محور ملاقه یا سبیل گربه در نهر جاسم شلمچه

راوی :حسن برکت

پس ازعملیات کربلای ۵ دردی ماه سال ۶۵ درمنطقه مرزی شلمچه که با پیچیدگی ها ومشکلات خود همراه بود وگردانهای فتح و فجر بهبهان جمعی لشکر۷حضرت ولی عصرعج بعد از این که تعداد زیادی از بهترین و عزیزترین نیروهایش  مجروح یا به شهادت رسیدند باید ماموریت پدافندی از منطقه نهر جاسم در شلمچه را به عهده می گرفتند. نوروز سال ۶۶ را درمنطقه معروف به گروهان پل واقع درجاده اهواز- خرمشهر گذرانده  و در بهار سال۶۶  هرکدام به نوبت به پدافندی منطقه شلمچه اعزام شدند و البته پدافندی برای هیچکدام راحت  و بی دردسر و مشکل  و بدون تلفات نبود .

نقشه نهر جاسم و شلمچه

گردان فتح به فرماندهی سردار حاج یداله مواساتی با سازماندهی مجدد و نیروهای حاضر و امکانات لازم برای پدافندی درمنطقه شلمچه برای جایگزینی با گردان فجر  عازم شد و من هم درگروهان امام علی ع به فرماندهی حاج نعمت دانایی به عنوان بی سیم چی همراه ایشان  هر چند با نیروهای کمتر و بعضاً مجروح مثل خود حاج نعمت  عازم منطقه شدیم ودر خط به قول دوستان سبیل گلو ( گربه ) یا ملاقه مستقر شدیم.

ادامه نوشته

سماجت

راوی: عزیز رنجبر
 سمج بود ،هرجا مي رفتم مثل سايه تعقيبم مي كرد ، فقط اشك مي ريخت و التماس پشت التماس. بد اخلاقي هم نمي كرد. وقتي مي آمد از كارهايم مي ماندم ، مانده بودم چطور از دستش خلاص شوم. يك بار موقع اعزام فکری به سرم زد. به او گفتم: سید می خواهم امتحان کنم ببینم چند مَرده حلاجی و چند بار می توانی دور محوطه حياط بسیج بدوی. حالا شروع کن به دويدن و هر وقت خسته شدي بیا و به من بگو چند بار دور محوطه بسیج چرخيدي.

 

شهیدان سید جلال سعادت و یونس ستونه
 

کارثبت نام و تطبیق اسامی افراد حاضر جهت اعزام را انجام دادم و سريع بچه ها را سوار ماشین كرده و با خیال راحت که توانستم او را قال بگذارم به سمت اهواز به راه افتادیم. در15 کیلومتری بهبهان بودیم ، نزدیک سه راهی امیر حاضر که دیدم شخصی از پنجره اتوبوس آویزان است و مرتب می گوید: به خدا پنج دور، پنج دور دویدم. از تعجب خشكم زد چطور 15كيلومتر از پنجره اتوبوس آويزان شده بود و هيچ كس متوجه او نبود. از ترس این که مبادا  زیر چرخ های ماشین برود ، اتوبوس را سريع  نگه داشتم.
 بعد ازكلي دعوا کردن راضی شدم در همان سفر اعزامش كنم. انگار دنيا را به او داده بودند پريد تو بغلم و كلي مرا بوسيد و با غرور آمد توي اتوبوس و رفت روي يك صندلي نشست و از شدت خستگي خوابش برد كف دستانش تمام خونابه جمع شده بود. "سید جلال سعادت" درسال 65 عمليات كربلاي 5 به شدت شيميايي شد و پس از 17 سال جانبازي و تحمل درد شديد به شهادت رسيد.  

منبع : ( زراعت پیشه ، نجف ، 1398،تپه عرفان : خاطراتی از روزهای یکدلی ،مشهد ، انتشارات شاملو )
#سیدجلال_سعادت
#شور_اعزام
#بمباران_شیمیایی
#گردان_فجر_بهبهان

http://telegram.me/safeer59

کمک های آمریکا به عراق در عملیات کربلای 5

‍ #کربلای5_کمک_آمریکا_عراق
#هاوارد_تیچر_دژ_اسطوره_شلمچه
دشمن اصلی ایران در دفاع مقدس
هاوارد تیچر از مقامات پنتاگون می گوید:رابطه ما با عراق فقط یک تبادل اطلاعات معمولی نبود.ما به عراق هر چه که لازم داشت تا از ایران شکست نخورد دادیم. ما تمام آسیب پذیری هایشان در خطوط دفاعی را تشخیص دادیم و مطلعشان کردیم.
می دانستیم اکر این کار را نمی کردیم نیروهای رزمنده ایرانی تا بغداد پیش می رفت.زمین شلمچه پرمانع ترین منطقه در مناطق جنگی در بین دو کشور بود اما دژ اسطوره ای عراقی ها در کربلای 5 فرو ریخت و کمک های خارجی هم نتوانست امنیت صدام را تامین کند.

