حنابندان


◄حسین کرم نسب
سال 1362 بعد از پایان دوره آبی خاکی مربیان و تکاوران نیروی دریایی ارتش در بندرانزلی، بچه‌هاي بهبهان با همت اكبر بركت رضايي یک مراسم حنابندان راه انداختیم و هر كس از راه می‌رسید او را به زور می‌گرفتیم و سرش را حنا مي‌گذاشتيم! مربي شنا كه از سروصدای بچه‌ها ناراحت شده بود آمد تذكر بدهد يك مرتبه اکبر بركت او را گرفت و يك مشت حنا روي سرش گذاشت! ديگر حرفي برايش نمانده بود و همه کلی خندیدیم، آن شب پر شد از خاطرات بسیار خوب، در کنار دوستان و هم‌رزمانی که در عملیات‌های بعد بسیاری از آنها به شهادت رسیدند.

#فرهنگ_جبهه
#حنابندان
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
#طنز_جبهه
http://telegram.me/safeer59

محدوده روشن : 24

به سر رسیدن انتظار و استشمام بوی عملیات :

بعد از آموزش های مختلف و گوناگون و آمادگی های جسمانی طی ماههای گذشته بر اساس برنامه های کیفی سازی برادر حسین ،در تاریخ 17اسفند 1363 بود که نیروهای رزمی شامل گروهان ها و واحدهای مختلف را با دادن تجهیزات و وسایل انفرادی آماده عملیات نموده و شور و ولوله خاصی در میان رزمندگان در سایت خیبر به راه افتاد که وصف ان در اختیار قلم نیست و از عهده آن خارج است.

شب به یاد ماندنی بدر :

شب در داخل حسینیه سایت خیبر حال و هوای دیگری حاکم بود  البته من به دلایل روحیه خاصی که از آن زمان که تا کنون ادامه دارد از حضور در جمع هایی که افراد معروف را آورده و شلوغی و گرمی جلسات به خاطر نام مجری یا سخنران بوده گریزان بوده و سعی نموده ام در جاهای پرت و غیر معروف کار و وظیفه خود را انجام دهم ؛ رزمندگان مشغول سینه زنی و عزاداری بودندکه برادر کویتی پور به آن فضا شور دیگری داده بود و با نوحه معروف خویش که بعدها فیلم آن را مشاهده کردم که عنوان می کرد زائرم من زائرم ... ؛ اما حواشی مراسم را از بیرون حسینیه می توانستم مشاهده نمایم.

فضای معنوی خوبی را در حسینیه حاکم کرده بود هنوز قیافه شهدایی که بعدا در عملات بدر به شهادت رسیدند در خاطرم است شهید حبیب اله دیم با چنان با چنان اخلاص و گریه های مکرر و سوزناک به سینه خود می زد در حالیکه بیشتر اوقات نیز چفیه را به سر و روی خود می انداخت تا کسی او را نشناسد و تضرعش گمنام باقی بماند، شهید ابراهیم نیک پور، محمدرضا حسنی زاده، حمید پور سعید، عظیم یوسفوند و... که چهره شان همیشه در خاطر و ذهن من باقی می ماند.

بعد سینه زنی و عزاداری صحبت های برادر کلاه کج فرمانده تیپ 15 امام حسن مجتبی(ع) شور دیگری به جمع رزمندگان داده و اعلام عملیات آتی و منطقه مهم عملیاتی تیپ و چگونگی رفتار رزمندگان تیپ با دشمن باعث تهییج آنها و آمادگی دو چندان آنان شد به طوری که من وضعیتی پرشور با آمادگش نیروها تا کنون به این درجه ندیده بودم .

لحظه شماری :

بعد از اتمام مراسم در ساعات پایانی شب، شروع به جمع آوری وسایل خویش جهت تحویل به  واحد تعاون نموده زیرا قبل عملیات بچه ها کلیه وسایل شخصر را درون ساک های خود گذاشته و تحویل می دادند تا در پایان عملیات عده ای با دست خود ساکهای وسایل شخصی را تحویل گرفته و برخی که زخمی شده و یا به فیض شهادت می رسیدند توسط برادران تعاون وسایل آنها به خانواده هایشان تحویل داده می شد.

