◄گمنام
برای آمدنش به جبهه ما را کلافه کرده بود و به همه التماس می‌کرد وقتی با اعزامش موافقت شد به خاطره علاقه‌ای که داشت او را به دوره مخابرات فرستادم، تا بی‌سیم‌چی شود.


پایان دوره که برگشت، به‌عنوان بی‌سیم‌چی به دسته خودم ملحق شد. در یکی از درگیری‌ها به دلیل شدت آتش سنگین دشمن وقتی همه ما زمین‌گیر شده بودیم، دیدم این نوجوان بی‌سیم روی دوشش نیست! فکر کردم از ترس آن را در مسیر انداخته است، گفتم: آقا مهدی پس بی‌سیم را چیکار کردی؟! با دست به زیر بدنش که روی آن خوابیده بود اشاره کرد و گفت: اینجاست! خواستم اگر زخمی و یا شهید شوم بی‌سیم سالم بماند و کس دیگری بتواند آن‌ را بردارد تا کار عملیات دچار مشکل نشود.


زبانم بند آمده بود، از این اندیشه و نگاه بلندی که با این سن و سال کم به امور جنگ داشت و این‌چنین روی اموال بیت‌المال حساس بود. سرانجام مهدی سحررو این نوجوان شجاع، مهربان و دوست داشتنی در عملیات رمضان در محور کوشک در 23 تیرماه 1361 به خیل دوستان شهیدش پیوست و جاودانه شد.


#مهدی_سحررو
#گردان_رعد_بهبهان
#تیپ_22_بعثت
#عملیات_رمضان
http://telegram.me/safeer59