راوی: عزیز رنجبر
در عملیات بدر "حبیب الله شمایلی " با اصابت ترکش خمپاره شصت از ناحیه پا مجروح و ساق پايش کاملاً جدا شده بود . بچه ها او را به آرامی به عقب منتقل كردند. آرام بود و صبور و چیزی نمی گفت . یکی از فرماندهان ما بنام "شکرالله نخعی" مرا مأمور کرد که به تهران بروم تا هر طور شده نگذارم پای حبیب الله را قطع کنند و من خودم را سريع به بیمارستان ساسان در تهران رساندم.


وارد اتاق كه شدم "محمود کاوه" فرمانده لشكر وي‍ژه شهداي سپاه كه از ناحيه شكم زخمي بود در همان اتاق و در كنار تخت حبيب الله بستري بود. چند روزی پزشکان روی پای حبیب الله کار کردند تا توانستند پایش را پیوند بزنند. حبیب الله هميشه دوست داشت يك بسیجی باشد و حاضر نمي شد به عضويت سپاه در آيد ؛ حتی چند بار آقای نخعی فرمانده سپاه بهبهان برای او لباس فرم سپاه فرستاد که تن کند اما او قبول نمی کرد و می گفت: ما در خدمت دوستان هستیم.


بعد از عمليات خيبر پس از شهادت "عبدالعلی بهروزی" و "خداداد اندامی" كه به عنوان فرماندهان بسيار مجرب جبهه بودند ، یک شب من و برادر نخعی و شخص دیگری به منزل او رفتیم. برادرنخعی از او خواست تا با توجه به شهادت برادران "بهروزی" و"اندامی" و به منظور جلوگیری از تجزیه تیپ و تفرق بچه ها عضویت درسپاه را بپذیرند. حبیب الله هم به اصرار قبول کرد و قرار شد تا من مقدمات عضویت او را فراهم کنم. ظرف یکی دو روز با پذیرش سپاه هماهنگ شد و او پاسدار رسمی شد . یک روز بعد از آمدنش از جبهه وقتی برای دیدار با او به منزلش رفتم ، خانم حبیب الله كه مشغول پذیرایی از ما بود گفت: الان هشت ماهي است که حقوق حبيب الله از بانک قطع شده و بانك درخواست مراجعت به محل خدمتش را مطرح كرده وتداوم حقوق و برقراری مجدد آن را منوط به برگشت او به محل خدمت كرده است. اما با وجودی که چندین ماه از قطع حقوق او می گذشت و فشار بسیاری روی زندگیش بود حبيب الله با خنده گفت: چيز مهمي نیست انشاالله درست مي شود. فردای آن روز موضوع را به برادر نخعی اطلاع دادم. ایشان هم پیگیری سفت و سختی کرد ولی مسئولین بانک مرکزی تهران زیر بار نمی رفتند و شرط برقراری حقوق را برگشت به کارشمایلی گذاشتند.


زمانی که حبیب الله در عملیات بدر مجروح شده بود و در بیمارستان ساسان بستری بود، مسئولین بانک ‌مرکزی تهران به اين موضوع پي بردند ، یک روز عصر با تاج گل و شیرینی به ملاقات او آمدند. هر کس به نحوی به او عرض ارادت می کرد و قربان صدقه اش می رفت و زبان به تمجید او می گشود. آخر سر مسئولین بانک از حبیب الله درخواست کردند که اگر کاری دارد بگوید تا با کمال میل برایش انجام بدهند. حبیب الله که تا آن لحظه ساکت بود، گفت: فقط اگر زحمتي نيست دستور دهید تا مأموریت مرا در سپاه تمدید و حقوقم که ۸ ماه است آن را قطع کرده اند پرداخت آن به جريان بيفتد. مسئولین بانک به پَتُ مَت افتادند و قول دادند که این کار، انجام خواهد شد . سرانجام پس از پیگیری فروان چند ماه بعد حقوق حبیب الله وصل شد.


اين سردار بزرگ اصلاً در قيد بند مال دنيا نبود و حتي عدم دريافت حقوق ماهيانه به مدت تقريبا يك سال براي امرار و معاش خانواده هم هيچگاه باعث نشد كه كوچكترين خللي از تلاش او براي دفاع از سرزمين و وطنش كم كند و در اين راه جان را هم در كف اخلاص گذاشت و سرانجام این فرمانده شجاع درتاریخ ۷ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ درمنطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


#حبیب_الله_شمایلی
#سنگ_صبور_رزمندگان_بهبهان
#فرهنگ_جبهه
http://telegram.me/safeer59