سفر به سرزمین وحی (8)
با پایان اعمال حج عمره تمتع به دلیل خستگی شدید به سمت هتل برگشته و بعد از خواندن نماز صبح در هتل ساعاتی را به استراحت پرداخته تا بتوانیم در شب دوم برای کمک به سالمندان و ناتوانان کاروان کمک رسانی نماییم ، در این لحظات انگار سالها دور از شامپو و خمیر دندان بودیم و بلافاصله با استحمام و مسواک از خجالت آنها بیرون آمدیم.
شب بعد به همراه مدیر ، خادمین کاروان اعم از روحانی کاروان ، روحانی معین و یاوران حجاج به محوطه روبروی بیت الله الحرام رفته تا با تقسیم بندی بتوانیم در انجام طواف و سعی صفی و مروه به سالمندان و بیماران یاری برسانیم ، با توجه به وجود تعداد ۸ عدد ویلچر در هتل و امکان استفاده ۸ نفر از اعضای کاروان به صورت رایگان از آنها باقی مانده حجاج ناتوان که حدود شانزده تن دیگر بودند باید هزینه کرایه ویلچر و رانندگان آنها که نفرات سعودی بودند را می پرداختند که با اعتراض یکی دو تن از حجاج در این زمینه روبرو و باعث ناراحتی در بین مدیران شدند که در جواب گفته شد قبلاً تذکرات لازم داده شده بود که برای کرایه ویلچر و انجام طواف و سعی باید مقداری ریال سعودی اضافه بر مخارج دیگر هم همراه بیاورند چرا که امکان ندارد به این میزان ویلچر رایگان تهیه کرده یا افرادی که فی سبیل الله و انجام آن اقدام نمایند؛به هر حال تقسیم بندی ها انجام شد و تا ساعتی از نیمه شب با کمک یاوران حجاج و مدیران و خدمه کاروان اعمال حج باقیمانده اعضای کاروان نیز انجام شد و با پایان به سمت هتل هدایت شدند الان وارد دومین روز شهریورماه شدهایم
وظیفه ما در آن شب کمک به انجام اعمال واجب سید موسوی از شهرستان لنده را به همراهی آقایان شکاری ،سبزیکار، بوعلی و ابوالقاسم عوضیان بود ، سیدموسوی بلند قد و دارای عصای بلند و قدرت راه رفتن نداشت و ما باید همراه او در انجام اعمال همکاری میکردیم ،با ورود به مطاف و قرار گرفتن روبروی گوشه حجرالاسود و به عنوان شروع تماس و گفتن توضیحات لازم قدمها را برای آغاز اعمال آغاز کردیم و در این لحظات سید با حلقه کردن دست به دور گردن و گرفتن بخش سینه چپ جایی ه باطری قلب من در آنجا قرار داشت به یکباره نفسم را دچار وقفه و شماره کرد که به سختی دست وی را پس زده و به حرکت ادامه دادیم ، دوست او به نام شکاری بلند قد و با مشخصه عینک دودی به چشم در کنار وی دست چپم حضور داشت و بقیه دوستان پشت سر بودند.
با وارد آمدن فشار جمعیت طواف کننده سیدموسوی با عصای خویش در تلاش برای کنار زدن آنها و فشار به جلو بود و من مجبور بودم او را متوقف و با توضیحات مانع تعرض به کسی شوم، او در همین لحظات با قربان صدقه رفتن به خدا و تعریف از خانه خدا به قصد بوسیدن و دست زدن به دیواره آن را داشت که به سختی توانستم با توضیحات ممنوع بودن مانع وی شوم ، دور دوم قصد چسبیدن و بوسیدن مقام حضرت ابراهیم را داشت که با توضیحات من به سختی مانع شدم و پس از ساعتی توانستم هفت دور طواف را به سلامتی طی کرده و بعد از آن پشت مقام حضرت ابراهیم دو رکعت نماز طواف را به جا آوریم ؛ بعد از کمی استراحت به سمت مسعی حرکت کرده و از کوه صفا سعی صفا و مروه را آغاز کردیم ، فضای مسعی اینجا بهتر بود هم میتوانستیم توقف و استراحت نماییم و هم آب بنوشیم هفت بار سعی صفا و مروه را میان خود و همراهان تقسیم کرده تا توانستیم ساعت ۳ نیمه شب آن را به پایان برسانیم ؛ با بیرون آمدن از مسعی و ورود به محوطه بیرونی بیت الله الحرام مستقر شدیم و در آنجا با جمعی از حجاج کاروان ، روحانی کاروان ،دکتر مظفری روبرو شدیم که با شنیدن ماجرای من و سید دکتر عصبانی شده و از روحانی کاروان آقای سجادی آن خواست به دلیل وضعیت جسمی من این کارها را به من واگذار نکند.
کاروان به سمت هتل رهسپار شد اما من و حاج نادر شهامت قصد ماندن و انجام طواف مجدد را داشتیم که روحانی کاروان طواف آقای مزارعی و یکی دیگر از حجاج را که با ویلچر انجام داده بود را برای انجام نیابت به من و حاج نادر سپرد که با انجام نماز اعمال آنها را به پایان به اتمام میرسید ؛ حقیقتش کمی با اکراه پذیرفتیم چون اولا خسته بودیم و ثانیا میخواستیم اندکی در حال هوای خودمان باشیم اما چه می شد کرد شاید انجام این کار اجرش کمتر از عبادات دیگر نباشد لذا به مطاف آمدیم و در موج جمعیت طواف کننده را به نیابت آغاز کردیم ؛ خدایا در دل شب ، راز نیاز در کنار بیت شریف جایی که پیامبر(ص) ، علی (ع) و ائمه هدی (ع) در اینجا گام برداشتند صفایی وصف نشدنی داشت
#نجف_زراعت_پیشه
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_8
#عمره_تمتع
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59