیب حجاج بیت الله الحرام می شود و خدا کند بتوانیم از آن به نحو احسن محافظت نماییم .
کوه جبل الرحمه که روحانی کاروان اندیمشک من  و بسیاری از حجاج را از رفتن به سمت آن منع کرده بود و ما هیچ گاه راز و علت و یا جواب قانع کننده ای دریافت نکردیم و سبب سوالات زیادی در ذهن ما شده بود ، براستی مگر اباعبدالله الحسین علیه السلام دعای عرفه را پای این کوه بیان نکردند ؟ مگر اینجا محل استجابت دعا نیست؟ مگر ...؟؟؟ به هر حال ما از کوه بالا رفته و شاید دلیل منع کردن احداث سکوی بتونی در بالای کوه باشد که طی دهه‌های اخیر در بالای کوه ساخته شده باشد و برخی حجاج از سر بی اطلاعی برای زیارت و یا بوسیدن آن به بالا می‌روند ؛  نسیم خنکی در حال وزیدن بود و به نسبت محل استقرار در چادرها شرایط بهتری داشت اما با توجه به نیاز به حضور سریع در چادرها برای توجیه شدن یا موارد دیگر بعد از گرفتن  چند عکس و فیلم به سمت پایین حرکت نمودیم و متاسفانه از سر ناآگاهی و با توجه به عجله یادم رفت که دو رکعت نماز در پای کوه و در اقتدا به مولا و مقتدایمان حسین بن علی  ع بخوانم و حسرت من از این کار تا ابد همراه من است. در مسیر برگشت از جبل الرحمه به سمت چادرهای استقرار ایرانی ها و کاروان  به دلیل شلوغی زیاد ابتدا راه را گم کردیم که با تلاش فراوان سرانجام راه را پیدا کرده و به درون چادر آمدیم در حالی که گرما بیداد می کرد و به دلیل فشردگی جایی برای استراحت نداشتم و باید با اعمال شاقه آن شب را به سر می بردیم .
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_12
#عرفات_جبل_الرحمه
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی (11)

نجف زراعت پیشه
گروه ۵۰ نفری  مردان کاروان  در نمازخانه باقی مانده که با رسیدن اتوبوس ها ساعتی بعد منتقل شود و دلیل معطلی این اتوبوس‌ها که ناشی از شرایط شهر مکه در جهت انتقال چند میلیونی حجاج همه کشورها ظرف چندین ساعت محدود و ترافیک وحشتناک خیابان های مکه به سمت سرزمین عرفات بود باعث شد تا دو ساعت به حالت آماده باش در هتل به این حالت انتظار بمانیم و تنها بین  اتاق‌ها ، نمازخانه و لابی هتل در تردد باشیم.
هنوز استرس و اضطراب را می شد در چهره برخی احساس نمود ، البته حق می دادم چون این جمعیت سه میلیونی در یک فضای محدود و با توجه به گرمای مرداد ماه چنین حالتی را ایجاد کرده بود و تجربه تلخ سرزمین منا و کشته شدن تعداد زیادی از حجاج در سال 1394 نیز به این امر دامن می زد. تعدادی از حجاج کاروان ما و تعدادی از رامهرمزی ها با اتوبوس های محدودی که آمده بودند عازم شدند و تنها ما مانده بودیم . هنگام غروب دستور جمع شدن مجدد در لابی هتل را دادند یعنی دقیقاً ساعت ۱۶ و ۳۰ دقیقه گروه ۳۱ نفره نفره ما به نمازخانه آمده که با ذکر تلبیه (لبیک اللهم لبیک ) آماده حرکت شدیم اما باز هم اتوبوس نیامد ؛ لحظات سختی بود و صبر و انتظار بسیاری را بی طاقت نموده بود ، مجدداً هنگام نزدیکی به غروب آفتاب بود که به لابی هتل فراخوانده شدیم اما مجددا اتوبوس نیامد ؛ با سر داده شدن اذان مغرب نماز جماعت مغرب و عشا در لابی هتل به امامت حاج آقا سجادیان برگزار شد و پس از آن سوار بر اتوبوس های مسقف شدیم زیر با فرا رسیدن شب و تاریکی هوا نیازی به اتوبوس مکشف و روباز نبود ، در اتوبوس ما تعدادی از زائران و حجاج کاروان اندیمشک نیز حضور داشتند .
 به سمت سرزمین پر رمز و راز عرفات به حرکت در آمدیم مسیری که هر چند طولانی نیست اما به دلیل ترافیک سنگین ناشی از نقل و انتقال حجاج  چند ساعت به طول کشید یعنی مسیر ۱۸ کیلومتری هتل تا عرفات ۱۲۰ دقیقه طی شد ، در بین راه اصلاً امکان توقف و ایستادن برای هیچ کاری نیست یعنی شما در اذحام اتوبوس ها قفل بوده و به محض حرکت باید شما هم به جلو رفته و پیاده شدن به هر دلیلی ممکن است سبب جا ماندن از کاروان شود ، یکی از حجاج در این مدت به شدت در حال استفراغ بود که شرایط سخت این لحظات واقعی نشان از در پی بودن اعمال سخت در روزهای آینده و پیشرو بود.

چادر محل استقرار کاروان در صحرای عرفات


با ورود به منطقه عرفات مقابل ورودی یکی از فرازهای منطقه حجاج ایرانی پیاده شده و پس از کمی معطل معطلی منتظر آمدن حاج حجت الله مصفر یا مهران اسدیان خادمان کاروان برای راهنمایی به سمت محل استقرار کاروان شدیم و با حضور آنان   در حالی که گرما و شرجی هوا خفه کننده بود به سمت چادر عرفات متعلق به کاروان به راه افتادیم ، در محدوده حجاج ایرانی و فضای اختصاص داده شده به دلیل محدودیت چادرها با فاصله کم برپا شده بود و مین امر تردد را کمی مشکل نموده بود و باید با دقت از راهروهای ایجاد شده عبور می نمودیم، مه دغدغه من در این شرایط سرویس های دستشویی با این همه جمعیت بود ، با رسیدن به محل استقرار کاروان مشاهده نمودیم دو چادر به کاروان ما اختصاص یافته چادر زنان  کاروان که در  سمت راست و چادر مردان کاروان که در سمت چپ واقع شده بود ؛ چادرهای اختصاص داده شده بزرگ و ۱۲۰ نفره بود که درون آن سیستم تهویه کننده بزرگ از نوع کاندیشن ایستاده بود  تا شرایط گرمای شدید منطقه برای حجاج قابل تحمل تر شود این شرایط همه برای حجاج این سال برای گذر از شرایط روانی ناشی از حج خونین 94 ایجاد شده بود چرا ه همه سفر حج از استارت زدن ثبت ام تا لحظه پایانی آن تحت الشعاع حادثه منا قرار گرفته بود و در صورت وقوع یک اتفاق ساده دیگر می توانست به شدت این سفر حج را در ادامه و حتی برای سال های بعد دچار مشکل سازد  لذا ترتیبات خاصی در طی مراسم حج و به خصوص در ایام سه روزه تشریق (عرفات ، مشعر الحرام و منا)  برای جلوگیری از اتفاقات و گرمازدگی حجاج پیش‌بینی شده بود.
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_11
#ایام_تشریق_عرفات
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی (10)

