شیرزنان
◄اسماعیل دهدشتیان و لطف الله منادی
قبل از عملیات فتحالمبین در سال 1361برای اعزام در محوطه بسیج حاضر شدیم. من و غلامرضا فضلی نژاد داخل اتوبوس آبیرنگ پدر شمایلی کنار هم نشسته بودیم شیرزنی که بهشت برین جایش باد با غیرت خاصی فریاد میزد: فرزند من مال خداست، خدا داد به دست من. منم دادم به رضای خدا. برود به امید خدا. از غلامرضا پرسیدم این شیرزن و این مادر را میشناسی؟! گفت: مادر من است! به او گفتم: خوشا به حالت که چنین مادری داری و اینچنین تو را راهی جبهه میکند.
وقتی غلامرضا شهید شد، مادرش موقع تدفین با روحیه بالا جمعیت را کنار زد و وارد مزار او شد و پیشانی فرزندش را بوسید و با همان غیرت روز اعزام و با صدای بلند میگفت: خدا را شكر که فداي حسينت شدي. توکه از علیاکبر حسین بالاتر نیستی و مدام میگفت: شهادتت مبارك مادرجان. و با چنین جملات پرصلابتی فرزندش را به خاك سپرد و اینچنین برای دیگر مادرانی که آنجا بودند خود را الگو و جاودانه کرد.
#غلامرضا_فضلی_نژاد
#مادر_شهید
#فرهنگ_جبهه
http://telegram.me/safeer59