جنگ عراق علیه ایران هشت سال به درازا كشيد و اين مدت ركورد طولانيترين جنگ حتي طولانيتر از جنگ جهاني دوم در قرن بيستم را رقم زد. جنگي كه جغرافياي وقوع آن، گسترده و متنوع بود و در حالي كه در طول صدها كيلومتر مرز زميني رخ داد، اما محدود به زمين نبود و هوا و دريا و شهرها را هم در بر ميگرفت. نظامي و غيرنظامي را مورد هدف قرار ميداد.
در بكارگيري انواع سلاح هيچ نوع محدوديتي توسط دشمن رعايت نميشد. دشمن سلاح متعارف و نامتعارف (شيمیايي ـ ميكروبي) را در اختيار داشت و بدون محدديت بهكار ميگرفت و در صدد تجهيز به سلاح هستهاي هم بود. و در مقابل آن «سازمان رسمي و مسئول» مقابله كننده با اين تهاجم یعنی ارتش جمهوری اسلامی ایران به دلیل فرار یا اعدام شدن سران خائن آن و مشکلات ساختاری،آموزشی به تنهايي ناكارآمد بود. سازمان نوپاي سپاه پاسداران درگير در مقابله با ناامنكنندگان انقلاب در شهرها بود و در مراحل تاسیس بهسر ميبرد.
چرا 8 سال جنگ، را دفاع مقدس می نامیم؟ معنویت دفاع مقدس ناشی ازچیست؟
آيا اين تقدس معنايي الوهي به جنگ ميدهد و از اين منظر محتواي جنگ تبديل به دژ تسخيرناپذير و دستنيافتني ميگردد؟
در اين صورت دفاع مقدسي كه نقد ناپذير است، ميتواند عبرتآموز باشد؟ ميتواند ماندگاري را تضمين كند و تكرارپذيري تجارب موفق آن و اجتناب از تجارب ناموفق را درصورت وقوع معنا ببخشد؟ يا اینکه تنها به صورت كتاب مقدسي در كتابخانهاي فقط براي لمس و تبرك باقي ميماند.
اما اگر از اين مقدمه اين نتيجه را دريافت كنيم كه همه اينها به معناي آن است كه جنگ مقدس، نقدناپذير و مصون از نقص و خطاست، این هم خطاست. هر كس بر اين ادعا پاي بفشارد، حتي اگر از روي حسن نيت باشد، بايد بداند كه اين انديشه حتي با رفتار و عمل نقادانه رزمندگان در صحنه و بحبوحه جنگ نيز سازگار نبود و با آن نسبتي نداشته است. ضمن اینکه، اين گرايش و نظر، بيش از آن كه در خدمت جنگ و دفاع مقدس باشد جنگ را تبديل به يك امري مقدس همپايه و همسان با شأن و مقام و عالم اوليا و ملائك ميكند، نه بشر نيازمند الگو و اسوهپذيري. كتاب و معجزه رسولش (ص) براي هشدار نسبت به اين انحراف ميفرمايد (قل انما انا بشر مثلكم يوحي علي ...). شايد فضاي روحاني و معنوي در جنگ، اين قدسيسازي به شكلي ناشيانه را سبب شده باشد و منجر به اين برداشت ناصواب و ناقص و واژگونه كرده است.
معنويت دفاع مقدس و علل آن:
· تفسير امام از جنگ و علل آن صرفاً مادي و جهاني نبود. او جنگ را «الخير في ماوقع» تفسير ميكرد و اين تفسير تنها عبارتي زيبا نبود بلكه زيبايي عالمي ديگر را پيش مينهاد. در اين عالم و در اين جهان تفسيري، ارتباطي استوار و راسخ ميان رهبر و رزمندگان پديدار ميساخت و آن را محكم ميكرد. اين صميميت در ارتباط با همه اقشار جامعه نمايان بود و جنگ هم از اين تعامل صميمانه و معنوي بهره و سهم خود را ميبرد.