استحکامات اسطوره ای دشمن در شلمچه عملیات کربلای ۵ (سنگرهای نونی شکل،سیم خاردارها،آبگرفتگی ها ،میادین مین،پنج ضلعی و ....)
http://telegram.me/safeer59

نقشه منطقه عملیاتی کربلای 5 شلمچه:شرق بصره

نقشه منطقه عملیاتی کربلای 5 شلمچه ، شرق بصره و موانع و استحکامات افسانه ای آن که به دیوار بارلو در صحرای سینا تشبیه شده بود.دی ماه 1365

تصمیم سرنوشت ساز در سال سرنوشت : عملیات کربلای 5

‍#کربلای5_سال_سرنوشت
#هاشمی_غلامپور_تصمیم_مهم
..........................آقای هاشمی همه‌ی فرماندهان سپاه را جمع کرد – با عذرخواهی از عزیزان ارتش- در آنجا آقای هاشمی فقط فرماندهان سپاه را جمع کرد و گفت: ببینید جنگ روی کاکل شما می‌چرخد. شمایی که اگر کسی حرف آتش بس بزند زمین را به آسمان وصل می‌کنید، اگر شما بگویید جنگ، امام هم می‌گوید ادامه بدهید، اگر شما بگویید نه، امام هم می‌گوید نه، چون نگاه امام به شما است، اگر می‌خواهید بجنگید، معطل نکنید مملکت و کشور و اینها را. اگر هم نمی‌خواهید بجنگید خودتان بروید به امام بگویید ما نمی‌توانیم بجنگیم، من هم نمی‌روم چون اگر من بروم امام فکر می‌کند من از خودم گفتم. شما بروید به امام بگویید ما نمی‌توانیم بجنگیم.

این حرف‌ها را آقای هاشمی به صراحت در جلسه‌ی فرماندهان گفت که تکلیف را روشن کنید. در واقع آقای هاشمی به شدت دنبال این بود که از کربلای 5 یک تصمیمی بیرون بیاورد؛ چون فضای سپاه طوری بود که اگر ما می‌خواستیم در اجرای این عملیات درصدی از شکست را احتمال بدهیم دیگر برایمان قابل تحمل نبود، یعنی اگر عملیات کربلای 5 با عدم الفتح مواجه می‌شد حتما دیگر حرفی برای گفتن نداشتیم و می‌گفتیم آقا ما تسلیم شدیم و شاید آن اتفاقی که بعدها افتاد و آن قضیه‌ی نامه و درخواست، شاید در کربلای 5 اتفاق می‌افتاد، به همین دلیل عرض می‌کنم که آقای هاشمی هم اصرار داشت که ما، اگر می‌توانیم عمل کنیم.(http://defamoghaddas.ir/fa/quarterlyarticle/%)

http://telegram.me/safeer59

پرسش های اساسی در زمینه کربلای 5 از دیدگاه سردار حاج احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا فایل pdf

پا به پای فرماندهان جنگ برای تصمیم سرنوشت ساز

#کربلای5_شلمچه_سال_سرنوشت
#کربلای4_اروند_شکست
عملیات کربلای 5 دو هفته بعد از عملیات کربلای 4 در منطقه عمومی شلمچه صورت گرفت. لحظات اخذ این تصمیم در میان فرماندهان سپاه و فرمانده عالی جنگ آقای هاشمی رفسنجانی از حساس ترین مقاطع جنگ می باشد ؛ این لحظات تصمیم گیری تا زمان اجرا توسط سردار حاج احمد غلامپور فرمانده قرارگاه مرکزی کربلا در فایل زیر با جزئیات آن برای ثبت در تاریخ بیان شده است.