برخی بچه ها نیز به نوشتن وصیت نامه یا تکمیل آن پرداختند و آخرین وصایا و صحبتهای خویش را با خانواده ودوستانشان انجام دادند ضمن اینکه فضای حسینیه سایت و تپه  های اطراف بخصوص تپه عرفان در آن شب دیدنی و تماشایی بود ، به ضجه و عبادت کسانی که تا چند ساعت دیگر عازم رزم بی امان با دشمن شده و تعدادی نیز به شهادت می رسند... خواب در آن شب معنایی نداشت و تا نزدیکی های صبح برادران رزمنده هر کدام به کاری مشغول بودند.

آن شب مراسم حنابندان که جز سنتهای رایج در جنوب است در بین برادران اجرا شد و سرخی ناشی از رنگ حنا با خون برخی برادران در عملیات به هم پیوند خورد. در میدان صبحگاه تیپ طاق نصرتی ایجاد شده بود تا برادران هنگام عازم شدن به سمت منطقه عملیاتی از زیر آن عبور نمایند و عکس و فیلم های موجود از لحظات عبور رزمندگان به سمت منطقه عملیاتی زمستان 63 هنوز برای هر بیننده ای غرور آفرین و خاطره انگیز می باشد .

آمادگی نیروها برای اعزام به منطقه عملیاتی بدر

عزیمت به منطقه عملیاتی بدر :

صبح ساعت 8 مورخ 18/12/63 گردانهای امام حسین(ع) و ذوالفقار پس از مراسمی که در ان جاج نعمت اله سعیدی فرمانده واحد طرح و عملیات تیپ سخنران و توجیه کننده برادران نسبت به منطقه عملیات بود سوار اتوبوسها شده و بعد از ما نیز سایر  گروهانها به ترتیب با اتوبوس ها عازم منطقه شط علی شدند ، اولین بار بود که نیروها را در روشنایی روز و از میان مردم منطقه که طبیعتاً می توانست دربرگیرنده خبرچین های دشمن و جاسوسان آن هم باشد صورت می گرفت.

#محدوده_روشن_24

#نجف_زراعت_پیشه

#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی

#حنابندان_شب_عملیات

#منطقه_عملیات_بدر

http://telegram.me/safeer59

پاهای حنایی

راوی : حسن تقی زاده
بهار یا تابستان 1364 بود در پدافندی عملیات بدر در هورالهویزه سردار یدالله مواساتی فرمانده گروهان*** و من معاونش بودم و باتوجه به استقرار پاسگاه های مختلف روبروی دشمن و داشتن فواصل زیاد نیاز به سرکشی و بازدید مستمر از جانب مسئولان برای رفع نیازمندی ها و مدیریت بهتر محور عملیاتی بود.
در یکی از روزها که برای سرکشی به پاسگاه های پدافندی خط مقدم با قایق جلو رفته بودم در آبراه اصلی هور حین سرکشی یک جفت پای حنایی را مشاهده نمودم که  مانند ضد هوایی دو لول به سمت اسمان جلوی قایقی که از روبرو می آمد و به سرعت از مقابل ما رد شد و فرصت شناسایی فرد فوق با پاهای حنایی که کف قایق خوابیده بود نشدم .
 به سرکشی از پاسگاه ها ادامه داده و در آخر به محل پاسگاه فرماندهی برگشتم ، وقتی رسیدم متوجه شدم که انگاری اوضاع مقر فرماندهی عادی نیست،به جواد مرنیا که پرسنلی گروهان بود گفتم: چی شده؟ یدالله کجاست؟ گفت: یه خمپاره  کنار پاسگاه اصابت و بر اثر انفجار  ترکش به ران یدالله فرمانده زخمی شده و او را برای درمان به عقب فرستادیم ،گفتم : پس آن پاهای حنایی که از قایق مثل ضد هوایی زده بود بیرون مال یدالله بود؟ 
جواد گفت: آره ، بعد گفت: به زیر پوش و تی شرت شخصی که روی طناب برای خشک شدن انداختی نگاه کن، نگاه کردم ، سوراخ سوراخ شده بود ،گفت: خوب شد تنت نبود و گرنه خودت هم آبکش شده بودی و کلی خندیدیم ، خمپاره صد و بیست کنار پاسگاه خورده  و کچلی بزرگی در نیزارهای کنار پاسگاه ایجاد کرده بود .

