محدوده روشن : 44

راوی: نجف زراعت پیشه
کارها روبراه شد و بچه ها آماده عملیات شدند و به سمت جلو به حرکت در آمدند. در این لحظه ما در سنگر فرماندهی گردان امام حسین(ع) منتظر وقت موعود برای آغاز تک شدیم، در همین زمان رادیو در حال پخش دعای کمیلی بود که به دلیل اینکه مدت زیادی بود نتوانسته بودم بخوانم در آن لحظات حالت معنوی و عرفانی خاصی به فضای سنگر داده بود.
توجیه خمپاره شصت :
حدود ساعت 22:10 بود که روی تپه رفتیم که در همین موقع بود که خبر رسید خمپاره 60 میلی متری که جلوی خط و حدود 500 متری آن مستقر بود نسبت به چگونگی نحوه پشتیبانی نیروهای عمل کننده توجیه نشده که بلافاصله به طرف محل استقرار وی رفته  بعد از توجیه وی به سنگر برگشتم :
آغاز تک :
هنگام بازگشت بود که عملیات شروع شد و سراسر آسمان منطقه با شلیک گلوله، خمپاره و منور مثل روز روشن شده بود با توجه به هماهنگی قبلی سریع به سمت دسته تانک مستقر در خط رفته و سوار برتانک در حالیکه بر لوله و برجک تانک تکیه داده بودم جهت پشتیبانی نیروها به سمت جلو حرکت کردیم. خدمه تانک از هنگام تحویل خط توسط تیپ 15 امام حسن مجتبی(ع) در گزارشات دوره ای خوش از شجاعت ها و انهدام روزانه ادوات، تانک، نفربر، آمبولانس و سنگرهای اجتماعی دشمن تعریف و گزارشات مکرری ارسال نموده بودند که البته با توجه به تجربه عملیات والفجر9 و مشاهده عینی که هنگام پاتک عراقی ها که حجم آتش چندانی نیز نداشتند موانع استقرار خویش و عقبه نیروهای عمل کننده واحدهای عملیاتی و خط شکن را تخلیه و وسایل و تجهیزات خویش را رها کرده بودند دور از ذهن به نظر می رسید.
این عملیات با هماهنگی سایر یگانهای طرفین تیپ15 نیز در حال اجرا بود و محورهای مختلف در این زمان و همگام با هم بر روی دشمن آتش می ریختند. دشمن که به شدت ترسیده بود لوله تیربار دوشکا و کالیبرهای خود را پایین گرفته و دامنه پایین و روبروی تپه خودش را می زدند تا از پیشروی نیروهای ما جلوگیری نمایند.