حاج احمد غلامپور فرماده قرارگاه کربلا به همراه سایر فرماندهان

http://www.negineiran.ir/article_10444_962.html
http://telegram.me/safeer59

پابه‌پای احمد غلامپور در عملیات کربلای5
چکیده: محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران پس از ناکامی در عملیات کربلای4 بی‌درنگ فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها را به قرارگاه خود فراخواند تا یکی از حساس‌ترین تصمیمات خود را در دوران جنگ بگیرد. وی صریح و بی‌پرده..... فایل pdf

گمنام زمین ،آشنای اسمان : شهید منوچهر علیی

#منوچهر_علیی_بروجرد
#گردان_فتح_کربلای5_نهر_جاسم
گمنام زمین ،آشنای آسمان(شهید منوچهر علیی)
از نیروهای رزمنده گردان فتح بهبهان بود که در آذرماه 1365 از طرف کارگزینی لشکر 7ولی عصر عج به گردان فتح معرفی شد،وی اصالتاً بروجردی اما خانواده وی در تهران ساکن بودند. به دلیل اینکه برادر حسن نوابی فرمانده دلیر گروهان امام حسن ع نیز بروجردی بود و از اولین روزهای تشکیل تیپ 15 امام حسن مجتبی ع نزد نیروهای بهبهانی و سایر برادران از سرتاسر ایران که به تیپ 72 ملت شهرت یافته بود آمده بود و صمیمیت و اخلاص برادران تیپ سبب شده بود که تا لحظه شهادت نیز تیپ 15 امام حسن مجتبی ع و رزمندگان آن را رها نکند و حتی با تشکیل تیپ 57 حضرت ابوالفضل ع که سازمان رزم استان لرستان محسوب می شد ، آنها علی رغم تنگنای سازمانی جهت انتقال به تیپ فوق در کنار رزمندگان تیپ 15امام حسن مانده و با ماندن آنها سایر دوستان و رزمندگان لرستانی نیز به آنها می پیوستند.

شهید منوچهر علیی عملیات کربلای 5 نهر جاسم
منوچهر نیز به همین واسطه آشنایی با حسن نواب به گردان فتح آمد و از طرف گردان نیز مامور به گروهان امام حسن ع به فرماندهی حسن نوابی گشت و تا مدتی ابتدا در فرماندهی گروهان پیش حسن ماند و الفت و انس عجیبی با وی و سایر برادران رزمنده در زمان کوتاهی ایجاد شده بود ؛ پس از آن به دسته شهید رجایی به فرماندهی نادر فرح بخش و فضل الله عصایی مامور شد.منوچهر فردی ساکت،منظم و مرتب بود و در اغلب اوقات لباس فرم سپاه را به تن داشت و با توجه به رفتار و کردار خویش در بین نیروهای رزمنده گردان فتح جایگاه رفیعی پیدا کرده بود و انتصاب وی به حسن نوابی این علاقه را دو چندان کرده بود.
در اوایل دی ماه نیروهای گردان فتح جهت شرکت در عملیات گسترده و بزرگ کربلای 4 به آبادان اعزام شدند که این عملیات به دلایل مختلف از جمله نقش ستون پنجم و منافقین لو رفته و با عدم الفتح روبرو گشت و با توجه به در خطر بودن منطقه فاو و احتمال پاتک دشمن در این منطقه نیرهای گردان به سرعت راهی فاو گردیدند و یکی از سخت ترین و مشکل ترین خطوط پدافندی در مناطق عملیاتی را به عهده گرفتند؛منطقه ای که حساسیت موقعیت از حیث مکانی و زمانی اهمیت آن را دو چندان کرده بود و منوچهر نیز پا به پای سایر نیروهای رزمنده به طور شبانه روزی در انجام وظایف خویش کمال اهتمام و سخت کوشی را داشت و در این روزهای سخت و طاقت فرسا در سال سرنوشت یعنی 1365 علاوه بر بودن در کنار نیروهای خونگرم بهبهانی، همدم اصلی وی در این لحظات آسمانی شهید حسن نوابی بود که علی رغم همه مشکلات وی از آغاز همراهی با نیروهای تیپ 15 امام حسن ع تا لحظه شهادت در کنار نیروهای بهبهان ماند و مشکلات و سختی های فراوان نیز نتوانست او را از این جمع صمیمی و مخلص جدا سازد.(فرشید شمشیری)