سرداران یدالله مواساتی و حسن تقی زاده


*** در راستای تخصصی شدن تیپ و جایگزینی کیفیت و مهارت نیروها به جای کمیت زیاد ، ساختار گردان های رزمی تیپ از گردان به گروهان تغییر یافته بود.
#هورالعظیم
#تیپ15_امام_حسن_مجتبی
#حسن_تقی_زاده
http://telegram.me/safeer59
http://Www.Safeer.blogfa.com
https://www.aparat.com/najaf46

 

حنابندان

 شب قبل از حرکت نیروها به سمت خط مقدم و منطقه عملیاتی شب خوشحالی و شور و شعف رزمندگان محسوب می شد گویی که به مراسم جشن و سرور و دامادی می روند و براساس آداب و رسومی که در بین مردم و خصوصاً مردم جنوب کشور رایج است یک شب قبل از عروسی و دامادی جشنی را تحت عنوان حنابندان برگزار می کنند و در آن مراسم که با جشن و پایکوبی همراه می باشد نزدیکان عروس و داماد به حاضران در مجلس صله و هدیه می دهند.

در جبهه و قبل از عملیات نیز که رزمندگان شهادت و رسیدن به محبوب را در چند قدمی خویش می بینند با تمام وجود می خواهند با آمادگی کامل به دیدار معشوق بروند که در این بین نوشتن وصیت نامه و ادای دین و پرداخت حق الناس از مهمترین کارهای آنها به شمار می رفت و در مرحله بعد به وارستگی ظاهری خود پرداخته که از جمله آنها غسل شهادت و مراسم حنابندان می باشد که طی آن با گذاشتن حنا به دست ، پا و سر اوج رضایت و خشنودی خویش را آغاز عملیات نشان می دادند . پودر حنا که در بین مردم به مهریه حضرت فاطمه زهرا(س) شهرت دارد از برگ درختی به همین نام تهیه می شود که پس از آسیاب شدن با مقداری آب خیس شده و جهت تثبیت خواص آن مدتی صبر کرده و سپس توسط افرادی مشخص مراسم حنابندان همراه با  شکر خداوند و اشعار شاد اجرا می شود البته حنا بندان جبهه در شب قبل از عملیات با مراسم حنا بندان عروسی های رایج در پشت جبهه تفاوت های زیادی داشت . رزمندگان قبل از گذاشتن حنا غسل شهادت نموده و برخی نیز جهت ادای نماز شب ، وضوگرفته تا پوشش حنا سبب سلب توفیق نماز شب نشود . تازه داماد های بزم جبهه ، این مراسم را مقدمه دیدار محبوب محسوب کرده و با این نیت که می خواهند شهید شوند و به معشوق واقعی برسند مراسم را برگزار می کردند . سرخی حنا نیز یاد آور سرخی خون یاران سیدالشهدا (ع) در صحرای نینوا بود و با این وصف شب حنا بندان رزمندگان در جبهه با صدای خنده و شادی شان را نمی توان با مورد دیگری از شادی های مرسوم مقایسه کرد.

در جریان حنا گذاشتن که در آن افراد مجرد در اولویت بودند ، فضای اردوگاه آکنده از خنده و شوخی بود که صدای آن تا صدها متر آنطرف تر می رفت و برخی نیز که نسبت به بو یا رنگ حنا حساسیت داشتند ازترکش های حنا که توسط همرزمان پرتاب می شد بی نصیب نمی شدند و در این بین گاهی اوقات ادوات و سلاح ها نیز از این حنا بی نصیب نبودند.

رزمندگان بعداز حنا بستن و در فضای آرامش و سکوتی که پس از مراسم حنا گذاشتن ایجاد شده بود به همدیگر نگاه می کردند چرا که می دانستند برخی از آنان تنها یک شب دیگر در کنار هم بوده و برخی از دوستان آنان طی عملیات با ربودن گوی سبقت از همرزمان به معبود و عشق واقعی خویش رسیده و با پیوستن به قافله شهدا اجر مجاهدت ها و جهاد خویش را از خداوند متعال دریافت می نمایند .

