الهام
راوی : ابوالقاسم مظفری
"مصطفی بصری" جوانی با ایمان و خوش اخلاقی بود که بعنوان سرباز وظیفه در سپاه خدمت می کرد . مدتی با زنده یاد"رحمت الله قاسم پور"در امور مالی تیپ 15 امام حسن مجتبی (ع) انجام وظیفه می کرد . بعد از پایان خدمت سربازی هم به عنوان بسیجی در گردان های تیپ و لشکر 7 ولیعصر(عج) مشغول خدمت شد .
چند روز قبل از کربلای 5 با او راجع به این موضوع که خداوند کسانی را که فیض شهادت نصیبشان می کند هم گلچین و هم به آن ها الهام می کند صحبت مي كردم و به او اصرار کردم که وصیت نامه خودش را بنویسد. بعد از صحبت هاي من مصطفی گفت : برویم چفیه ام را با آب کانالی که پشت مقر بود بشوییم تا اگر مجروح شدم زخمم را با آن ببندم. مي گفت: اين آب مطهر است چون بسياري از بچه ها قبل از شهادت با اين آب وضو گرفته اند . رفتیم چفیه را شست و برگشتیم و در همان زمان اذان مغرب گفته شد. من که این حالت ملکوتی را در او ديدم حیفم آمد که فیضی نبرم و نماز مغرب و عشا را به او اقتدا نكنم.
اول صبح قبل اعزام به شلمچه به او گفتم : بالاخره وصیت نامه ات را نوشتی ؟ گفت : یکی دوخط نوشتم. به شلمچه رفتيم و درمنطقه پنج ضلعی مستقر شدیم . آن شب آخرین وداع من با مصطفی بود ، بین ما یک نگاه و لبخند عاشقانه ای حاكم شد . تنها چند ساعت بعد او به اوج رفت و به معبود رسید و آسماني شد . شروع وصيت نامه چند خطي اوكه بعد از شهادتش خواندم با این تك بيت لسان الغيب حافظ شيرازي بود : روز هجران و شب فرقت یار آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد.
#مصطفی_بصری
#عارفانه
#گردان_فتح
#لشکر_7_ولیعصر
#کربلای_5
#نهر_جاسم
http://telegram.me/safeer59