سفر به سرزمین وحی (22)
نجف زراعت پیشه
بیست و سوم ذی الحجه مصادف با بیست و سوم شهریور ماه ۹۶ به همراه حاج آقا و با پیشنهاد من با کرایه یک ماشین به سمت محل شهدای فخ واقع در خیابان شهدا و قبل تقاطع تنعیم قرار داشت و پس از پرس و جوی فراوان سرانجام موفق شدیم این قبرستان شهدای فخ که میان خانه های مسکونی و تجاری محاصره شده بود پیدا کرده و پس از زیارت و گرفتن عکس و فیلم به سمت قبرستان ابوطالب برویم که بدلیل مقارن بودن با اذان ظهر دربهای آن بسته شده بود و تنها از پشت میله ها توانستیم زیارت کنیم با برگشتن به هتل از راننده خواستیم که راس ساعت ۱۷ برای رفتن به حدی به حدیبیه به محل هتل مراجعه کنند برای همراه نمودن با چند نفر از حجاج صحبت نمودم اما موفق نشدم و از خیر آن گذشتم عصر به همراه حاج آقا سجادیان و حاج آقا عابدی با تاکسی فوق به سمت حدیبیه حرکت نمدیم راننده مقصد ما را اشتباهی فهمیده بود و به جای حدیبیه محل صلح پیامبر ص ما را به مرکز مکه و بازارهای حدیبیه آورده بود و زمانی که متوجه شدیم وقت گذشته بود و لذا برای نماز جماعت به مسجدالحرام رفتیم.با برگشت به هتل چمدان ها را بسته و در راهروها برای انتقال به مدینه گذاشتیم و سپس به مسجد الحرام رفته و پس از برگزاری محفل انس با قرآن به مطاف رفته و طواف مستحبی و نماز را به جا آورده ایم در برگشت به هتل به اتاق مدیر کاروان رفتیم که همه عوامل کاروان و حاج آقا حضور داشتند که دورهمی خوبی بود.
بیست و چهارم ذی الحجه 24 شهریور ماه ۹۶ صبح زود تنهایی به سمت قبرستان ابوطالب به تنهایی به راه افتادم و در آنجا در خلوت قبرستان به راحتی تا سینه کش کوه بالا رفته و از همه مناظر و مقابر خصوصاً از قبر عموی پیامبر حضرت ابوطالب و همسر گرامی پیامبر حضرت خدیجه کبری ع عکس و فیلم تهیه کردم ، بعد از آن بیرون آمدم یک دفعه با صدای عربی درون یک کانکس وحشت سرا پای وجودم را گرفت گفتم دلیل تهیه عکس از قبرستان و به خصوص در ورودی همه حافظه دوربین الان پاک میشود اما دیدم یک لیوان شربت با گیاه محلی تعارف نمود که بسیار گوارا بود در آن گرمای عجیب و غریب برگشته و درخواست گرفتن یک عکس نمودم که لبخند زمان با تعارف یک لیوان دیگر موافقت کرد.
در بازار جعفریه در مجاورت مسجد جن با اقلام متنوع سوغاتی دیدی زدم و پس از آن با گرفتن یک دبه ۵ لیتری و قیمت ۵ ریال سعودی آن را از آب زمزم پر کرده و به هتل برگشتم ، شب به بیت الله الحرام رفته و در برنامه محفل انس با قرآن با قرائت یک جزء توسط حجاج کاروان ادامه یافت و پس از آن دسته جمعی به مطاف رفته و دست جمعی و با راهبری حاج آقا با قرائت فرازهایی از دعای جوشن کبیر برگزار نمودیم لحظات نابی بود اشک از سر و روی همه سرازیر بود آخرین لحظات حضور ما در مکه این منزلگاه وحی بود به دیوار کعبه چسبیدم در حالی که چفیه را بر سر و صورتم کشیده بودم اشک پهنای صورتم را فرا گرفته بود از خداوند طلب حاجات همه را خواستم ...... در این وضعیت و حالت روحی و در شلوغی جمعیت دیدم یک نفر از پشت لباس من را می کشد دقیقاً مجاور درب بیت الله الحرام بودم زنی میانسال از من تقاضا داشت که عکسی از وی کنار درب بیت الله بگیرم هر چه به ذهنم فشار آوردم او را نشناختم عکس را گرفته و به طواف خویش ادامه دادم ؛ بعد از آن به طبقه چهارم و پشت بام رفتم ، عبادت و نماز شب در این لحظات آخرین ..... خدایا ممنون هستم که ما را پذیرفتی و به ما اجازه دادی در فضایی که رسول مکرم و معصومین ما زندگی کردند حضور پیدا کنیم .ساعاتی را در طبقه چهارم در حالی که به میله ها تکیه داده و به خانه خدا می نگریستم به خواب رفته و با اذان صبح بیدار شدم و با گرفتن وضو به صف نمازگزاران پیوستم و بعد از آن به هتل برگشتم .
بیست و پنجم ذی الحجه 25 شهریور ۹۶ پس از صرف صبحانه اندکی خوابیدم دیگر فرصت رفتن به بیت الله الحرام نبود و باید آماده حرکت به سمت شهر مدینه النبی رهسپار می شدیم ، ساعت ۱۳ با آمدن اتوبوسها مسیر ۴۸۰ کیلو متری با زمان ۶ ساعت به سمت مدینه آغاز شد ، برای خلوت و تنهایی خویش صندلیهای بوفه در آخر اتوبوس را انتخاب کردم که تنها آقای گشتاسبی نشسته بود هرچند سرد بود اما برای خلوت و تنهایی مناسب بود
#سفرنامه_حج_تمتع_1396_22
#ساختمان_ساعت
#عمره_مفرده
#کاروان_ابوالقاسم_مظفری_2015
http://telegram.me/safeer59