اما از یک سو هم حیفم می آمد این لحظات را از دست بدهم ،  فکری به خاطر هم رسید به سمت سرویس‌های بهداشتی رفته و به سختی  جوراب واریس را بیرون آورده و پاها را تا بالای زانو زیر آب شستشو نمودم می سوختم و درد می‌کشیدم اما راهی نداشتم ، کمی در فضای آزاد نشستم و با فروکش نمودن درد و سوزش مجدداً به مطاف برگشتم.مجدداًبه طبقه سوم رفته و در کنار دوستان به قرائت قرآن پرداختم و بعد از آن گشتی در پیرامون و نگریستن همزمان به کعبه و طواف کنندگان بیشمار پیرامون که همچون پروانه به دور آن می چرخیدند؛ با فرا رسیدن صبح و گفتن اذان ، نماز را در همان فضای منتهی در منطقه مسعی در طبقه سوم خوانده و بعد از آن به سمت هتل براه افتادیم .
تاریخ پنجم ذی‌الحجه مصادف با پنجم شهریور ماه ۹۶ بعد از مقداری استراحت صبح مجدداً به همراه برادر عوضیان برای انجام طواف مستحبی به سمت کعبه بر افتادیم روزهای ششم و هفتم الحجه نیز اوقات ما به طواف مستحبی قرائت قرآن و در بیت الله و یا گشت و گذار در صحن ها و فضاهای پیرامونی خانه خدا می گذشت تا از همه لحظات خویش در این لحظات نادر و غیر قابل تکرار استفاده نماییم ضمن اینکه لحظات حضور در هتل نیز اکثر اوقات با مراجعه افراد به اتاق ما سعی در راه اندازی موبایل برای اتصال به اینترنت و ارتباط با عزیزان شان در ایران می‌گذشت تا شاید از این طریق دعای خیر آنها نصیب این حقیر شود.
اوایل شب نیز به همراه حاج آقا و چند تن از حجاج  با یک سواری قصد رفتن به منطقه عرفات و منا برای شناسایی منطقه را داشتیم که ورودی آن به وسیله انتظامات عربستان بسته شده بود و به همین خاطر از کناره‌های آن و به صورت مخفیانه بدون این که جلب نظر نموده و یا به نیروهای امنیتی اطراف نگاه کنیم  وارد منطقه منا شدیم، قصد ما از این بازدید از جمرات و مناطق پیرامونی آن کسب یک سری اطلاعات اولیه از منطقه برای ایام تشریق بود که مشاهده این مناظر و جنب و جوش نیروهای خدماتی و امنیتی عربستان برای آماده سازی منی و سخت ترین منطقه و مراسم آن برای من به عنوان حاجی بار اولی بسیار عالی بود و به معنای دانستن زمین و فضا در ساعاتی است که جمعیت در این جا موج می زند و امکان شناسایی وجود ندارد دقیقاً شبیه میدان جنگ می باشد که اگر از فرماندهان زمین و جغرافیای منطقه را شناسایی نکرده باشند رسیدن به پیروزی و موفقیت امکان پذیر نمی باشد.

شناسایی منطقه منی شب قبل اعزام و آماده شدن جهت ایام تشریق


با فرا رسیدن هشتم ذی‌الحجه مصادف با هشتم شهریور ماه ۹۶  زمان انجام اعمال اصلی حج تمتع و ایام تشریق فرا رسید ، از صبح گفته بودند کسی بیرون نرود تا هماهنگی‌های لازم جهت آمادگی با دسته بندی ، تهیه وسایل لازم ، بستن احرام و نیت بطور صحیح  انجام و حجاج با اتوبوس های اختصاص داده شده به عرفات اعزام شوند ،  به دلیل احتمال تشنگی و کمبود آب و مسائل ناشی از حادثه منی  در حج سال ۹۴ که بسیاری از آنها از تشنگی به شهادت رسیده بودند به هر کدام از حجاج یک قمقمه دو لیتری جهت همراه داشتن آب در همه موقعیت ها داده شد ، ضمن اینکه خواهران نیز با درست کردن شربت خاکشیر  در بطری های  های پلاستیکی نوشابه خانواده شرایط را برای تحمل شرایط سخت هموار نمودند .
 از ساعت ۱۲ ظهر باید محرمات احرام را رعایت می کردیم در ابتدا غسل نموده و حوله ی احرام را به خود بسته و با گذاشتن وسایل مورد نیاز در کیف کوچک همراه در نمازخانه هتل تجمع نمایید ،  روحانی کاروان با بیان شرایط و وظایف ایام تشریق و انجام کارهای لازم برای گروه‌های مختلف از حج تمتع با نیت شخصی یا نیابتی را  بیان نموده و قرائت کرد و پس از آن حاج آقا عابدی و همچنین دکتر مظفری صحبت های لازم را بیان کردند حجاج کاروان 2015 در سه گروه تقسیم بندی شده و ابتدا گروه خانم‌ها را به سمت عرفات حرکت داده شد  و به دلیل معطلی زیاد این اتوبوس ها که ناشی از شرایط شهر شهر مکه بود صبر و تحمل افراد را در آستانه لبریز واقع شدن قرار داده بود.
#نجف_زراعت_پیشه
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_10
#ایام_تشریق
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی (9)

طواف مستحب:

از حجرالاسود نقطه آغاز طواف انسان به یکباره داستان محمد امین و داوری در بین اعراب برای  جاگذاری آن برمی‌گردد ، در حجر اسماعیل انسان به یاد فداکاری هاجر  مادر اسماعیل ه در بیابان برهوت برای نجات طفل خرد سالش می‌افتد و مقام ابراهیم (ع) انسان را به یاد اخلاص و بندگی اش در طاعت خدا و قربانی کردن عزیزترین گوهر زندگی یعنی اسماعیل می‌اندازد و اسماعیل را به خاطر تواضع و سربلندی در آزمایش الهی می ستاید ؛ رکن عراقی انسان را به یاد حج نیمه تمام امام حسین (ع) برای حرمت خانه خدا و حرکت به سمت نینوا می اندازد و بر بال خیال به سمت بین الحرمین مدفن غریب نینوا و یاران وفادارش به پرواز در می آورد.