عملیات تک محدود در ارتفاعات لری


تانک های قراضه :
در جهت توجیه پرسنل و خدمه تانک هنگامی که در خواست آتش پشتیبانی و شلیک مستقیم جهت حمایت از نیروهای عملیاتی را نمودم عنوان می نمودند که شلیک مستقیم و هدف گیری مواضع دشمن بدلیل خرابی سیستم امکان پذیر نبوده و تنها می توانند بصورت منحنی   و توپخانه ای شلیک نمایند ؛ در زمینه دوشکای تانک نیز گفتند خراب است و امکان شلیک وجود ندارد؟؟! حتی از دادن گوشی حفاظ جهت در امان ماندن از صدای شلیک وحشتناک تانک نیزسرباز زدند و اعلام کردند نداریم. ایستادن در کنار برجک تانک و لوله آن و شلیک های آن تجربه وحشتناکی بود که اثرات مخربی روی سیستم شنوایی من گذاشت. با توجه به مشکلات فوق در همین حین نیز حشمت نیز به بالای تانک در طرف مقابل من آمد و مشغول صحبت با آنها جهت ارایه توضیح و انجام آتش برای امنیت نیروهای پیاده که در جلو مستقر بودند شد.
آتش خیره کننده :
 در این زمان که من سمت چپ و حشمت در سمت راست تانک و نفربرpmp نیز در جناح راست تانک قرار داشت، به طور همزمان از روی تانک به زمین پریدیم که ناگهان نور خیره کننده ای همراه با صدای وحشتناک فضا را در بر گرفت که من فکر کردم که چشمم کور و بینایی ام را از دست داده ام. ابتدا فکر کردم آتش تیربار تانک بوده که شلیک که شلیک شده ولی بعد متوجه شدم که آر.پی.جی دشمن بود که به قصد انهدام پی ام پی شلیک کرده بودند و چون نزدیک حشمت منفجر شده بود وی بطور سطحی زخمی شده بود.پس از این جریان به عقب آمده و به دستور حشمت به بیسیم چی گفتم که به نیروهای تک کننده دستور خاتمه عملیات و عقب نشینی را با رعایت اصول حفاظتی بدهد و در همین لحظات نیز حشمت خودش به عقب  آمده بود .
تکی موفق : 
خوشبختانه  در جریان تک هیچ یک از برادران دچار تلفات نشدیم و تنها مورد زخمی شدن سطحی حشمت بود؛ اما در محور گردان سیدالشهدا(ع) در قسمت شیار روبروی گروهان علی اکبر نیروهایی که مامور بردن سلاح تک لول به سمت جلو برای تامین و پشتیبانی نیروهای تک کننده بودند ، باید مسیر را درون میدان مین  و از داخل معبر موجود و مشخص طی می کردند که جهت سرعت عمل و استفاده از زمان از راه میانبر اقدام کردند که متاسفانه با برآورد اشتباه در مسیر روی مین رفته و چهار شهید در این ناحیه دادیم که یک نفر از نیروهای اطلاعات عملیات، یک نفر از واحد پدافند و دو نفر دیگر از گروهان علی اکبر به نامهای محمدرضا پازند و محمد ارتند به شهادت رسیده ضمن این که در همان روز اول نیز برادران جهانسوز معماریان و محمدرضا حوائج در همین محور به شهادت رسیده بودند.
#محدوده_روشن_44
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
#تک_محدود_28_فروردین_1365
#محور_مریوان_پنجوین
#ارتفاعات_لری
http://telegram.me/safeer59

محدوده روشن : 43

راوی: نجف زراعت پیشه
واقعیات جنگ :
همراهان ما که یک سرباز و تعدادی کرد بودند این سرباز ارتش به شدت ضد نظام و از وضعیت بسیج و سپاه و جنگ اظهار ناراحتی می کرد و به نوعی چنان با کردهای همراه که آنها هم از دست سپاه ناراحت بودند همدست شده بودند که در چند مرحله تا مرز درگیری رفتیم ولی خویشتنداری نمودم چرا که سرباز هموطن من بود وکردها عراقی و در صورت هر گونه درگیری بیم گسترش آن وجود داشت . 
موقعیتی رمانتیک :
در طول مسیر از یال هایی به سمت بالا رفتیم که در میانه میدان مین بود و قاطرهای متعددی روی مین رفته که در گوشه و کنار افتاده بودند و آتش توپخانه دشمن که گاه و بی گاه در اطراف ما به زمین می خورد ؛ اما سرانجام به مقر اصلی فرماندهی خودمان در منطقه رسیدیم در یک چادر در زیر تک درخت که در زیر بارش نم نم بهاری بیشتر حالت رمانتیک به خودش گرفته بود ، البته ماندن ما در این جا زیاد به طول نکشید و با ورود نیروهای گردان به خط و آغاز ماموریت وظایف ما هم در منطقه صورت منسجم تری به خود گرفت.
تحویل خط لری :
خط پدافندی تیپ 15 امام حسن مجتبی ع در ارتفاعات لری به طول 1500متر بود که در قسمت سمت راست نیروهای تیپ ویژه شهدا و سمت چپ نیز نیروهای ارتش جمهوری اسلامی حضور داشتند.  در اولین گام بر اساس دستور برادر حشمت نزد بچه های ارتش که یک گروهان تانک بودند رفتم و در گزارش که طی 24 ساعت قبل داده بودند از انهدام چند دستگاه تانک،نفربر و حتی آمبولانس خبر دادند که نتوانستم صحت و سقم آن را تایید و بپذیرم این ماموریت پدافندی از 8/1/65 آغاز شده و تا تاریخ 2/3/65 به طول کشید .
سنگری در خط الراس نظامی :
در ارتفاعات  لری علاوه بر ماموریتهای طرح و عملیات، بخش زیادی از وقت خویش را نیز در کنار نیروهای گردان بسر می بردم و تقریبا بالای سر گردانهای رزمی سنگری بزرگ اما با سقف کوتاه در خط الراس نظامی درست کرده بودیم که نفرات آن شامل امیر نجفی، محمود علی پور، سید حجت اله مرتضوی، رضا سازگاری و من بود و مواقعی که کار نداشتم را در آنجا بسر می بردم .
مچاله شدن :
رانندگی ماشین را بلد نبودم و موتور  را نیز تازه یاد گرفته بودم ولی رانندگی در ارتفاعات و آن هم در منطقه برفی یخ زده و گل آلود به مراتب از رانندگی در محیط صاف متفاوت است ،  یکی از روزها جهت انجام ماموریتی با موتور250 در خط و ارتفاعات لری  تردد می کردم  که به دلیل وضعیت گل آلود بودن منطقه و لغزندگی آن در سراشیبی  و نیاز به توقف فوری ، یکدفعه ترمزهای جلو و عقب را با هم گرفتم که موتور کله  کرده و همراه موتور به  درون دره پرتاب شدم و ضربه شدیدی به چشم ،سر و صورتم خورد عینکم چنان مچاله شده بود که خنده ام گرفته بود و از آن مهمتر که تا لحظاتی هیچ چیز را به خاطر نمی آوردم حتی نام خودم نیز از یادم رفته بود به هر حال با کمی استراحت مجدداً بازسازی شده و خودم را بازیافتم.

