راوی : غلامرضا دبیری
عملیات رمضان در تیرماه 61 ، درآخرین لحظات یک جنگ تمام عیار 24 ساعته ساعت ده صبح بود که جنگ تن به تن بين ما و نيروهاي بعثي شروع شد ، عراقی ها کمی عقب می رفتند و بعد از لحظه ای بر می گشتند . از 110 نفر گروهان ما فقط حدود 20 نفر زنده ماند و بقیه یا زخمی یا شهید شده بودند. درهمان لحظه خمپاره ای در 15 قدمی من منفجر شد ؛ دود و خاک سیاهی فضا را پر کرد و جایی دیده نمی شد.


درآن هنگام میان دود و خاک صدای نوای خوش اذان به گوشم رسید . دقت کردم دیدم يكي از همرزمان با وجود جراحات زیاد و خون ريزي اذان می گوید و تا "اشهد ان محمداً رسول الله (ص)" را ادامه داد و بعد خاموش شد. با کمک دوستان او را كه به شدت زخمي بود به عقب منتقل كرديم . بعد ازهشت ماه که به ملاقات برادر "نصرالله دهقان" که هر دو دست و یک پایش در آن عمليات قطع و پای دیگرش از ناحیه زانو خم نمی شد رفتيم ، وقتي جریان اذان گفتنش را سوال کردم گفت : وقتي به "اشهد ان محمدا رسول الله (ص)" رسیدم کسی بمن گفت اذان را قطع کن که زنده می مانی و من ادامه اذان را قطع كردم.


#نصرالله_دهقان
#عملیات_رمضان
#گردان_لیله_القدر
http://telegram.me/safeer59