به همراه حاج نادر شهامت چهار دور طواف را انجام داده بودیم که  که مشاهده نمودیم صفوف نماز در پیرامون بیت الله الحرام در حال شکل گیری می باشد لذا بر سرعت حرکت خویش افزودیم و دور آخر را در صفوف کامل حجاج پیرامون بیت الله الحرام به جا آوردیم و با اتمام آن با سختی و جستجوی زیاد  فضای خالی را پیدا نموده  من و حاج نادر نشسته و منتظر نماز اقامه نماز جماعت صبح شدیم ؛ عجب سعادتی بود  شاید به خاطر خدمتی که در کمک به انجام اعمال عمره تمتع سید کرده بودیم خداوندا  زود مزدش را به ما داده و آن هم  انجام فریضه نماز جماعت صبح در ۱۲ متری بیت الله الحرام مقابل مقام حضرت ابراهیم ع بود ،

در صف نماز جماعت نزدیکی بیت الله الحرام

هر چند جا تنگ  و در فشار بودیم و پای ما اذیت می‌شد اما ارزشش را داشت با گفتن اذان نماز جماعت صفوف مسلمین دیگر بار پیرامون کعبه همه یک صدا ، یک جهت ، یک زبان ، یک خدا ، یک قرآن ، یک ذکر و همزمان به ستایش باری تعالی پرداختند (راستی دعوای عجیب و غریب مذاهب مسلمان سر چیست ؟؟؟) شاید هیچگاه خاطره شیرین نماز در جوار بیت الله الحرام از یادم نرود ؛  با پایان نماز جماعت صبح جمعیت به سمت ترمینال اتوبوس ها برای برگشت اقدام می‌کردند ، مقداری صبر نمودیم و بعد از نیم ساعت سوار اتوبوس شده و ابتدا به ایستگاه جمرات برگشته و بعد از آن به هتل صفوه بلازا برگشتیم و چون خسته بودیم تا ساعتی مانده به اذان ظهر به خواب رفته و استراحت نموده ایم

زیارت دوره

دوم ذی حجه بعد از نماز ظهر و عصر و صرف نهار برای زیارت دوره همراه کاروان ابتدا به پایین کوه حرا رفته  که در آنجا با توضیحات حاج آقا سجادیان و حاج آقای عابدی مجموعه کاروان با محل نزول اولین  آیات الهی بر پیامبر صلی الله آشنا شدند اما از این فاصله نمی توانست آتش اشتیاق من را برای حس این مطالب ارضا نماید و در فکر بالارفتن از کوه علی رغم مخاطرات و مشکلات آن بود .

بعد از آن به قبرستان معلا یا ابوطالب رفته که به دلیل غروب آفتاب در قبرستان بسته و حاج آقا در فضای سبز حدفاصل قبرستان معلا و پل حجون به طور خلاصه به ارائه توضیحاتی پرداختند و بعد از آن نیز برای رسیدن به نماز جماعت بیت الله الحرام به سرعت رهسپار بیت شریف شدیم و بعد از نماز مغرب و عشا به هتل برگشتیم .

شب های مکه : بیت الله الحرام ، قرائت قرآن و نماز

شب به همراه تعدادی از دوستان برای انجام طواف مستحبی به سمت کعبه به راه افتادیم و با فرا رسیدن نیمه شب  و وارد شدن به روز سوم ذی الحجه مصادف با سوم شهریور ماه ۹۶ هنگام فراغت از طواف و نماز در گوشه‌ای از مطاف با گذاشتن صندلی که در گوشه و کنار حرم به وفور یافت می شد شروع به قرائت قرآن نمودیم و بعضی اوقات نیز به خانه خدا و جمعیت طواف کننده که به مثابه امواج عظیم اقیانوس  پیرامون خانه خدا خیره می شدیم اما بهترین جا برای انجام این کارها و همچنین نماز جماعت صبح طبقه سوم بیت الله الحرام بود که فضای خوبی را برای خلوت نمودن با خدای خویش  و همچنین عبادت در اختیار ما گذاشت ضمن اینکه بسیار خلوت بود و امکان استراحت و خوابیدن در این فضا نیز بود و با کمی استراحت و رفع خستگی حاجی برخاسته و با شادابی توان انجام عبادت را داشته باشند.

قرائت قرآن در طبقه سوم

 با فرارسیدن جمعه و به دلیل شلوغی تا شب به کعبه نیامدیم چرا که هنگام برگزاری نماز جمعه در بیت الله الحرام کلیه خطوط اتوبوسرانی را تعطیل و تا عصر امکان برگشت به هتل وجود نداشت در همین زمان درد شدید شانه های من را فرا گرفته بود که برادر عزیزم حاج خلف خدارحمی پمادی در اختیار من گذاشت که با استفاده از آن پس از لحظاتی انگار شراره های آتش تمام وجودم را فرا می گرفت ،  شب به همراه تعدادی از همراهان به طبقه سوم بیت الله الحرام رفته و با نشستن روی صندلی بر لبه بام مشرف به خانه خدا کعبه شروع به قرائت قرآن نمودیم که توجه به استفاده از پماد و پوشیدن جوراب واریس درد و گرما امانم را بریده بود در این لحظه ما وارد چهارم ذی الحجه مصادف با چهارم شهریورماه شده بودیم که به دلیل شدت درد و سوزش بعد از ساعتی از دوستان خداحافظی کرده و سمت خروجی بیت الله الحرام حرکت نمودند.