با تصمیم فرماندهان و پس از 14 روز از انجام عملیات کربلای ۴ رزمندگان اسلام مجدداً آماده نبردی عاشورایی شدند و این بار شلمچه به عنوان منطقه عملیاتی انتخاب شد ،نیروهای گردان فتح به فرماندهی حاج یدالله مواساتی با تعویض خط پدافندی فاو ابتدا به گروهان پل در 15 کیلومتری جاده اهواز- خرمشهر برگشته و پس ار تجهیز و سازماندهی به سمت شلمچه به راه افتادند و در حالیکه هفت روز از آغاز عملیات کربلای 5 می گذشت وارد شلمچه شدند؛در حالیکه از شنیدن واقعه بمباران شیمیایی گردان فجر و شهادت تعداد زیادی از همرزمان خویش و شرکت نداشتن در مرحله اول عملیات کربلای 5 بشدت متاثر بودند و لذا برای رفتن به منطقه عملیاتی لحظه شماری می کردند. فرماندهان گردان فتح به همراه فرمانده لشکر 7ولی عصر عج جهت شناسایی و توجیه خط عملیاتی به شهرک دوعیجی رفته و در بازگشت نیروها را در ساعت 4 عصر از پنج ضلعی شلمچه که محل قرارگاه تاکتیکی لشکر 7 ولی عصر (عج) بود به شهرک دوعیجی انتقال داده و نیروها پس از خواندن نماز مغرب و عشا آماده حرکت شدند؛منطقه فوق تازه به تصرف نیروهای رزمنده در آمده و هنوز پاکسازی نشده بود و تعداد زیادی از نیروهای دشمن در منطقه تصرف شده سرگردان بودند؛ ماموریت گردان پاکسازی منطقه و سپس عبور از پل نهر جاسم در کنار اروند صغیر و رسیدن به دژ عراقی ها بود و در این راه باید از مواضع متصرف شده توسط نیروهای لشکر 31 عاشورا گذشته و به اهداف خویش دسترسی پیدا کنند. در 27/10/65 در یک شب مهتابی نیروهای گردان در محور نهر جاسم وارد عمل شدند ،در همین زمان نیز در جناح راست گردانی از نیروهای لشکر 31 عاشورا از خط عبور نموده و پس از عبور از نخلستانهای منطقه و پل نهر جاسم تلاش کردند تا خود را به دژ مقابل برسانند چون قرار بود در جناح راست لشکر 19 فجر به خط دشمن تک نماید ؛ اما با تاخیر در عملیات آنها تلاش گردان لشکر 31 عاشورا جهت تصرف دژ به شکست انجامید. دسته شهید چمران به عنوان اولین دسته از گروهان امام حسن ع با عبور از روی پل به قصد تصرف دژ با شلیک و آتش شدید دشمن موفقیت آمیز نبود و اغلب نیروهای رزمنده شهید و یا زخمی شدند و در گام دوم نیز معاون گردان برادر محمد شعبانی و حسن نوابی به همراه تعدادی از نیروهای دسته شهید رجایی که برادر منوچهر علیی نیز جزء آنان بود با خیز برداشتن به سمت دشمن و عبور از پل فلزی به طرف دشمن تا دندان مسلح و دارا بودن استحکامات پولادین رفتند که با بارانی از گلوله های مختلف سبک و سنگین و تیر تراش آنها روبرو شدند و تعداد زیادی از برادران رزمنده از جمله محمد شعبانی معاون گردان فتح،حسن نوابی فرمانده گروهان امام حسن مجتبی ع و منوچهر علیی در چند متری دژ به شهادت رسیدند و اجساد شهدای گردان به دلیل واقع شدن بین نیروهای خودی و دشمن و تبادل آتش شدید در منطقه عملیاتی ماند ؛ با صلاح دید و مشورت با شهید شمایلی که متوجه عدم الحاق در سمت راست جلوی دژ شده بود حرکت نیروهای گردان به مواضع جلوتر برای جلوگیری از قرار گرفتن در محاصره و تلفات زیاد متوقف و در پشت نهر جاسم استقرار یافتند. در نهایت پل واقع بر روی نهرجاسم در مجاورت اروند صغیر توسط نیروهای تخریب با مواد منفجره جهت جلوگیری از پیشروی و تک دشمن جهت تصرف مجدد شهرک دوعیجی منهدم شد و پس از آن نیروهای گردان منطقه را پدافند کردند.
http://telegram.me/safeer59