نجف زراعت پیشه
اعتراض مدنی با شعار یا 4 یا بهبهان :
مخالفت برادران اعزامی بالا گرفت و حتی با دادن شعار یا 4 یا بهبهان سعی نمودند تا فرماندهان را مجبور به موافقت با رفتن آنها به گردان 4 نمایند اما فرماندهان تیپ مخالفت خویش را اعلام و حتی تهدید به برگشت آنان به شهرستان را نمودند که در نهایت با واسطه و رو زدن چند باره برخی برادران از جمله برادران محسن اکبری ،یوسف حمیدی و قربان دهدشت سرانجام و به سختی راضی شده و فردای آن روز به هنگام غروب همراه برادر محسن اکبری به محل گردان 4 به فرماندهی یوسف حمیدی، عبدالخالق اولادی (معروف به پدر اولادی) ، نوروز عباسیان، مصطفی زاده در مدرسه شهید قاضی طباطبایی آبادان آمدیم. گردان 4 که بعدها به گردان امام حسین ع معروف شد از سه گروهان تشکیل یافته بود که بخشی از آنها از نیروی آقاجاری و بقیه از بهبهان بودند این گردان چهارمین گردان از تیپ 15 امام حسن مجتبی (ع) می باشد که توسط سردار حسن درویش از رزمندگان شوش بنیانگذاری شده و هم اینک بهروز غلامی فرمانده می باشد.

مارد و آموزش آبی-خاکی(آمفی بی)
حضور ما در گردان 4 مصادف با آماده سازی نیروها برای شرکت در یک عملیات آبی- خاکی بود به همین خاطر در اولین گام نیروها را جهت آموزشهای آمفی (آبی- خاکی) به پادگان مارد آبادان اعزام کردند که آموزشهای سخت و فشرده آموزش شنا، پاروزنی، عبور از باتلاق، قایقرانی و حمله به ساحل در زمستان ، در فصل سرما و آبهای سرد کارون انجام گرفت که سرما سختی و خستگی آموزشها را تنها ایمان بچه ها و دوستی و صمیمیت حاکم بر آنها می توانست شیرین و تسهیل نماید به همراه گردان چهار تعداد 15 تن از نیروهای گردان دو که از اعزام و آموزش جا مانده بودند شامل جعفر دانشورپور،مجید محسنی و ...حضور داشتند.
آموزش هایی بسیار سخت که در تصور ما اصلاً نمی گنجید و به هیچ وجه قابل مقایسه با دوره آمادگی اعزام به جبهه نبود ؛ عبور از باتلاق و زمین های گلی باعث خستگی مفرط ما می شد به خصوص زمانی که روی زمین و داخل باتلاق می خوابیدیم تا دشمن فرضی ما را نبیند گام های مربیان بود که روی سینه و کمر ما رد می شد که هر آن باید منتظر شکسته شدن قفسه سینه و یا کمر می بودیم، بعد از اتمام آموزش دادن تکه ای مسقطی به ما توسط تدارکات باعث برگشت نیرو به بدن و رفع خستگی ما می شد به نحوی که هنوز مزه خوشمزه حلوا در زیر زبان ما می باشد.
علی رغم سردی هوا و بویژه در شب ما دست از شیطنت و فضولی برنمی داشتیم و همین امر سبب می شد تا مربیان برای تنبیه ما را به داخل آب کارون در زمستان سرد بیاندازند و هر چند گفته بودند که کارون به دلیل اتصال به خلیج فارس و کشتیرانی در آن دارای کوسه می باشد اما ما این حرفها را متوجه نمی شدیم و به هر بهانه ای با کارهای عجیب و غریب مربیان را مجبور به تنبیه کردن ما و انداختن در آبهای سرد مارد و کارون می نمودیم اما آن روزها در کنار بهترین بندگان خدا تحمل چنین سختی هایی قابل تحمل و حتی می توانم بگویم شیرین بود .
در این جا باید به غذای تدارکات طی دوره آموزشی اشاره کنم که به هر حال زمان جنگ و تحمل شرایط سخت است و باید انتظار کیفیت مطلوب در این لحظات را نداشت اما کم بود و با بچه ها به هر نوعی بود کنار می آمدیم اما دو وعده که طی آن غذای گردان و نیروها همبرگر و مرغ بود چشمتان روز بد نبیند تمام نیروها دچار اسهال شدید شدند که صف های طویل دستشویی نتوانست کفایت کند و به ناچار بچه ها به صحرا و بیابان روی آوردند که هنوز سبب خنده بچه ها می باشد به هر حال با بسیج امکانات بهداری تیپ در منطقه توانستند بیماری را به کنترل خویش در آورند. دوره آموزشی آبی – خاکی در مارد از تاریخ 30/10/62 تا 25/11/62 به طول کشید.
#قسمت_6
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
#آموزش_آبی_خاکی
#پادگان_آموزشی_مارد
http://telegram.me/safeer59