#نجف_زراعت_پیشه

#سفرنامه_حج_تمتع_1396_8

#عمره_تمتع

#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015

http://telegram.me/safeer59

 

 

سفر به سرزمین وحی( 6 )

صحنه های زیبایی در حال نقش بستن بود که بخشی از آنها در قاب دوربین من ثبت شد و سخنان حاجی آقا سجادیان و نیت حج عمره تمتع همراه با یادآوری صحنه های حج امام حسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام که اشک همه را سرازیر کرده بود .با ذکر تلبیه ( اللهم لبیک لبیک اللهم لبیک ) به سمت بیرون از میقات جحفه به راه افتاده و سوار اتوبوس ها شدیم ؛ در ابتدای حرکت از تابش آفتاب و گرمای شدید که همه فکر و ذکر مدیر کاروان را به خود مشغول کرده بود با توجه به ابری شدن و وزش نسیم باد خبری نبود و به عبارتی مطبوع هم بود.

میقات جحفه و محرم شدن حج 1396


در میانه راه مکه بودیم که آفتاب اشعه های طلایی خویش را بر سر و صورت حجاج تاباند و به دلیل فقدان سقف هر لحظه گرما اثرات خود را نشان می داد ، گرما و عطش بود که در ابتدای سفر چهره خود را به ما نشان داده و با سختی‌های این سفر آشنا نمود .قرار بود حداکثر سه ساعت در راه باشیم اما به دلیل عدم آشنایی راهنما و قطع ارتباط با مدیر کاروان به بیش از پنج ساعت منجر شد ، هنگامی که به دروازه های  شهر مکه مکرمه رسیدیم که خادمان حجاج در دروازه ورودی شهر با شیشه های کوچک آب زمزم از ما استقبال نمودند،  وارد مکه شدیم ، این شهر طاقدیس ها (تپه ها) و ناودیس ها(دره ها) ، شهر مناره ها ، شهر نماز ، شهر پیامبر (ص) ، شهر نزول وحی و محل تولد اسلام برای در هم شکستن شرک و بت پرستی و همه آثار به جا مانده از جاهلیت.........
مدت طولانی در شهر سرگردان بودیم و همانگونه که گفتم به دلیل راه بلد ناشی و نداشتن ارتباط با مدیر سبب ایجاد این وضعیت شده بود ، گرما ،تشنگی و عطش همه را بی حال کرده بود و همینطور به دور خود می پیچیدیم حاج آقا سجادیان و حجت‌الله مصفر خادم کاروان همراه ما در اتوبوس بودند ؛ ظاهراً سایر اتوبوس‌ها قبل از ساعت ده صبح به هتل رسیده بودند و تنها اتوبوس باقی مانده مربوط به ما بود. با ادامه این وضعیت سخت به جلوی اتوبوس رفته و پیشنهادی به حاج آقا دادم تا با  دربست نمودن  یک تاکسی و راه بلدی او بتوانیم به آدرس هتل رفته و از این بلاتکلیفی رهایی یابیم ، نظر این حقیر پذیرفته شد و قبول نمودند ،  تماس‌های  مکرر مدیران در اتوبوس و متقابلا در هتل توسط دکتر مظفری فایده‌ای نداشت. ابتدا  طلب ۱۰ ریال عربستان برای کرایه تاکسی نمود که در ادامه بیست ریال توافق شد و من مبلغ فوق را در اختیار حا آقا قرار دادم و  قرار شد از طریق مدیر کاروان به ما برگردانده شوند ؛ با نگاهی به حجاج درون اتوبوس که از شدت تشنگی و خستگی و گرما بی حال شده بودند صبر و طاقت ما را برده بود به یکباره نگاهم به دو تن از حجاج افتاد و یک لحظه ترس بر من مستولی شد که فکر کردم تمام کرده  اند و بلافاصله به صدا زدن آنها پرداختم و با بازکردن چشم هایشان نفس راحتی کشیدم ؛ در حقیقت شرایط آنقدر سخت و ناگوار بود که من احتمال دادن تلفات در بدو ورود را می دادم آن هم در سالی که دست اندرکاران حج برای سلامت آنها همه تمهیدات را اندیشیده و در حقیقت حج موفق امسال در صورت عدم داشتن تلفات می توانست حج سال های آینده را ضمانت نماید.

مسیر میقات جحفه به مکه مکرمه


سرانجام ساعت ۱۲ ظهر بود که خسته ، بی حال ، تشنه و .... در حالی که همه در هتل منتظر بودند به هتل رسیدیم و حجاج داخل اتوبوس عصبانی ، ناراحت در حالی که به شدت اعتراض می کردند وارد هتل شدند  اما این عصبانیت و ناراحتی ها و خستگی های مسیر با پذیرایی با آبمیوه چای و شیرینی و آب یخ از طرف دیگر سبب شد تا کمی فروکش کند و حجاج به سمت اتاق های خویش در هتل  هدایت شدند.من هم در حالی که از یک طرف سختی راه را به  دوش می کشیدم و از طرف دیگر به فلسفه حج که تمرین آزمون های سخت و تمرین بردباری ، صبر و تحمل را به ما می خواهد بدهد در گوشه ای از لابی هتل نشسته و  پس از نفسی تازه کرده به سمت اتاق خویش که از بهبهان تعیین نموده بودند روانه شدم .
هتل 9 طبقه صفوه بلازا واقع در عزیزیه شمالی که قرار است نزدیک به ۲۶ روز در آن اسکان یابیم ،اتاق ها اغلب  ۴ و ۳ نفره بود و هم اتاقی ها در طی جلسات حجاج در شهر توسط خود حجاج انتخاب و تعیین شده بودند در یکی از جلسات بود که برادر خسرو مرضات به من گفت اتاق انتخاب کرده‌اید و وقتی جواب منفی خود را ابزار کرد ابراز کردند گفت نام شما را در اتاق خویش می نویسیم در حالی که از دو نفر دیگر اطلاعی نداشتم  که در همین حین برادر نادر شهامت درخواست پیوستن به اتاق من را نمود که با مطرح نمودن با آقای مرضات گفت آقای ابوالقاسم عوضیان و غلامرضا مرامی که آزاده دفاع مقدس می‌باشد از اعضای اتاق می باشد و تکمیل می باشد .