لحظه آغاز تک محدود در ارتفاعات لری


تک محدود 28/1/65: ارتفاعات لری
ساعت 14 تا 15 بود که از خواب بیدار شدم یکی از نیروهای اطلاعات و عملیات دنبالم آمد و گفت که حشمت گفته به خط پدافندی گردان امام حسین(ع) بروم. در خط بودیم که حشمت به عنوان فرمانده واحد اطلاعات و عملیات نیز آمد بعد از بازدید از خط پدافندی گردان امام حسین(ع) سوار ماشین شده و به دیدگاه شناسایی برای بررسی خط دشمن رفتیم ، آنجا فرماندهان گروهان کربلا و سید الشهدا(ع) هم آمدند که بعد از توجیه کلی ما بطرف خط امام حسین(ع) راه افتادیم. 
برای انجام یک تک محدود علیه دشمن و جلو گیری از پیش روی دشمن که در راستای استراتژی متحرک عراق (15/12/64 تا 2/3/65 ) در دستور کار ارتش عراق قرار گرفته بود. قرار بر این بود که 10 تا 15 نیروی رزمی گردان به همراه اطلاعات و عملیات جلو رفته و روی  تپه جلوی رودخانه مستقر شوند و سپس همین که عملیات شروع شد تانک و پی ام پی و توپهای 106 متعلق به ارتش از مقر حرکت کرده و پشتیبانی بچه ها باشند و در صورتی  که در جریان تک شهید یا مجروح داشته باشیم با پی ام پی به عقب منتقل شوند.
#محدوده_روشن_43
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
#تک_محدود_28_فروردین_1365
#محور_مریوان_پنجوین
#ارتفاعات_لری
http://telegram.me/safeer59