حنابندان

 

با آغاز عملیات بسیاری از رزمندگان با ریخته شدن خونشان بر سر و صورت و دست و پا رنگ حنا در مقابل رنگ خون دیگر جلوه ای نداشته و با خضاب مجدد بدن و سر و صورت که این بار با خون انجام می شد به دیدار دوست و معبود واقعی خویش رهسپار می گردیدند. (زراعت پیشه،نجف،1391،اولین تیپ: :نگاهی به عملکرد تیپ ۱۵ آبی خاکی امام حسن مجتبی ع در دفاع مقدس)

 

حنابندان

شب قبل از حرکت نیروها به سمت خط مقدم و منطقه عملیاتی شب خوشحالی و شور و شعف رزمندگان محسوب می شد گویی که به مراسم جشن و سرور و دامادی می روند و براساس آداب و رسومی که در بین مردم و خصوصاً مردم جنوب کشور رایج است یک شب قبل از عروسی و دامادی جشنی را تحت عنوان حنابندان برگزار می کنند و در آن مراسم که با جشن و پایکوبی همراه می باشد نزدیکان عروس و داماد به حاضران در مجلس صله و هدیه می دهند.

 جشن حنابندان قبل از آغاز عملیات

جشن حنابندان در جبهه های حق علیه باطل

در جبهه و قبل از عملیات نیز که رزمندگان شهادت و رسیدن به محبوب را در چند قدمی خویش می بینند با تمام وجود می خواهند با آمادگی کامل به دیدار معشوق بروند که در این بین نوشتن وصیت نامه و ادای دین و پرداخت حق الناس از مهمترین کارهای آنها به شمار می رفت و در مرحله بعد به وارستگی ظاهری خود پرداخته که از جمله آنها غسل شهادت و مراسم حنابندان می باشد که طی آن با گذاشتن حنا به دست ، پا و سر اوج رضایت و خشنودی خویش را آغاز عملیات نشان می دادند . پودر حنا که در بین مردم به مهریه حضرت فاطمه زهرا(س) شهرت دارد از برگ درختی به همین نام تهیه می شود که پس از آسیاب شدن با مقداری آب خیس شده و جهت تثبیت خواص آن مدتی صبر کرده و سپس توسط افرادی مشخص مراسم حنابندان همراه با  شکر خداوند و اشعار شاد اجرا می شود البته حنا بندان جبهه در شب قبل از عملیات با مراسم حنا بندان عروسی های رایج در پشت جبهه تفاوت های زیادی داشت . رزمندگان قبل از گذاشتن حنا غسل شهادت نموده و برخی نیز جهت ادای نماز شب ، وضوگرفته تا پوشش حنا سبب سلب توفیق نماز شب نشود . تازه داماد های بزم جبهه ، این مراسم را مقدمه دیدار محبوب محسوب کرده و با این نیت که می خواهند شهید شوند و به معشوق واقعی برسند مراسم را برگزار می کردند . سرخی حنا نیز یاد آور سرخی خون یاران سیدالشهدا (ع) در صحرای نینوا بود و با این وصف شب حنا بندان رزمندگان در جبهه با صدای خنده و شادی شان را نمی توان با مورد دیگری از شادی های مرسوم مقایسه کرد.

در جریان حنا گذاشتن که در آن افراد مجرد در اولویت بودند ، فضای اردوگاه آکنده از خنده و شوخی بود که صدای آن تا صدها متر آنطرف تر می رفت و برخی نیز که نسبت به بو یا رنگ حنا حساسیت داشتند ازترکش های حنا که توسط همرزمان پرتاب می شد بی نصیب نمی شدند و در این بین گاهی اوقات ادوات و سلاح ها نیز از این حنا بی نصیب نبودند.

رزمندگان بعداز حنا بستن و در فضای آرامش و سکوتی که پس از مراسم حنا گذاشتن ایجاد شده بود به همدیگر نگاه می کردند چرا که می دانستند برخی از آنان تنها یک شب دیگر در کنار هم بوده و برخی از دوستان آنان طی عملیات با ربودن گوی سبقت از همرزمان به معبود و عشق واقعی خویش رسیده و با پیوستن به قافله شهدا اجر مجاهدت ها و جهاد خویش را از خداوند متعال دریافت می نمایند .

با آغاز عملیات بسیاری از رزمندگان با ریخته شدن خونشان بر سر و صورت و دست و پا رنگ حنا در مقابل رنگ خون دیگر جلوه ای نداشته و با خضاب مجدد بدن و سر و صورت که این بار با خون انجام می شد به دیدار دوست و معبود واقعی خویش رهسپار می گردیدند.(زراعت پیشه،نجف،1391،اولین تیپ: :نگاهی به عملکرد تیپ ۱۵ آبی خاکی امام حسن مجتبی ع در دفاع مقدس)