#نجف_زراعت_پیشه
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_6
#فرودگاه_اهواز_جده
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی(5)

محیط بیرونی بر خلاف سالن فرودگاه شرجی، گرم و کشنده بود چراکه جده شهر بندری است در کنار دریای سرخ ضمن اینکه اواخر مرداد و شهریور است و ما در محوطه فرودگاه جده ما به انتظار آمدن اتوبوس ها برای انتقال به میقات جحفه نشستیم ، انتظاری سخت پرتنش و کشنده چراکه بر اساس فتاوای مراجع در صورتی که نقل و انتقال حجاج به سمت مکه در روشنایی روز صورت بگیرد باید در اتوبوس‌های مسقف نباشد یا به عبارتی باید از اتوبوس‌های مکشف استفاده شود و طبق اخبار واصله پروازهایی که در شب به فرودگاه جده می رسند باید برای رعایت این واجب شرغی طبق نظر همه مراجع معظم تقلید تا غروب فردا در سالن‌هایی که پیش‌بینی شده بود به استراحت پرداخته تا بتوانند  با تاریکی شب و در اتوبوس‌های مسقف به سمت مکه حرکت نمایند وگرنه حکم طی طریق با استفاده از اتوبوس های مکشف می باشد اما الان بعد از ساعت‌ها معطلی در محوطه بیرونی سالن فرودگاه که با توجه به شرایط اقلیمی گویی در جهنم بسر می بردیم عنوان کردند که اتوبوس مکشف و بدون سقف برای انتقال به جحفه نبوده و مطابق سال های  قبل با توجه به وقفه دو ساله در اجرای حج موفق به تهیه نشده اند و باید در روشنی روشنایی روز و با اتوبوس های مسقف به سمت میقات جحفه و مکه الحرام  براه بیفتیم یعنی به زبان ساده زیرپا گذاشتن یکی از احکام واجب حج و حرام شرعی با اراده خویش.

لحظات صبر و انتظار برای حل مسئله انتقال حجاج به میقات جحفه


این خبر و اقدام با مخالفت و سر و صدای  حاج آقا سجادیان به دلیل اشکال شرعی آن روبرو شد و البته دکتر مظفری و دست اندرکاران حج موافق بودند چرا که از کل حجاج کاروان حدود کمی کمتر از نصف خانم ها بودند که مشکلی نداشته و می توانستند با همان اتوبوس مسقف جابجا شوند ، از طرف دیگر در بین آقایان تعدادی پیر و یا ناتوان و مریض بودند که بر اساس احکام شرعی عذر موجه داشتند و می توانستند با اتوبوس مسقف همراه شوند اما حجاجی که جوان و سالم بودند که می‌گفتند برای این تخلف شرعی و به قول حاج آقا حرام شرعی  می گفتند یک گوسفند قربانی نمایند و حاج آقا زیر بار این مسئله نمی رفت .
این تنش و اختلاف ساعت‌ها به طول کشید به طوری که با سر و صدای دکتر و حاج آقا سبب جمع شدن جمعیت جهان پیرامون آنها شده بود و در یکی از این تنش‌ها دکتر دست من را گرفته و  نزد حاج آقا برد و گفت من چطور این بیماری قلبی را با توجه به گرما و آفتاب شدید درون اتوبوس مکشف بگذارم و دامنه سروصدا و اختلاف رای دامنه داغر شد  و من به جرأت بگویم تنهات تنش و موضوعی بود که نمی توانستم حرف دلم و تمایل خویش را بیان کنم چرا که از یک طرف می خواستم همراه حجاج سالم و با  اتوبوس مکشف باشم و تجربه یک حج واقعی شبیه گذشتگان و بر اساس شرعیات را اجرا نمایم و از طرف دیگر نمی خواستم باعث ناراحتی دکتر مظفری  شوم چرا که خاطرش بسیار برایم گرامی و عزیز بود.

لحظات سخت انتظار برای انتقال به میقات جحفه


برخی حجاج بر اثر خستگی در گوشه و کنار ترمینال فرودگاه روی صندلی ها و زمین فرش شده با موکت به خواب رفته بودند سرانجام با آمدن چند اتوبوس زن‌ها و  افراد ناتوان  و تعدادی از حجاج که خود  تمایل داشتند با اتوبوس مسقف به همراه حاج آقا عابدی به میقات جحفه منتقل شدند و با فراهم شدن چند دستگاه اتوبوس فاقد سقف که مکشف نامیده می شد به سمت جحفه به راه افتادیم و زمانی به میقات رسیدیم که آفتاب در حال طلوع بود و نماز صبح در حال قضا شدن بود ؛ به سرعت نماز را خوانده و آماده محرم شدن و نیت جهت حج عمره تمتع شدیم
درون سرویس های بهداشتی و حمام ها برای انجام غسل و پوشیدن احرام حج غلغله بود و روبروی هر حمام چند نفر ایستاده بودند  و ما به سختی توانستیم غسل نموده و حوله های احرام را با نیت احرام حج بر تن نماییم ، صحنه بسیار زیبایی بود اشک از دیدگان سرازیر و همه از این لحظه خود را در شرایط استثنایی که سال های سال منتظر آن بودند حس می کردند ، حج یعنی یعنی دل کندن از تمام مظاهر دنیا و تنها دو تکه حوله ، حج یعنی تاسی به امام سجاد  ع و  خدمت بی ریا و گمنام به بندگان خدا صرف نظر از رنگ و نژاد ، حج یعنی گم شدن در موج عظیم حاجیان  از کشورهای مختلف و به عبارتی قطره ای در یک دریا.
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_5
#نجف_زراعت_پیشه
#فرودگاه_جده
#میقات_جحفه
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی(4)

نجف زراعت پیشه
کارتهای شناسایی و پارچه های یک رنگ پوششی جهت شناسایی حجاج طی مراسم حج که نام و شماره کاروان روی آن چاپ شده بود در اختیار حجاج قرار داده شد که وضعیت خاص علامت پوششی از همان ابتدا به واسطه جنس پلاستیکی و گرمای مردادماه مورد استقبال قرار نگرفت . در پمپ بنزین نزدیک رامهرمز نماز را خوانده و با رسیدن به فرودگاه اهواز شاهد موج جمعیت در فرودگاه سالن انتظار بودیم به نحوی که به سختی جای نشستن در فرودگاه پیدا می‌شد ، حجت الاسلام سجادیان با پرواز شیراز و حجت الاسلام عابدی معین کاروان نیز از تهران همراه کاروان شدند؛ بلیت‌ها و کارت پرواز و کیف آویز گذرنامه در اختیار حجاج گذاشته شد به شدت برای حفاظت از آن سفارش شد 
 برای انجام بازرسی تمام توجه من برای حفاظت از باتری قلب و پیس میکر و نحوه عبور از آن بود ؛ کمربند ، کفش ،جوراب ، را بیرون آورده و هیچگونه شیئی نیز نباید در جیب می بود  در همین حین در کوچکی که در به سمت راست باز شد متوجه شدم که خواهرم نگران با تعدادی از اقوام و سایر وابستگان حجاج ایستاده که با تکان دادن دست خداحافظی نمودم و با خاموش نمودن سیستم الکترونیکی  و با انجام بازرسی بدنی به  سوی دیگر گیت رفتم و شروع به پوشیدن جوراب با کفش و کمربند بودم که دیدم یکی از ماموران ما را به پشت پرده صدا زد و از شغل و کار من پرسید چرا که مشاهده یک جوان در بین حجاج  تعجب برانگیز شده بود و یا سایر موارد و یا شاید با توجه به ممنون نمودن سفر نیروهای نظامی در حج امسال تست غربالگری داشته اند.