. جنگ، دفاع مقدس است از آن جهت كه دفاع درقبال تجاوز نامشروع عليه باورها، تاريخ، هويت و جغرافياي يك ملت آزاده بود.
· همه قدرت های جهانی در انگيزه صدام براي قلع و قم انقلاب اسلامي ايران همداستان و همراه بودند. رزمندگان فقط به خدا وصل ميشدند و تنها از او مدد می جستند، نداي قرآني را كه؛ «كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره بأذنالله» و اين نوع آيات ورد زبان آنان بود. و در بهخاك افتادن هر اسطورهاي از رزمندگان آيات جهاد را بدرقه آرامش ميساختند «ولاتحسبنالذين قتلوا فيسبلالله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» «فر حين بما اتاهم الله من»*
· «الناس علي دين ملوكهم» رهبري در جنگ قيادي بود نه سياقي، فرماندهان پيشتاز در جهاد و شهادت بودند و نه آمر و دستور دهنده صرف. اين فرهنگ از پادگانهاي آموزش تا خطوط مقدم نبرد مستولي بود. به همين دليل شمار فرماندهان شهيد كم نبود و بلكه پرشمار بود و گاهي هم به اين پيشتازي و شوق فرماندهان اشكال گرفته ميشد. اما تفوق اين فرهنگ در فرماندهان بود كه كلام آنان را نافذ ميكرد. زيرا صدق امر فرماندهان را رزمندگان در ميادين جنگ و پيشتازي در جهاد و شهادت در عمل آزموده بودند .(شمخانی،علی،چرا جنگ هشت ساله دفاع مقدس است،www.tebyan.net)
· فقدان تبعيض و ايدئولوژي حذف: متمردان و معترضان جنگ در سختترين شرايط حرفهاي خود را ميزدند ، شعار ميدادند، راهپيمايي ميكردند. اما بسياري از آنها در ركاب موافقان جنگ و مخالفان به آن اعتراض، شهيد شدند. هيچكس در جنگ حذف نميشد. هركس ميآمد، البته همه نميآمدند ولي هركس ميآمد، محترم بود و جا را براي هيچكس تنگ نميكرد. در انتخاب يگان حتيالامكان محصور نميشد. در انتخاب محل مانور ميل و علاقه آنها تعيين كننده بود. در شركت در خطشكني يا پشتيباني آزاد بودند و البته اين امور در يك نظام همافزا شكل ميگرفت. اين انعطاف و گشادي سينه و سعهي صدر آنهم در جنگ به حدي بود كه افرادي از استانهاي مختلف كه اينها با واحد استاني خود همخواني نداشتند ، ولي در كنار هم ميتوانستند باري از دوش جنگ بردارند. حذف نشدند تا فرصت ابراز وجود در سختيها پيدا كنند و البته متناسب با وضعيتشان مأموريتي به آنها محول ميشد. همزمان، بسيجي بودن نيز تعريف ميداني و عملياتي داشت؛ از امتيازي برخوردار نبود، نه در پي كارت پايان خدمت بود و نه استخدام رسمي، نه سهميه دانشگاهي. كادر فرماندهي هم نه در پي فرمانده شدن بود، نه درجه، نه مدال.
رزمندگان همه ميدانستند راه جهاد اصغر (جنگ) از جهاد اكبر (معارضه با نفس) ميگذرد و اين دو راه متفاوت و مستقل نيستند. آنكه در اين بزم مقربتر است جام بلا بيشترش ميدهند. اين نمادهای فرهنگی، جنگ را متمايز و برجسته ميساخت و از عالم خاكي به عالم آن جهاني ارتقاء و تعالي ميبخشيد. در اين جنگ ظاهر و باطن همساز بود و حاشيه و متن هم معنا و هم شكل؛ و همه اين رنجها و مرارتها و دشواريها بود كه بستر توليد فرهنگ بسيجي را فراهم ميساخت و فرهنگساز ميشد.