محدوده روشن : 42

راوی: نجف زراعت پیشه
پادگان شهید ناصر کاظمی دهگلان :
در اتاق هایی  بعضاً بدون در و پیکر و پتوهایی که پشت لندکروزها و در برف و باران و سرمای بیرون به کلی خیس شده بودند و بدون سیستم گرمایش شب سختی را گذراندیم یعنی خوابی در کار نبود و تا صبح در حال لرزیدن بودیم اما در همین روزها شاهد شنای برخی نظیر برادر زینلیان در آب و هوای سرد بودیم که عجیب و غیر قابل باور بود. به دلیل موقعیت مناسب در دشت و همچنین دسترسی آسان به عقبه و امکان تامین ملزومات پشتیبانی ، پادگان شهیدکاظمی از موقعیت برتری نسبت به پادگان حضرت رسول(ص) سنندج برخوردار بود چرا که هم از محیط امنیتی برخوردار بود ضمن این که به همدان و سایر نقاط راه ارتباطی داشته و نزدیک بود .به همراه برادران  حمید مختاربند و ناصر بهبهانی به دلیل کمبود جا در پشت ساختمان ستاد چادری برپا کرده و ساکن شدیم ، هر چند خود اسکان در ساختمان ستاد نیز همراه با درگیری لفظی و فیزیکی بخصوص برادران حفاظت و اطلاعات همراه بود. در اولین شب اسکان در اتاقهای ستاد و ورود ما به پادگان شاهد حضور برادران اسدنیا و هواشمی مسئول ستاد بودم ، ظاهراً برنامه  تبدیل تیپ به لشکر امام حسن(ع) بود که قرار بود آقای اسدنیا نیز مامور بعهده گرفتن فرماندهی آن شود.
آموزش نبرد در کوهستان:
 روزها در محیط پادگان در حال گذر بود و ما منتظر ماموریت برای رفتن به منطقه بودیم ، اولین گام در منطقه کوهستانی با نحوه جنگ در کوهستان با شناخت روش ها و شیوه های آن بود که توسط مربیان و یا نوارهای تهیه شده صورت می گرفت ضمن این که از لحاظ قدرت بدنی باید خود را به توانایی بالایی می رساندیم تا در ارتفاعات و نقاط مرتفع کوهستانی کم نیاوریم و بر همین اساس چند ساعتی از روز را به راهپیمایی و کوهپیمایی در منطقه پشت پادگان  که به همران نیروهای گردان انجام می شد می رفتم.
منطقه عملیاتی والفجر 9 : (ارتفاعات سلیمانیه)
یک روز نیز به همراه برادران طرح و عملیات به سنندج و از آنجا به مریوان رفته و پس از عبور از دریاچه زریوار مریوان و عبور از پادگان گرمک و از مقابل شهر پنجوین عراق  به ارتفاعات مجاور سلیمانیه در کوههای هزارقله که منطقه عملیاتی والفجر9 بود رفتیم (8/12/64)، در آنجا شاهد عقب نشینی  نیروهای....  در منطقه بودیم که علی رغم نبود آتش از حجم شدید آن سخن می گفتند و بر همین اساس و استدلال جناحین نیروی عمل کننده سپاه و بخصوص تیپ 57 حضرت ابوالفضل(ع) را در کوههای کچل خالی و هم اکنون در محاصره نیروهای دشمن بودند که هلی برن شده و بسیاری از آنان شهید یا به اسارت در آمده بودند.
پیشروی افسارگسیخته دشمن :
 با توجه به از دست رفتن نتایج والفجر9 که تا حدود 20 کیلومتری شهر سلیمانیه عراق  به قلل منطقه دسترسی پیدا نموده بودیم با فرار نیروهای پشتیبانی کننده خودی و پیشروی دشمن در متصرفات بدست آمده مناطق فوق را از دست داده و حتی دشمن جری شده و چنان به سمت جلو در حال پیشروی بود که سرزمین هایی که در طی عملیات والفجر 4 نیز به دست آورده بود در آستانه خطر و از دست رفتن بود.

کردستان فروردین 1365 کمال جعفریان،شهید حبیب الله شمایلی،شهید ناصر بهبهانی،نجف زراعت پیشه،محمد جواد اسلامی و سیف الله علی نژاد


خط پدافندی لری :
خط پدافندی ارتفاعات لری برای ممانعت از پیشروی دشمن به سمت جلو و عقب نشینی بیشتر به نیروهای  تیپ15 امام حسن(ع) سپرده شد و عقبه پشتیبانی تیپ نیز به چند کیلومتری شهر مریوان منتقل شد بنه ای که در یک دره طولانی بود و واحدهای مختلف به تناسب نیاز چادرهایی را برای اسکان ایجاد کرده بودند و در حقیقت یک محل اسکان موقت برای دوران گذار بود و مهم ترین عامل در انتخاب منطقه بنه تدارکاتی دسترسی به ارتفاعات لری و عقبه بود .
قاطر سواری :
در اولین گام با یک قاطر به همراه یک سرباز ارتش به سمت منطقه عملیاتی به راه افتادم مسیری بسیار طولانی از صبح که تا هنگام غروب به طول کشید و در عوارض قاطر سواری همین بس که تا مدت زیادی نشستن و راه رفتن درست برایم مشکل بود و بسان زخم بستر مجروحین به مدت طولانی  دردسرساز شده بود که همه ناشی از این است که به میزان زیاد نباید قاطر سوار شده و یا این که ما ناشی و بلد نبودیم.
#محدوده_روشن_42
#تیپ_15_امام_حسن_مجتبی
#عملیات_والفجر_9
#محور_مریوان_پنجوین
#ارتفاعات_لری
http://telegram.me/safeer59