فرودگاه اهواز


با ورود هواپیمای سعودی که ظاهراً همه پروازهای حجاج خوزستان از آن صورت می‌گیرد گام بعدی به سمت آزمودن به سمت سرزمین وحی برداشته شد هواپیما از زمین بلند شده و آسمان ایران را ترک کرد و دو ساعت بعد زمانی که در فرودگاه جده به زمین نشست  هوا کاملا تاریک شده بود  در سالن انتظار مستقر و مدارک حجاج برای عبور از گیت بازرسی جده در اختیار گذاشته شد ، بعد از گرفتن وضو نماز جماعت به امامت آقای سجادی برگزار شد ، از دیوارهای شیشه‌ای آن عملیات انتقال حجاج از سایر کریدورهای مجاور با وضوح مشاهده می شد سرانجام دربهای سالن برای عزیمت به پای کنترل و گیت جده باز شد و به سمت سراشیبی پای گیت هدایت ‌شدیم ، حجاج کاروان ما در چند ستون آماده ارائه مدارک ،انگشت نگاری و عکس گرفتن شدند ؛ با توجه به به جوان بودن من و همچنین شرایط خاص جسمی خود را به ابتدای ستون اول رساندم تا در صورت معطلی و یا گیر دادن کاروان معطل نشود؛ با آغاز کار چهار انگشت راست را روی دستگاه گذاشته و ثبت شد و سپس انگشت های سبابه و بعد از آن ۸۰ سانت عقب در جایی که علامت یک پا روی زمین نقش بسته بود ساده و روبروی دوربین در بالا لحظاتی بدون حرکت ایستادم و با زدن مهر  و تایید به سمت انتهای سالن  به راه افتادم ؛ کل عملیات تایید گذرنامه و ویزا و همچنین انگشت نگاری و عکاسی به یک دقیقه طول نکشید کاری که خارج از تصور من با توجه به جو روانی و تبلیغات شدید بود و فکر می‌کردیم به شدت با ایجاد دردسر سبب معطلی ما می‌شوند حتی در گوشه ای از سالن واکسن مننژیت را به حجاج تزریق می کردند.
سالن بزرگ و درب های متعدد داشت و مراقبان که دستور به حرکت و خروج سالن را می‌دادند و در صورت خروج اشتباه از دربهای سالن ترانزیت  سبب سرگردانی حاجی و همچنین کاروان برای ساعت‌های متوالی می شد و در نهایت با آمدن تعداد دیگری از حجاج کاروان در گوشه‌ای جمع شده و با پیدا نمودن چمدان‌های کاروان که به صورت منظم در گوشه گذاشته بودند کمک کرده و آن را در اختیار حجاج گذاشتیم عملیات تایید مدارک حدود ۲ ساعت به طول کشید و در محوطه خارجی سالن ماموران امر به معروف عربستان مشغول توزیع رایگان کتب مربوط به عقاید وهابیت بودند و از داخل ایران با حجاج برای عدم تحویل آنها تذکر داده بودند در اینجا نیز آقایان صفری و چند نفر از دوستان مرتب به حجاج تذکر می‌دادند .
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_4
#فرودگاه_اهواز_جده
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی(3)

نجف زراعت پیشه
در همین زمان دکتر مظفری وظیفه‌ای را به من سپرد که تحمل سختی و هم ظرافت های مخصوص خودش را داشت و بعدها گفتم ای کاش به عهده نمی گرفتم چرا که بسیاری از وقت من را به خود اختصاص می داد ضمن اینکه سبب اما و اگرهایی در بین برخی حجاج شده بود و فکر می‌کردند که من از عوامل و خدمه کاروان می باشم که این دیدگاه حتی تا پایان مراسم حج نیز ادامه یافت جلسات حج با گرفتن عکس و فیلم از حجاج در حین توضیحات شرعی حاج آقا و مسئولین کاروان و همچنین دکتر و مدیر ساختمان کار مدیر ساختمان کاروان در تمامی لحظات از ابتدا تا پایان سفر مکه ادامه یافت و الان با نگاه به آرشیو خویش احساس رضایتمندی داشته و خدا را شکر می کنم.
برنامه ای برای کمک به مدیریت کاروان و حجاج با نام یاوران حجاج طراحی شده بود که من و تعدادی از حجاج با روحانی کاروان همکاری می نمودیم ، یاوران حجاج برای گروه بندی حجاج در جمع‌های ۵ نفره جهت ارتباط بهتر با با مدیریت و اطلاع رسانی در زمینه انجام امور حج  بود اما علی رغم تشکیل جلسه و توجیه در مرحله عمل و در طی سفر حج تمتع در مجموع نتوانست  به اهداف خویش دست یابد اما نتایج مثبت آن در شناسایی نیروهای خبره در بین حجاج و سپردن برخی امور به آنها کارساز بود .
هنگام عکس و فیلمبرداری از جلسات کاروان مطلبی ذهنم را فرا گرفته بود اکثریت افراد کاروان پیرمرد، پیرزن و افراد ناتوان بودند که ذهن من حادثه شبیه به منا را در ذهن خود بازسازی می نمود که در صورت این اتفاق چگونه می توان به آن ها کمک نموده و آن ها را جمع آوری نمود و این افکار ذهن من را مشوش نموده و حجی سخت و طاقت فرسا را پیش بینی می کردم هر چند دعای من انجام مراسم حج یا زیارت کربلا در شرایط غیر عادی بود شاید...... و صحنه های روبرو شدن با بحران و آسیبهای احتمالی در تمام وجودم را حس می کردم.
یک روز قبل از اعزام وسایل مورد نیاز خویش را در چمدان ها گذاشته تا به نمایندگان کاروان تحویل دهیم در چمدان ها گذاشته و آنها را به حسینیه فاطمه زهرا س به خود خدمه کاروان تحویل دادیم و به صورت منظم و مرتب در سالن پشتی در حسینیه چین شده بود این چمدان ها بارها بر اساس بر اساس سفارش مسئولین کاروان و پرهیز از آوردن موارد مشکوک بارها باز و بسته شده بود تا این وسایل بیرون آورده شود و قرار بود این چمدان ها یک روز قبل از اعزام حجاج به مکه معظمه توسط خدمه کاروان با یک کامیون جهت انجام امور بازرسی و بازبینی به فرودگاه اهواز برده تا در آنجا توسط نیروهای انتظامی اقدامات لازم صورت و بارها قبل از حجاج به عربستان منتقل شوند ؛ اعزام به جاده در تاریخ بیست و پنجم مهر ماه ۱۳۹۶ و قرار بود از اهواز با پروازهای سعودی به جده منتقل شویم محل تجمع و مسجد امام حسن عسکری ع پشت سپاه پاسداران بهبهان بود.در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۶ همراه حاج مرتضی وطنخواه به سمت محل استقرار اتوبوس ها به راه افتادیم کمی دیر شده بود و شلوغی جمعیت پیرامون اتوبوس های چهارگانه نیز مانع رسیدن سریع ، به سختی اتوبوس شماره یک را پیدا کرده و بعد از خداحافظی سوار شده و  گلایه دکتر به من که قرار بود شما سر موقع بیایید .