چون در سراسر جنگ، در طول و عرض آن و در جاي جاي سنگرهاي آن، اين فرهنگ و روحيه حاكم بود، جنگ توانست معادلات زميني قدرتهاي شرق و غرب را در صحنهي نبرد برهم زند و راهي ديگر بگشايد و از آن نيز فراتر رفت. فرهنگي را كه اين جنگ توليد ميكرد، از خطوط مقدم عبور ميكرد و تا به شهرها و محلهها گسترش مييافت. از كشور و مرزها عبور ميكرد تا حزبالله لبنان را شكل ميداد و لشكر بدر را در عراق از مجاهدين عراقي سامان ميداد و اينها سازمانهايي مبتني بر باورهاي مشترك با رزمندگان و نه مبتني بر مصالح مادي حركتهاي حق خواهانهي خود را ایجاد كردند.
اين فرهنگ بود كه يگانگي را رقم ميزد و نماز و لباس و كلام و كلاه فرمانده الگو ميشد و در عين حال بر هر فرماندهاي چون احساس فقر به دانستن و نياز به دعاي خيرخواهي ديگران چيره بود تا بينيازي، از رزمنده ساده روستايي و صفا و بيغشي او درس ميآموخت و خود رزمنده نوآموز ميشد. اين تعامل دوسويه، جنگ را از معركه صرف دشمنستيزي و عقب راندن متجاوز به مدرسه اخلاق و ادب و درس زندگي و تفسير حيات و فلسفه آفرينش تعالي ميبخشيد.
ضرورت های نقد جنگ
رزمندگان پايدار بر ارزشهاي دفاع مقدس پر از سؤال و مملو از پاسخاند.
رزمندگان با رعايت اين نكته و پيشتاز در آن كه ما بشريم و مفتخر به بشر بودنيم. اما در زمان مناسب تحت رهبري امام عادلي بهترين لحظات زندگي خويش را نه به اجبار كه به انتخاب در خدمت حضور در پيشاني دفاع و خطوط مقدم از انقلاب اسلامي نمودند. هم قادرند نسبت به علل اقدامات خويش توضيح دهند و در اين رابطه واهمهاي ندارند. هم بهدنبال صيقل دادن آن تجارب و رفع نواقص و معايب آن از اين رهگذر هستند. و هم نسبت به آن شرايط و حتي مقايسه آن شرايط با شرايط پس از جنگ تا به امروز ميتوانند سؤالاتي درخور خون شهيدان و نه به شكل تجارت سياسي و جناحي براي و در جهت پيشبرد اهداف انقلاب مطرح سازند ولي بايد اين نكته را اضافه كرد كه در انگيزه آناني كه امروز به قداست تمامعيار جنگ اصرار ميورزند و در اين امر نيز بعضاً صادقند ولي بعضي دلايل را در ميان سطور فكري آنها ميتوان ملاحظه كرد و دلايلي برشمرد كه متعارض با تقديس جنگ است؛ در حاليكه فرياد مقدس بودن جنگ ميزنند، ازجمله اينكه:
· نگاه از موضع امروز به موضوعي ديروزين؛ در اين نگاه تعريف نقشها يا حذف نقشها يا بزرگ و كوچك كردن نقشها و حوادث با نگيزه و مقاصد امروزي صورت ميگيرد.
· بيان نكاتي براي جبران فاصله ميان امروزيهايي كه منصبي دارند و نسبت به ديروزيها، در آن زمان بينقش يا كمنقشتر بودند.
· تقويت و تداوم رويكرد و نگاهي كه از چاپ كتاب و تهيه سيدي مبتني بر ديدگاه انتظار بر اساس تئوری های خودخواهانه و برداشت های سطحی که در صدد ساختن كلاهي از اين نمد است و تعميم دادن آن به جنگ.
· رقابت سازماني نیروهای رزمنده از سازمان های مختلف در چاپ وقايع جنگ به شكل عام و يا موردي.
راه حل : تنها راه دریافت درست و صحیح ارزش ها و مسائل در خصوص دفاع مقدس نقد منصفانه و عادلانه با توجه به چهار عامل زمان،مکان،شرایط حاکم و بی طرفی می باشد.