اعتراض مدنئ در جبهه
◄نجف زراعتپیشه
بیستم آذرماه سال 1362 بعد از دوبار تلاش ناموفق و در پیش گرفتن سیاست قهر و اعتصاب غذا سرانجام به هر سختی که بود توانستم مادرم را راضی کنم و با یک کاروان هفتاد نفره به سمت جبهه آبادان اعزام و به مقر یگان تیپ 15 آبی خاکی امام حسن مجتبی (ع) منتقل شدیم.
به دلیل کمبود جا، نیروهای اعزامی در اماکن عمومی مثل مدارس و دیگر ساختمانهای اداری خالی مستقر میشدند. محل اسکان ما در مدرسه امیرکبیر آبادان بود، روزهای اول تا مشخص شدن وضعیت ساماندهی و تقسیمبندی، از فرط بیکاری با پرسه زدن در اتاقها و دفتر مدرسه و سرک کشیدن به پروندههای دانش آموزان و چرخیدن در سطح شهر سعی میکردیم اوقات فراغت خودمان را پر کنیم. بعد از گذشت چند روز نیروها را به خط کردند و برادر صفر احمدی فرمانده گردان پنج (گردان ابوالفضل ع) اعلام کرد به دلیل تکمیل گردان چهار ما باید به گردان جدیدی كه ترکیبی از نيروهاي شوش و ديگر شهرهای استان خوزستان است ملحق شویم.
اما از همان ابتدا صدای اعتراض ما بلند شد و دو روز در حیاط مدرسه بهنوعی تحصن کردیم و با شعار یا گردان چهار یا بهبهان بر اعتراض مدنی برای تحقق خواستهمان پافشاری کردیم. اما اعتراض بیفایده بود و عبدالعلی بهروزی جانشین تیپ حتی به قیمت برگشت ما به بهبهان هم زیر بار نمیرفت!
با وساطت محسن اکبری، حجتالله اخلاص نیا و پدر اولادی، خواسته ما به اجابت رسید و پس از تقسیمبندی مجدد، نیروهای اعزامی از بهبهان به گردان 4 در مدرسه شهید قاضی طباطبایی آبادان منتقل و مستقر شدند و سپس در گروهان سوم به نام القارعه به فرماندهی حجتالله اخلاصنیا و محسناکبری تقسیم شدیم و با یک جابجایی دیگر و موافقت فرماندهان من به گروهان فلق به فرماندهی داوود دانایی و اکبر دهدار پیوستم.
پنجم اسفند 1362 دو ماه بعد از طی کردن دورهای آموزشی آبی خاکی، در کنار نیروهای لشکر 5 نصر خراسان در عملیات خیبر با بالگرد به جاده خندق اعزام و با نیروهای دشمن در محور العزیر نزدیک رودخانه دجله وارد یک نبرد سخت شدیم. نیروهای دشمن از هوا و زمین با تجهیزات پیشرفته بهطور کامل پشتیبانی میشدند. شدت نبرد به حدی سخت بود که در برخی نقاط به دلیل فاصله کم، دو طرف با پرتاب نارنجک دستی سعی میکردند ورق را به سمت خود برگردانند. با وجودی که ما هیچگونه حمایت پشتیبانی، تدارکاتی و تسلیحاتی نداشتیم اما مقاومت سرسختانه ما سبب شد تا نیروهای دشمن نتوانند محور العزیر را به تصرف در آوردند.
در ادامه درگیری، ساعتی از ظهر نگذشته بود که ابتدا خبر شهادت فرمانده شجاع گردان پنج، برادر صفر احمدی در حال شلیک با آر.پی.جی اعلام شد و در ادامه پاتکهای شدید دشمن یوسف حمیدی فرمانده گردان 4 نیز بر اثر شلیک مستقیم تانک موجی و زخمی شد که بهسختی توانستیم او را به عقب منتقل کنیم. نبرد ادامه داشت و در نیمههای شب یک گردان از لشکر نصر جایگزین نیروهای ما شد و توانستیم برای استراحت و ساماندهی مجدد به جاده خندق برگشتیم.
#بسیجی
#عملیات_خیبر
#شرق_دجله_العزیر
#گردان_امام_حسین_4
#گردان_ابوالفضل_5
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
http://telegram.me/safeer59
http://www.safeer.blogfa.com/