اعزام حجاج از شهرستان بهبهان کاروان 2015 دکتر مظفری 1396


 با توجه به اوضاع و جوانب حاکم بر روابط میان عربستان و ایران و حاکم بودن یک فضای بی اعتمادی و ترس و دلهره هم برای حجاج و هم بر خانواده ، مرتب با همدیگر روبوسی و خداحافظی(گویی که سفر بی بازگشت می باشد) می‌کردند و همین امر سبب تغییر و شلوغی بر اطراف و داخل اتوبوس شده بود اتوبوس های ۲ و ۳ و ۴ حرکت نمودند اما شماره یک که دکتر مسئول آن بود هنوز راه نیفتاده بود که پس از ۲۰ دقیقه با توجه به نقص فنی عنوان و یک اتوبوس جایگزین شده و با توجه به گرمای هوا و اذیت آزار ناشی از آن بر مشایعت کنندگان نهایتاً در ساعت ۱۱:۳۰ صبح راه افتادیم مسئله‌ای که این لحظات آغازین سفر مرا آزار داده و به شدت ذهنم را مشغول کرده بود شرایط خاص خاص برون و درون بود که بگذریم.... 
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_3
#فرودگاه_اهواز_جده
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی(2)

نجف زراعت پیشه
مجوز ثبت نام که در تاریخ بیست و ششم اردیبهشت ۹۶ صادر شده  شده بود در تاریخ ۳۱ اردیبهشت 1396 به بانک ملی مراجعه نموده و کل مبلغ ثبت نام به میزان یکصد و سی میلیون و پنجاه هزار ریال را به حساب سازمان حج و زیارت واریز نمودم، روال کار طی سال‌های گذشته بر این منوال بود که ابتدا تأییدیه پزشکی را  ارائه کرده و بعداً پول واریز می‌شد اما با توجه به شرایط سخت و تبلیغات وسیع منفی خارجی و داخلی و آثار ناشی از حادثه منا در سال ۹۴ در این سفر  ابتدا پول واریز شده و بعداً متقاضیان برای معاینات به پزشکان مربوطه برای تاییدیه معرفی می شدند و جالب اینکه هیچکدام از حجاج علی‌رغم وجود مشکلات جسمی به خصوص قلبی در این آزمون رد نشده‌اند.
 با مراجعه به دفتر زیارتی پیام هاجر آقای قلعه در خیابان شریعتی و اظهار نظر دکتر محمدحسنی و دکتر مظفری متوجه شدم که باید هفت خوان رستم را برای ارائه مجوز های پزشکی طی نمایم لذا با اخذ معرفی‌نامه به مطب دکتر خواجه پور متخصص قلب مراجعه کرده و پس از اکوکاردیوگرافی و تست ورزش نهایتاً مجوز بلااشکال بودن سفر صادر شد ؛ مدارک ثبت نام را به همراه آزمایش‌های مربوطه به دفتر زیارتی برده و با اخذ رسید ثبت نام اولیه نام من در کاروان زیارتی ۲۰۱۵ بهبهان با مدیریت دکتر ابوالقاسم مظفری و معاونت مهران خیاط و برادران خدمه حجت‌الله مصفر و افشین اسدیان صادر شد
به همراه برگه های داده شده لیست جلسات کاروان بود که در ۱۲ جلسه قرار بود در فاطمیه حضرت زهرا س واقع در کوچه دبیرستان شاهد باقرالعلوم در فلکه بیدبلند برگزار شود ، اولین جلسه در تاریخ چهارم خرداد ۹۶ برگزار شد قبل از آن برای مواجهه با روحانی کاروان محاسباتی داشتم که در صورت بی اعتنائی یا خدای ناکرده بی حرمتی نسبت به برخی مراجع تقلید از حضور در جلسات خودداری نموده و خود مسائل مربوط به حج را مطالعه نمایم اما صحبت های روحانی کاروان حاج آقا سجادیان و ارائه فرم مشخصات مراجع که همه آنها درون لیست بود دید من نسبت به او مثبت شده و عزم من برای حضور در جلسات جزم گردید ؛ این فرم شامل چهار ستون بود که در ستون اول مشخصات فردی حاجی نوشته می شود و در مقابل آن ستون دوم نام مرجع تقلید قبلی که احیاناً فوت نموده و مرجع تقلید فعلی یا همان بقاء بر تقلید آورده شده بود و در ستون چهارم هم نوع حذف که نایب یا وظیفه فردی باشد قید شده بود در فرم ارائه شده علاوه بر درخواست معرفی مرجع تقلید در ستونی درخواست اعلام نظر مسائل مورد نیاز حجاج برای آنها آورده شده بود در ضمن آدرس تلگرامی نیز برای کاروان جهت اطلاع از موارد مورد نیاز زائرین معرفی شده بود که در قبل و حین سفر بسیار کارساز بود .
به دلیل فرارسیدن ماه مبارک رمضان باقیمانده جلسات به بعد از ماه مبارک منتقل شد و دومین جلسه در تاریخ نهم تیرماه ۹۶ بود که از ساعت ۹ تا ۱۲ صبح برگزار شد سومین جلسه در پانزدهم تیرماه و ...... در تاریخ ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۶ مبلغ چهار میلیون و ۸۰ هزار ریال بابت قربانی حج تمتع به‌حساب حج و زیارت واریز شد تا پس از حضور در منی و انجام اعمال تشریق توسط نمایندگان کاروان در قربانگاه منی قربانی صورت پذیرد ؛ روزهای جلسه روزهای پر تب و تابی بود و هنوز کسی باور نمی کرد که با توجه به تنش ها و روابط ناپایدار ایران و عربستان در حالی که سفادت ما هم تعطیل بود سفر حج محقق شود.

