اعزام پنهانئ 


◄حسین کرم نسب
محمود راجي از جوانان بسيار خوش‌سیما، و مهربانی بود که به‌واسطه اخلاق نیکویش در دل بچه‌هاي جنگ و حتي خانواده و فاميل جايگاه خاصي داشت. پاییز سال 1362، به‌طور پنهاني جهت شركت در عمليات خيبر خود را به نیروهای آماده عملیات در آبادان رسانید.


خانواده او با پيگيري فراوان جای او را پيدا كرده و خود را به مدرسه شهيد اندرزگو محل استقرار نیروهای گردان 2 در آبادان می‌رسانند و از نگهباني تقاضاي ملاقات با او می‌کنند. محمود از همه‌جا بی‌خبر وقتي بيرون مدرسه می‌آید به‌طور ناغافل خانواده‌اش او را می‌گیرند و به‌زور سوار ماشين می‌کنند و حتي اجازه نمی‌دهند وسايلش را بردارد و با خود به بهبهان برمی‌گردانند!
چند روز بعد محمود در يك فرصت مناسب از دست خانواده فرار می‌کند و دوباره به جمع نیروهای گردان 2 سیدالشهدا (ع) پیوست و در عملیات خیبر در شرق دجله در مصاف عاشورایی و سخت در اولین اعزامش در اسفندماه 62 به شهادت رسید و پیکر مطهرش به دلیل شرایط سخت جنگي در کنار رودخانه دجله باقي ماند و 16 سال بعد در سال 78 توسط گروه تفحص پیکر او به همراه تعداد دیگری از هم‌رزمانش شناسایی و به بهبهان منتقل شد و با شکوه فراوان تشییع گردید.


#عملیات_خیبر
#گردان_سیدالشهدا
#شرق_دجله
#الصخره_البیضه
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
http://telegram.me/safeer59

اعزام پنهانی

راوی : حسین کرم نسب و حسن تقی زاده

محمود راجی بسیار خوش سیما و خوشرو بود و در خانواده راجی خیلی او را دوست داشته و احترام می نمودند ، محمود  بعد از شهید شدن هوشنگ راجی دلش هوای جبهه کرد. ولی خانواده به شدت مخالفت می کردند. آخرش هم بدون اینکه خانواده متوجه بشوند نام خود را برای اعزام به جبهه ثبت نمود .

پاییز سال 62 بود و در جریان اعزام خیبر به تیپ 15 امام حسن مجتبی ع جمعی گردان 2 قرار گرفت و مقر آنها نیز مدرسه شهید اندرزگو مجاور پترشیمی آبادان بود که بعد از آموزش های آبی خاکی در ساختار گردان قرار گرفت.

شهید محمود راجی عملیات خیبر شرق دجله

خانواده وی وقتی از اعزام پنهانی محمود مطلع شدند به تکاپو افتاده و آدرس تیپ و گردان را  را با زحمت فراوان پیدا کرده و چند نفر از اعضای خانواده با یک خودرو برای بازگرداندن محمود به خانه به طرف آبادان به راه افتادند .به مقر گردان که در مدرسه شهید اندرزگو بود رسیدند ضمن معرفی خود به دژبان که از بهبهان آمده و از اعضای خانواده  راجی می باشند و خواستار ملاقات با محمود شدند.

 دوستان محمود وی را صدا زده و به محض پدیدار شدن وی در آستانه در مدرسه اعضای خانواده چهار دست و پای او را گرفته و بدون این که منتظر ساک لباسها و وسایل وی بمانند او را در ماشین گذاشته  و به سمت بهبهان به راه افتادند و تلاش های محمود نیز برای راضی نمودن و برگشت به نزد نیروهای یگان بدون ثمر بود .

چند روز از این واقعه می گذرد و محمود منتظر فرصت مناسب می ماند و زمانی که اعضای خانواده فکر می کنند او از خیال رفتن به جبهه منصرف شده است  از منزل فرار کرده و به آبادان می رود و به جمع نیروهای گردان 2 یا سیدالشهدا ع می پیوندد و دقیقاً مصادف با آمادگی نیروها برای انتقال به منطقه عملیاتی خیبر می باشد.

در همین زمان اندک حضور در جمع  همرزمان در مدرسه شهید اندرزگو چهره تاثیرگذاری از وی در ذهن دوستان حک شده است و در گفتگو و خاطرات خویش به نیکی از وی یاد می کنند ، علاوه بر آن محمود راجی خیلی تمیز و مرتب بود و همیشه تمیزترین اتاق در مدرسه شهید اندرزگو اتاق او بود و پتوها تمیز و مرتب پهن شده بود.

محمود راجی به همراه همرزمان در عملیات خیبر در اسفند 1362 در هورالعظیم و شرق دجله شرکت می کند و در مصافی عاشورایی با دشمنان در اولین اعزام شهید شیرین شهادت را سر می کشد و پیکر مطهر وی نیز به دلیل شرایط محیطی منطقه و عقب نشینی در کنار دجله باقی می ماند. روحش شاد و یادش گرامی باد

#محمود_راجی

#هوشنگ_راجی

#عملیات_خیبر

#گردان_2_سیدالشهدا

 

http://telegram.me/safeer59

http://Www.Safeer.blogfa.com

https://www.aparat.com/najaf46