راوی: نجف زراعت پیشه
دو سال بعد نیز در بیمارستان ساسان تهران عصب انگشت دست چپ من توسط پرفسور نواب عمل شد که جزء سخت ترین عمل ها بود.  اصابت ترکش به گلویم که بیشتر احساسم گوگرد ناشی از انفجار نارنجکها بود را پیگیری نکردم چرا که او به من کاری نداشت من هم کاری به کارش نداشتم تا این که سال ها بعد ( سال 1396) زمانی که عکس opg  از فک ودندان ها برای دندانپزشکی گرفتم با تعجب شاهد جا خوش کردن ترکش فوق در زیر ناحیه گلو در ناحیه چپ فکم بودیم اما به دلیل همزیستی مسالمت آمیز کاری به همدیگر نداشته و نداریم.در سال 1367 در رشته جغرافیای طبیعی دانشگاه تهران قبول شدم که به دلیل شرایط خاص پایان جنگ و حساسیت اوضاع واحد با رفتن به دانشگاه مخالفت نموده و بعد از دو ترم تعویق ترم سرانجام در نیمه اول سال 1368 با گرفتن تسویه حساب به دانشجویی ستاد کل رفته و مشغول به تحصیل شدم.وضعیت ناشی از پایان جنگ ، اقتصاد ناسالم ، رزمندگان عصبی و سرخورده و رحلت امام همه و همه شرایط ناجوری را ترسیم نموده بود ، برخی شب ها را در ستاد کل در حسینیه می گذراندم و برخی شب ها را در خانه پسر دایی یا دوستم نبی ابوعلی  می گذراندم. شرایط سخت اسکان در تهران از تلخ ترین و سخت ترین خاطرات من است که بدون پارتی و فقدان سرمایه مجبور به طی شدن داشتم حتی برخی اوقات مجبور به فروش کوپن ............ هنوز خاطرات من از خیابان گرگان ، منطقه شادآباد و یافت آباد ، افسریه،پردیس آبعلی و .... در ذهنم رژه می رود
.با گرفتن خوابگاه مجردی با برادران محمدرضا غفوری از رزمندگان لشکر عاشورا ، امین علیمرادی از رزمندگان ملایر ، رضا اکبرپور برادر شهید از لار هم که گاهی اوقات مرتضی بهروز هم به ما می پیوست و دوران خوبی را سپری که این دوستی ها سال ها است  ادامه یافته است. در جمع ما و دوره دانشگاه سرداران ارشد دفاع مقدس هم بودند که برای ادامه تحصیل می آمدند و با هم ارتباط زیادی پیدا نمودیم که در بعضی روزهای تعطیل به همراه سردار باقری به ارتفاعات درکه یا گلگ چال رفته و نماز صبح را نیز در برگشت از ارتفاعات می خواندیم ضمن این که موقع امتحان برای مطالعه و کارهای تحقیقی به منزل برادران باقری یا پاکپور می رفتیم  تا توانستیم دوره کارشناسی دانشگاه تهران را طی نماییم.


 پس از قبولی ارشد جغرافیای سیاسی دانشگاه امام حسین ع با انتقال پرونده رسماً کادر دانشگاه شدم ، اکنون این دومین دوره گرفتن دانشجو در این مقطع بود و در دوره اول سردار صفوی و برخی دیگر از  کادر سپاه آن را گذرانده بودند و اکنون در این دوره افرادی نظیر برادران باغبان ، شمس ، کفاش جمشید ، محسن خیامی و ..... از ثمرات دعوت اساتید برتر دعوت شده برای گذراندن دوره کارشناسی ارشد داخلی بودیم و برای جلوگیری از مشکلاتی نظیر آمدن زنان اساتید مانتویی و ... کلاس ها به دفتر دانشگاه واقع در خیابان قدس شرقی منتقل شده بود و دوره از سال 1372 آغاز شد و تا 1377 به طول کشید و در طی آن توانستیم از محضر اساتیدی نظیر خانم میر حیدر و کولایی و آقایان دکتر عزتی ، کریمی پور، مجدآبادی ، زیبا کلام ، قاسمی و .... بهره ببریم که نقش زیادی در شکل گیری افکار و آینده من داشت ضمن این که همزمان در پژوهشکده علوم دفاعی و استراتژیک دانشگاه امام حسین نیز مشغول به کار شدم.
دوران دانشجویی شرایط سختی بود خانه مستاجری مشترک ، حقوق کم ، هزینه های بالا ، ایاب و ذهاب و هزینه های تحصیلی و ...همه و همه شرایط سختی بود که در این ایام با آنها دست و پنجه نرم می کردم و با خرید یک دستگاه موتور هوندا دست دوم به قیمت 140 هزار تومان رفت و آمدهای من راحت تر شد و توانستم بهتر به امور خانه و کار برسم. سالهای تحصیل در دانشگاه همراه با کار در پژوهشکده علوم دفاعی و استراتژیک بود که عملاً به عنوان یک کارگاه عملی تحقیق و پژوهش برای من به شمار می رفت ، شامل گروههای جنگ ، روابط بین الملل ، تاریخ ، جغرافیا ، جنگ روانی و سنجش از راه دور بود و از بهترین کارشناسان این عرصه که از برادران سپاهی بودند بهره می برد و اکثر سرداران و امرا به صورت مرتب بازید و جلسه داشتند و از قبل این روند ساختار من هم تکمیل می گرفت و با قرار گرفتن در گروه جغرافیا توانست به کارهای تحقیقی و پژوهشی خویش شکل دهم.در گروه جغرافیا که محل استقرار سرداران ارشد سپاه به خصوص پروژه ملی جغرافیای نظامی ایران بود در ابتدا مسئولیت دفتر و هماهنگی امور استان ها و جلسات پروژه را داشتم و در کنار آن به انجام کارهای پژوهشی می پرداختم.
#محدوده_روشن_91
#درمان_تحصیل_تحقیق
http://telegram.me/safeer59
http://www.safeer.blogfa.com