 

جلسات آشنایی به مسایل حج تمتع کاروان 2015 شهرستان بهبهان


یک فضای بیم و امید بر آن حاکم بود برخی ترس داشتند و تعدادی در میانه جلسات برای انصراف به مدیریت کاروان مراجعه می‌کردند اما مدیر کاروان بر اساس سفارشات مدیران کل سازمان حج تمام هم و غم خود را برای منصرف نمودن آنها صرف می کرد در همین روزها یکی از دوستان و همسفران حج از مدیران و فرهنگیان و از سابقون انقلاب بود من را به کنار کشید و عنوان کرد که با توجه به وجود این فضا و تبلیغات وسیع خودی و بیگانه عاقبت این سفر چه می‌شود و من با لبخندی جواب دادم اتفاق خاصی نمی‌افتد یا می‌رویم و بهترین حج صورت می‌گیرد و یا با تعداد زیادی جنازه برمی‌گردیم که وی با چشمان از حدقه در آمده به من  نگریسته و سالن را ترک کرد.
 از همان جلسه اول متوجه شدم برای اعمال تشریق در عرفات و منی ظاهراً لیستی از طرف مدیر کاروان در حال تهیه شدن است که نام پیرمردها و پیرزن‌ها و افراد ناتوان برای انتقال با اتوبوس از عرفات تهیه شده و قرار است نام  من هم در آن نوشته شود که بلافاصله به دکتر مراجعه و سوال نمودم که اسم من در لیست نوشته نشود چرا که من قصد دارم تمام اعمال حج را به شخصه و بدون یاری و کمک دیگران انجام دهم و هنگامی که لبخند معنادار وی را مشاهده نمودم تهدید نمودم در صورت عدم رعایت این امر از حج تمتع انصراف داده و به حج نمی‌آیم.
#سفرنامه_حج_تمتع_2
#حج_تمتع_سال_۱۳۹۶
#کاروان_۲۰۱۵_دکتر_ابوالقاسم_مظفری
http://telegram.me/safeer59

سفر به سرزمین وحی(1)

نجف زراعت پیشه
سال ۱۳۹۵ به پایان رسید در حالی که وضعیت برگزاری حج سال جدید(1396ش)به دلیل حادثه منا در سال 1394ش و کشته شدن تعداد زیادی از حجاج در منی نامعلوم بود ، از دو هفته قبل از برگزاری حج سال 1394 ش با اطلاع از امکان رفتن جانبازان به حج بدون داشتن فیش حج  ثبت نام شده من در تب و تاب زمان فرارسیدن ایام اطلاع رسانی بودم و سر از پا نمی شناختم و این انتظار تا سال 1396 به طول کشید .
 اوایل سال ۹۶ بود که زمزمه احتمال راه‌اندازی حج تمتع  بر سر زبان ها افتاد ظاهراً سیستم و سازمان حج یا به دلیل محافظه کاری سیاسی یا فشار علما سعی نمود تا اختلاف اختلافات سیاسی دو کشور را در قضیه حجم دخالت ندهد و با اعزام حجاج به خانه خدا این ارتباط را بعد از یک سال توقف مجدداً وصل نمایند اما فضای بسیار ترسناک و ناامید کننده‌ای بود به طوری که اصلاً کسی فکر نمی کرد حج با این شرایط سخت و هجمه های همه جانبه از طرف فضای مجازی مسئولین ایران و حتی متدینین شامل ائمه جمعه تهران و مراکز استان‌ها و سایر را اندازی شود اما من عزم خویش را جزم کرده بودم که به هر نحوی شده امسال به سفر حج بروم و در این راه علیرغم مخالفت خانواده خویشان و دوستان و سایرین مرغ من یک پا داشت و گامهای اساسی را برداشتم.

مسجد النبی گنبد خضراء حج تمتع 1396


ایرادات و موانع بر سر راه سفر حجم از دو سو متوجه من بود ابتدا که من به دلیل شرایط  جسمی ناشی از شیمیایی و .... و وجود باتری در قلب یا پیس میکر از دید اطرافیان واجدین شرایط سفر نبودم و از جانب دیگر وجود تنش و بحران میان ایران و عربستان و قضیه داعش جزو  شرایط عمومی سفر بود و تلقی عموم این گونه بود که رفتن به این سفر به منزله کمک به دولت عربستان به عنوان مهمترین  حامی داعش بود
راضی نمودن این دو گروه مخالف بسیار سخت و بعضاً با مشکلات فراوانی همراه بود ، سرانجام در تاریخ بیست و ششم اردیبهشت1396 ش نزد برادر حسن برکت در بنیاد شهید و امور ایثارگران بهبهان رفته و تقاضای خویش را مطرح نمودم ظاهراً تعداد ۱۲۰ نفر از وابستگان شهدا و ایثارگران که فیش ثبت نام در دست داشته اند اما طی تماس تک به تک تلفنی وی با آنها همگی به دلایل مختلف از رفتن به سفر حج سرباز زده و عذر خواسته بودند و هنگامی که با اهواز تماس گرفته و موارد فوق با مسئول مربوطه مطرح شد از درخواست من برای اعزام به حج گفتند و علیرغم نداشتن فیش بلافاصله قبول کرده و مشخصات من برای صادر شدن برگه سهمیه بنیاد یا همان مجوز ثبت‌نام به اهواز فرستاده شد و من خوشحال و راضی برای تهیه پول جهت واریز به سمت منزل راهی شدم روزها به سختی برای من در حال گذر بود و دوست داشتم ایام حج فرا رسد.
#سفرنامه_حج_تمتع_1
#حج_تمتع_سال_۱۳۹۶
#کاروان_۲۰۱۵_دکتر_ابوالقاسم_مظفری
http://telegram.me/safeer59