عبدالکریم مسکنتی


سال 1359 با شروع جنگ جزو اولین نيروهايي بوديم كه به جبهه شوش اعزام و پس از ورود به منطقه در سنگر دیگر نيروهاي حاضر تقسيم شديم. به همراه جعفر عبدالهی به‌طور موقت در سنگر نيروهاي اصفهانی در کنار سنگر فرماندهی محور مرتضی صفاری و دیگر فرماندهان مستقر شديم. و برادر مهربان و میهمان‌نوازي بنام مصیب میزبان ما شد. منطقه پدافندی شوش از تپه‌های خاکی بهم پیوسته تشکیل شده بود و در پایین تپه‌ها سنگر‌های تجمعی و بالای آنها سنگر‌های نگهبانی قرار داشت.


پس از چند روز، تصميم گرفتيم براي نيروهاي بهبهان سنگر تجمعی درست کنیم كار را تقسيم كردیم و هر روز دو نفری به‌صورت نوبتی مشغول کار می‌شدیم. روز 22 بهمن 59 نوبت به من و جعفر رسيد. جعفر مشغول نگهباني شد و من شروع به حفر سنگر کردم، ساعت 4 عصر با صداي سوت و اصابت خمپاره‌ای سریع روی زمین درازکش شدم. چند لحظه بعد از فروكش كردن گردوخاک متاسفانه متوجه شدم ترکش از کلاه خُود جعفر رد شده و به سرش فرو رفته و به‌شدت خونريزي داشت، هیچ وسیله‌ای برای حمل او به عقب نبود! به‌ناچار او را روی پتویی گذاشتیم و به كمك دو نفر ديگر مسافت 500 متري تا رودخانه کرخه را دويديم، در بین راه جعفر با خُرخُر کردن داشت نفس‌های آخرش را می‌کشید!


وقتي به تن نحیف و لاغر و چهره نورانی و غرق به خون این جوان رعنا نگاه مي‌كردم همه خاطرات شوخ‌طبعی، تواضع، فروتني و كار و تلاش خالصانه او مرتب جلوي چشمانم بود و حالا می‌دیدم که چه عاشقانه و سبك‌بال دارد اين جهان خاكي را ترک مي‌كند. به رودخانه کرخه که رسیدیم او را سوار قایق کرديم و آن‌طرف با چشمانی پر از اشک، با آمبولانس راهی عقب کردیم. روز بعد خبر آسمانی شدنش را براي ما آوردند! جعفر عبداللهی اولین شهید بزرگوار شهر بهبهان در جبهه شوش بود و بعد از او یعقوب مقبلی معلم وارسته و با اخلاق دومین شهید‌ی بود که تنها سه روز بعد حضورش در این منطقه آسماني شد. مزار گرانقدر این دو شهيد بزرگوار در گلزار شهداي بهبهان در کنار هم قرار دارد.



#فرهنگ_جبهه
#جعفر_عبدالهی
#یعقوب_مقبلی
#عبدالکریم_مسکنتی
#شوش_شهر_شهیدان_گمنام
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/safeer59